eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
4.2هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
37هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای محجوب آقای آقای امیرعبداللهیان تو هم اگر امروز بودی اینجوری یه گوشه بُهت‌زده مینشستی و اشک میریختی اما خودت هم پیش سید هستی... خدا رحمتت کنه مرد زحمتکش ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🏴 إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ دستی بلند کردم و گفتم: «سفر بخیر» خوش می روی، گذار تو از این گذر به خیر من چون گَوَن، اسیر غم خویشتن شدم یاد تو، ای عزیز خوش رهگذر! به خیر...🖤 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
33.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
⚫️ملیکا زارعی در مراسم تشییع شهدا در تهران ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
⚫️طلب حلالیت راحله امینیان از شهید رئیسی ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
⚫️ جهانگیر الماسی در دیدارهایی که با آقای رئیسی داشتیم، چند شاخصه از ایشان خیلی پررنگ در ذهن و اندیشه و قلبم ثبت شده است. یکی از آنها فروتنی بی‌مثال ایشان بود رئیس جمهور چنین افتاده و فروتن فراموش ناشدنی است. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
⚫️مهوش وقاری؛ بازیگر سینما و تلویزیون ▪️ از زمان شنیدن این خبر بسیار شوکه شدیم و تا ساعت‌ها پای تلویزیون نشستیم تا آخرین اخبار و اطلاعات را دریافت کنیم. ▪️ موضوع جستجو و بی خبری از پیدا کردن محل سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور، لحظات بسیار دلهره آور و سختی بود که ما سپری کردیم. خبر شهادت رئیس جمهور و همراهانش شوک بزرگی برای ما بود. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
💠 مسعود ده‌نمکی در پی شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی طی یادداشتی به ذکر ناگفته‌ای پرداخت که طی ۳ دهه گذشته هیچ‌گاه بیان نکرده بود. 🔹«اردیبهشت سال ۱۳۷۱ اولین دیدار بین من و آقای رئیسی در دادگاه انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. آن زمان ایشان در مقام ریاست دادگاه انقلاب و من در مقام متهم بودم. بعد از گذراندن ۱۰ روز زندان انفرادی و مراحل بازجویی در زندان توحید که به جرم اعتراض به معضلات فرهنگی و کم‌کاری‌های دولت وقت به دفترشان فراخوانده شدم‌. برخلاف تصورم با روی خوش به استقبالم آمد و بعد از تورق پرونده گفت: اگر جای‌مان عوض می‌شد و من آن‌طرف میز بودم، همین کارهای اعتراضی تو را می‌کردم. یک‌بار هم وقتی مستند «فقر و فحشا» توقیف شد و پایم به دادگاه کشیده شد ایشان را در سازمان بازرسی کل کشور دیدم. فیلم را دیده بود. گفت: هنوز هم تو آن‌طرف میز هستی و من این‌طرف و خوشحالم که بعد از ۱۰ سال هنوز کم نیاورده‌ای. 🔹آخرین دیدارمان پس از ریاست جمهوری ایشان بود. در ضیافت افطار کنار هم نشسته بودیم. هم قبل از افطار پشت تریبون و هم سر سفره که من را به کنارش فراخواند، کلی به مسائل موجود نقد کردم و ایشان هم مثل قبل صبورانه گوش داد و آخرش گفت: من نسبت به تو همان ارادت ۳۰ سال پیش را دارم. من هم گفتم: من هم دوست‌تان دارم و به شما رأی داده‌ام اما باز من این‌طرف میز هستم و شما آن‌طرف و قبول دارید نقد منصفانه به دولت بهترین کمک به دولت شما است؟ گفت: قبول دارم. 🔹شاید می‌خواست بگوید من هم آن‌طرف میز بودم همین کار تو را می‌کردم. خدا شهید خدمت ایران را با جدش محشور کند.»
⚫️ خداوند آقای رئیسی را خیلی دوست داشت ▪️نیما کرمی، مجری تلویزیون: درست است که این حادثه شوک بزرگی برای کشور و مردم بود، اما نشان داد خداوند آقای رییسی را خیلی دوست داشت. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌹ستاره های درخشان🌹 ((سوم خرداد ماه سالروز آزادسازی خرمشهر گرامی باد)) 🔸یاد کنیم شهدا را با ذکر صلوات بر حضرت محمد و آل محمد (ص) ، باشد که شهدای عزیز و گرانقدر راهگشای مسیر زندگیمان باشد. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🔹شاید اگر تا چند روز قبل این عکس منتشر می شد برخی باور نمی کردند اما اینجا خانه مادر رئیس جمهور شهید ایران است ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. در ایتا 👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیل جمعیت در مراسم تشییع پیکر شهید آیت الله رئیسی و همراهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال مردم خوب نیست شهروند ایرانی میگوید : فقط میتوانیم بگوییم شرمنده ایم شما خیلی مظلوم بودید ان شالله بتوانیم راهتان را ادامه دهیم.💔💔💔
لباس پرواز سرهنگ قدیمی از شهدای کادر پروازی 💔💔💔
49.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 لحظه پیدا کردن پیکر رئیس جمهور توسط موتورسواران / محافظ شهید رئیسی را بیشتر بشناسید 🎥 فیلم هایی جدید از لحظه ای که موتور سوارها به پیکر مطهر شهید رئیسی و بالگرد سقوط کرده رسیدند . ناگفته هایی از محافظ و سر تیم حفاظت از شهید رئیسی / ویدئوهایی از منزل مادر رئیس جمهور ایران .../ در این ویدئو آنچه در حال دست به دست شدن است را مرور خواهیم کرد... ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
ادای احترام نظامی دختران شهید خلبان سید طاهر مصطفوی به تابوت پدرشان 💔💔💔 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارگران نیشکر هفت تپه بیشتر از هرکس دیگری رئیسی را میفهمند و قدرش را میدانند کارگر نیشکر هفت تپه میگوید : آقای رئیسی برای ما مثل پدر بود و مشکلات چندساله کارگران شرکت نیشکر هفت تپه را حل کرد ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
مادر است دیگر گاهی دلش میخواهد برای ابراهیم گریه کند 💔💔💔 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از آخرین پرواز شهید رئیسی قبل از شهادت 💔💔💔 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🔴تاکنون سران و نمایندگان 65 کشور وارد تهران شدند و به پیکر مطهر رئیس جمهورِ شهید؛ حضرت آیت االه رئیسی و همراهان شهیدشان ادای احترام کردند 🔴 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ لطفا کانال عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat ✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩 🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
رمان های مذهبی...🍃: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 حرمت_عشق قسمت ۱۶ مادرش فخری خانم گفت: _هیچ معلوم هس تو کجایی؟؟! یکماه دیگه هس هیچ کاری نکردیم!یه زنگ بزن به آقای سخایی! بگو برا فردا عصر میریم خونشون خاستگاری مهسا. حالا که همه چیز را میدانست... باید میگفت،که میداند همه چیز را، از بچگی، از بیمارستان، از شیمیایی شدن عمویش، از درد قلب آقابزرگ و خودش. _حالا چرا اینقدر عجله دارین؟! چرا حتما عروسی من و یاشار باید باهم باشه! فخری خانم_چون دهم فروردین بابات، عموت، آقای سخایی میخان برن انگلیس _خب وقتی برگشتن مراسم میگیریم صدای کوروش خان، بلند تر از همیشه بود. _ ببینم یوسف درد تو چیه؟! حرف آخرت رو اول بگو. روی مبل کنار پدرش نشست. با آرامش گفت: _ببین بابا من همه چی رو میدونم.از بچگیم، از بیمارستان،خودتون میدونین نظرمن چیه. حاضر نیستم بهیچوجه مهسا رو بگیرم. !مگه یاشار، سمیرا رو انتخاب کرد کسی حرفی زد.. خب... خب منم میخام خودم انتخاب کنم!! حرفم ناحق هس؟! خطاست؟؟!! کوروش خان_آهااا... پس بگووو!! اینهمه کلاس میزاری برا عموت و آقای سخایی،اینهمه که همه رو رد میکنی برا اینه..؟؟!! تن صدای کوروش خان، بالا و بالاتر میرفت! _نخیر بفرمایین این گوی و این میدان... بفرمایین آقااا..!! ببینم چه گلی ب سرت میزنی!!؟؟حالا که همه چیزو میدونی!!! پس اینم بدون که اگه غیر از فتانه و مهسا رو انتخاب کنی از ارث محرومی....!!!فهمیدی؟؟محروووممم یوسف سکوت کرد... دربرابر تمام حرفها و تندی هایی که نمیدانست به تقاص بود. عصبانیت فخری خانم هم،دست کمی از کوروش خان نبود. دوست نداشت... مقابل پدرش ، قدعلم کند، سینه سپر کند که چه؟!که زن میخواست؟!که آنهایی که منتخبشان بود را نمیخواست؟! اما این دلیلی که بخواهد کند!! ساکت و آرام روی مبلی نشست... نگاهش را به زمین دوخت.یاشار فرصت را غنیمت شمرد و آرام درگوش پدر پچ پچ میکرد، شاید برای مراسمش برنامه ها را هماهنگ میکرد. گویی دعواهای یاشار و پدرش تمام شده بود... اما پدرش همچنان با اخمی غلیظ به یوسف زل زده بود. مادرش فخری خانم خواست جو را آرام کند و مهر پدر را بجوش آورد. نزدیک همسرش رفت او را آرام دعوت به نشستن کرد. _کوروش خان حالا اینقدر به خودت فشار نیار، یوسف که منظوری نداره، بذار زمان خودش همه چی رو حل میکنه! کوروش خان سکوت کرده بود... لیوان آبی را که همسرش برایش آورده بود را جرئه ای نوشید. آرامتر شد.به مبل تکیه داد. _موندم حیرون تو کارت پسر!! آخه مشکلت با اینا چیه؟! همشون دخترایی هنرمند، اصیل، خانواده دار، همه جیک و پوکشون رو من میشناسم!! هم عموت هم آقای سخایی! اگه مشکلت حجابشونه که خب مهسا رو بگیر!! چرا بهونه میاری!!؟؟ نمیدانست چه جوابی بدهد... بگوید چادری بودن دارد؟! بگوید دلش برای قداست به تنگ آمده؟! چه میگفت..باز هم سکوت کرد.. هرچه پدرش فریاد میکشید باز هم سکوت جوابش بود. _ببین یوسف اینو میگم ولی حجت رو بهت تموم میکنم..!یا همین دخترایی که درنظر گرفتم رو انتخاب میکنی یا دیگه اصلا روی ما حساب باز نکن..! کوروش خان باغرور تکیه داد. فخری خانم کلامی گفت ک انگار آتش بس بود برای این وضعیت. _تا اول عید وقت داری.! به محض پایان یافتن جمله.... با سکوت، راه اتاقش را گرفت.پاهایش که نه، گویی قلبش سنگین شده بود. باز قلبش به تپش افتاده بود. اما این درد قلب نبود..! ... چقدر یوسف به خانواده اش برای رفتن به خاستگاری دارد.و اصلا بدون آنها نمیکند!! آنها میدانستند..! همه چیز را...!! و اینهمه فشار می آوردند، که یوسف را..! حالا که یوسف خودش همه چیز را فهمیده بود، آنها هم علنا برایش خط و نشان میکشیدند.!! تا شاید به برسند.!! او که همه چیز را گفته بود... کاش درد قلبش را هم میگفت.کاش مرحمی داشت.کاش.. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 حرمت_عشق قسمت ۱۷ به اتاقش رسید... صدای یاشار می امد، خبرهایی میداد.!که خرید حلقه رفتند،..که برای سالن چه کردند...حوصله هیچکس را نداشت. همزبانی نداشت بجز علی. بدون اینکه لباسش را عوض کند.. روی صندلی که پشت میز کامپیوترش بود نشست.آرنجهایش را روی پاهایش، و سرش را در حصار دستانش برده بود.کلافه بود. با دستانش صورتش را پوشاند... چند فرستاد. کمی شده بود.بلند شد لباسش را عوض کرد.باید میگرفت تا علاوه بر ، هم آرام شود.. با لبخند از اتاق بیرون رفت... دیگرصدایی در خانه نبود.آرام به سمت آشپزخانه رفت.مراقب بود سر و صدا نکند، را بهم نریزد. آب را کمی باز کرد..!
نگاهش به آب افتاد. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى جَعَلَ الْمآءَ طَهُوراً وَلَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً ستایش خداى را که آب را پاک کننده قرار داد، و آن را ناپاک نگردانید. دستش را زیر آب نبرده بود. بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنَ التَّوّابينَ وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُتَطَهِّرينَ. به نام خدا، و به ذات خدا، خدایا مرا از توبه کنندگان، و پاکى طلبان قرار ده. شستن را آغاز کرد. اَللّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهى يَوْمَ تَسْوَدُّ فيهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهى يَوْمَ تَبْيَضُّ فيهِ الْوُجُوهُ خدایا چهره ام را سپید کن، روزى که چهره ها سیاه مى شود، و چهره ام را سیاه مکن، روزى که چهره ها سپید مى گردد. آب بر روی دست راستش ریخت. اَللّهُمَّ اَعْطِنى كِتابى بِيَمينى وَالْخُلْدَ فِى الْجِنانِ بِيَسارى وَحاسِبْنى حِساباً يَسيراً خدایا پرونده ام را به دست راستم بده، و نامه جاوید بودن در بهشت را به دست چپم، و حسابم را به حسابى آسان رسیدگى کن. برای شستن دست چپ گفت: اَللّهُمَّ لا تُعْطِنى كِتابى بِشِمالى وَلا مِنْ وَرآءِ ظَهْرى وَلا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً اِلى عُنُقى وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّيرانِ خدایا پرونده ام را به دست چپم وا مگذار، و از پشت سرم در اختیارم قرار مده، و آن را بسته به گردنم ننما، و از پاره هاى آتش به تو پناه مى برم. صاف ایستاد. چشمانش را بست. مسح سر را کشید. اَللّهُمَّ غَشِّنى رَحْمَتَكَ وَبَرَكاتِكَ. خدایا رحمت و برکاتت را بر من بپوشان. پاهایش را مسح کرد. اَللّهُمَّ ثَبِّتْنى عَلَى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فيهِ الاَْقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْيى فيما يُرْضيكَ عنّى يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ خدایا مرا بر صراط ثابت بدار، روزى که قدمها مى لغزد، و کوششم را در انچه تو را از من خشنود مى کند قرار ده، اى داراى بزرگى و اکرام. وضویش که تمام شد نفسی عمیق کشید. و در حالیکه به اتاقش برمیگشت آرام زیرلب گفت : اَللّهُمَّ اِنّى أَسْئَلُكَ تَمامَ الْوُضُوءِ وَتَمامَ الصَّلوةِ وَتَمامَ رِضْوانِكَ وَالْجَنَّةَ. خدایا از تو مى خواهم کمال وضو، و کمال نماز، و کمال خشنودى ات و بهشت را. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ ستایش خاص خداى پروردگار جهانیان است. با بسمت اتاقش رفت... وبا لبخندی حاکی از و بخواب رفت.. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 حرمت_عشق قسمت ۱۸ چند روزی گذشت... صبح بود و یوسف مشغول مطالعه. ذهنش بسمت کنکور پرکشید... کنکور کارشناسی ارشد.همان رشته ای که خیلی دوستش میداشت.مهندسی ساخت و تولید.هدفش این بود که یا اهواز قبول شود،یا شیراز، شهری که از بچگی عاشق آب و هوایش بود.نگران آینده اش بود... فخری خانم حسابی سرگرم تدارک مراسم جشن عقد و عروسی یاشار بود. هرچه که درگوش یوسف خواندند، که مهسا همانست که تو میخواهی، اما قبول نکرد.! آن هم دل پدر و مادرش ...! کوروش خان که خیلی از این وصلت راضی بود... فردای همان روز خانه ای ویلایی، را به نام یاشار زد، تا کمی، یوسف را کند..! همه در خانه در تکاپو بودند... خانواده خاله شهین هم دست کمی از آنها نداشتند. مدام در بازار برای خریدجهیزیه، یا کارهای عروسی، آن هم چه عروسی ای..! مختلط، بیرون از شهر...!! کوروش خان نتوانست... به هدفش برسد.میخواست مراسم دو پسرش را یکی کند. اما نه یاشار رضایت داشت و نه یوسف. فقط با این تفاوت.. که یاشار با چن بار حرفش به کرسی نشست..! اما یوسف و بدون اینکه به آنها کرده باشد. در این میان، کسی یادش نبود.. که نتیجه کنکور یوسف می آمد!. چه کرده بود...!؟ قبول میشد..!!؟؟ چه رشته ای زده بود...!؟ فقط پول حرف اول را میزد.! باصدای زنگ گوشی به خودش آمد... بدون آنکه نگاهی به صفحه بیاندازد، تماس را برقرار کرد. _الو سلام صدای خسته عمومحمد، آن طرف خط بود. _سلام پسرم.. خوبی عمو.. کجایی؟خونه ای؟ _آره عمو چطور.؟! _ای بابا..! امروز که مراسم، هست مگه نمیای کمک.؟! کی میای؟! الان میای؟ سرش را بلند کرد به صندلی کامپیوترش تکیه داد نگاهی به ساعت کرد و گفت _الان عمو؟! _الانم خیلی دیره هنوز نصفی از داربست ها علم نشده..! اومدیااا!! اسم هیئت عمو محمد،که وسط بود. دیگر این مغزش نبود که فرمان میداد..! _باشه....! باشه..! بشمار سه اومدم _آ... باریک اله پسر منتظرم! یاعلی _یاعلی هیئت عمومحمد تکیه ای بود صدمتری.. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 حرمت عشق قسمت ۱۹ هیئت عمو محمد تکیه ای بود صد متری. نیمی از آن خواهران و نیمی از آن برادران. تکیه دو درب داشت. که دومتر از هم فاصله داشت.هرماه غیر از ماه محرم، اول هرماه مجلس روضه داشتند.