eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
654 ویدیو
31 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
غم مادر.mp3
12.51M
🎧 🥀 قطعه ”غم مادر“ 🎙گروه سرود شهیدجوانتاش تهران شاعر: احمد رفیعی‌وردنجانی آهنگساز : سید ایمان عباسی تنظیم‌کننده: خانه‌سرود گیلان میکس : سید محمد حسینی مربی:سیدمحمدحسین ترابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطف و محبت دوست عزیزم امیرمحسن جان نوروزی خوانش شعر دولتمون فشل نیست😂😂😂😂
کوکاکولای صهیونیستی روی میز رئیس جمهوری اسلامی ایران
غزل... زمین و زندگی و آب و چشمه‌سار غزل زمانه، صبح، نفس، روز ، روزگار غزل ببین چه محکم و فاخر سروده حضرت عشق برایِ چینش هر سنگ کوهسار غزل نگاه کن به همه صفحه‌های دفترِ خاک شکفته از نفسِ روشنِ بهار غزل نگاه کن به ستاره نوشته در دل شب قصیده‌وار و فصیح و ادامه‌دار غزل کنار پنجره‌ی لحظه‌ها تماشا کن خدا نوشته به هر گوشه و کنار غزل اگر به عشوه‌ی گل می‌کنی نظر غزل است اگر چکامه‌ی قُمریِ بی‌قرار ، غزل نگیر وقت سرودن بهانه‌ی مضمون شبیه ابر برای زمین ببار غزل کمی طراوت لبخند صبح را بنویس که هست در دلِ هر لحظه‌اش هزار غزل @asharahmadrafiei
تا کجا‌؟ بارها از دوری مولایِ خود بگریستی شکوه‌ها کردی که:آقا از چه اینجا نیستی؟ هرکجا حرفی شد از یارانِ هنگام ظهور در خیالت دیده‌ای در ابتدایِ لیستی ای که عصر جمعه دلتنگ فراقش می‌شوی چند روز هفته را صاحب‌زمانی زیستی؟ خواستی تا او بیاید، حال و روزت خوش شود فکرِ حال خویش یا مولا؟ به فکر چیستی؟ عهد می‌بندی که با اویی ولی در زندگی صبح عهدی بسته‌ای و ظهر پایش نیستی از جفای کوفیان یک عمر گفتی ،در عمل کوفه گر تکرار گردد در سپاهِ کیستی؟ فرض کن یک روز حرف از کیسه‌های زر شود تا کجا پایِ امام عصر خود می‌ایستی؟ @asharahmadrafiei
فرمانده تویی و راهِ تو راهِ خداست در جبهه‌ی حق دعایِ خیرت با ماست بر جمله‌ی عاشقان و سربازانت ارزنده‌ترین مدال، لبخندِ شماست ✍... ما مطیع رهبریم اللهم احفظ لنا سیدنا و نور عیننا و قلبنا الذی بین جنبینا قائدنا امامنا الخامنه ای ماملت امام حسینیم 🚩
از این به بعد می‌تونید به جای کلمه ی نفاق بگید عررردوقان همونطور که می‌تونید به جای کلمه‌ی وفاق بگید: پزشکیان
مردی‌که.... مردی که نشان داده به میدان هنرش را! کم کرده فشارات زمانه خَمرش را مشرف شده بسیار به اوضاعِ زمانه مانند عقابی که گشوده‌ست پرش را از هرچه که پُل بوده به نوعی سر راهش رد کرده به رندانه‌گی خویش خرش را بر هر که شود منتقد شیوه‌ی کارش گوید که بگو، بسته ولی گوشِ کرش را در لحظه‌ی حل کردنِ مشکل، نشنیده! یک بار کسی گفتنِ اما اگرش را خود گفته که: من در پیِ این پست نبودم رفته‌ست به راهی که ندارد جگرش را ما که ثمر از بودن او هیچ ندیدیم در خانه نشان داده ولیکن ثمرش را داده سِمَتی خوب به داماد عزیزش آورده به کابینه‌یِ دولت، پسرش را مانند پسر کس نشود یاور بابا احسنت بگو دیده‌ی زیبانگرش را گر پُستِ درستی نشود قسمتِ داماد خُب دخترِ بیچاره ببیند ضررش را بایست کُند اَمن ز آوردن فامیل هر شخص که مسئول شود دور و برش را هشدار! که دنیاست مسیر گذر ما توفیق به ماندن ندهد رهگذرش را @asharahmadrafiei
شهادت... بس سال‌ها مانوس بودی با شهادت مستانه آخر پر کشیدی تا شهادت از تو خدا پرسید وقتی حاجتت را گفتی: شهادت،یا شهادت،یا شهادت آخر مهیا شد برایت بالِ پرواز آخر اجابت شد دعایِ یا شهادت از بس شهید زندگی خویش بودی کم بود پاداشی تو را الا شهادت دریافتیم از خط خون عشق‌بازان باشد سرانجام بسیجی‌ها شهادت دلداده‌ی پیر سرافراز بسیجیم شاید شود روزی نصیب ما شهادت @asharahmadrafiei
30.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه خوانی در ایام شهادت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها توسط آقای محمد جواد جامعی در رواق امام خمینی (ره) حرم مطهر رضوی (8 آذر 1403) خوانی حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها جواد جامعی امام خمینی (ره) مطهر رضوی شعر:احمد رفیعی وردنجانی
تقدیم به روح بلند ابالفضل زرویی نصرآباد در چشم‌هایش برق مردم‌دوستی داشت در گلشن دل‌های مردم خنده می‌کاشت شعرش به عطر صبح گندم‌زار می‌ماند مثل نسیم آن را زلال و نرم می‌خواند آواز پرشور قناری بود شعرش در شهر مثل رود جاری بود شعرش طنازی‌اش در شعرهایش دلبرانه باغ وجودش بود لبریز از ترانه حس صدایش ذهن را مسحور می‌کرد هر سو بساط شعرخوانی جور می‌کرد در شعر خود با زورِ طنازی نمی‌کرد او زندگی را مثلِ ما بازی نمی‌کرد با واژه‌ها در شعر گفتن ور نمی‌رفت از آنچه باید گفته می‌شد در نمی‌رفت در سادگی شعرش پر از اعجاز می‌شد با هر دلی با شعر خود دم‌ساز می‌شد می‌بُرد دل از هر غریبی آشناییش با دیدنش می‌رفت از هر سینه تشویش لبخندهای رُسته از زیر سبیلش یا مهربانی‌های کلا بی‌دلیلش از ویژگی‌های قشنگ و عالی‌اش بود پر مهر دائم دست‌های خالی‌اش بود عمری مسلط بود بر اسبِ غرورش هرگز مقام او نکرد از خلق دورش گفتند او را شاعران خوش افاضه در شعر ایران است زاکانی تازه کلثوم ننه، ننه قمر، میز ممتقی بود در شعر طنز ما حضورش رونقی بود در شعر طنز ما از او کلی صفا بود با او که عبدل یا چغندر میرزا بود اشعار طنزش را به هر برگ گل آقا با شوق می‌کردند مرد و زن ملاقا تِ مانده از بیتِ پسین در بیت حاضر من ماعرم تنها زرویی بود شاعر تنها نه من گفتم از او ابیات چندی چون یک وطن دارد ز یادش سربلندی مردی که روزی زاده شد در خته‌ی تفت یک روز هم آرام از دنیای ما رفت رفته‌ست اما شعر او همواره تازه‌ست هر سو کتاب خاطراتش باز باز است مانده‌ست در قاب بزرگی از نکویی در قلب ما یادِ ابالفضل زرویی چون تاک شعرش بسته در این خاک ریشه مستیم با یک جرعه شعرش تا همیشه @asharahmadrafiei
خانه اجاره‌ای...🏠 مستاجرم اندوه‌هایم بی‌شمار است حال دل تنگم کماکان ناگوار است آواره از این خانه به آن خانه هستم سِیر تمام خاطراتم پاره‌پاره‌ست چیدم دوباره توی کارتن هرچه را بود وقت شروع قصه‌ی کوچی دوباره‌ست با هرچه زیبایی و خوبی و قشنگیش دنیا برای کودکم اندوه‌بار است مادر چرا از خانه‌مان بیرون‌مان کرد آن مرد اخمالو مگر اینجا چه کاره‌ست؟ ای وای اگر که خانه‌ای گیرم نیاید حال من و اهل و عیالم سخت زار است موجر فراوان خانه دارد، من ندارم خیلی دلم شاکی ز رسم روزگار است می‌خواستم بنویسم از آن شعر طنزی گشتم نفهمیدم کجایش خنده‌دار است من که ندارم خانه، اما موجر من دست شما هم خانه‌ی دنیا اجاره‌ست @asharahmadrafiei