محبت اساتید عزیز قمپز به حقیر سراپا تقصیر
#اخوانیه فی مدح مولانا #حاج_شیخ_احمد_رفیعی_وردنجانی وفقه الله
یا ایها القمپزیون سارعوا الی بداهه لعلکم تفلحون
ملک سیما و نیک آیین رفیعی
برای دشمنان چون مین رفیعی
شفیعی آرزوی هند دارد
ولی در آرزوی چین رفیعی
عدو فهمیده از ریش بلندش
به قلبش بوده درد دین رفیعی
ز جیبش دستمالی را درآورد
سپس فرمود در آن فین رفیعی
اگر قمپز مثال حمد باشد
بوَد همچون و لَا الضالین رفیعی
لذا در اینستای لامروت
نکرده تا کنون لاگین رفیعی
دعا کردم: «خدایا زن به او ده»
سریعا داد زد: «آمین» رفیعی
ز بس میترسد از دکتر وَ سوزن
بسوزاند همهش سرگین رفیعی
به هنگام قسم گوید به ریشم
ندارد غیر ریشش دین رفیعی
به قدر موی من او ریش دارد
چرا ریشت بُود همچین رفیعی؟
«منم تکشاعر زیبای قمپز»
کند این را همهش تلقین رفیعی
به طیّالارض و با پای پیاده
از اینجا میرود تا چین رفیعی
دو تا فیل از دماغش خواهد افتاد
اگر روزی نماید فین، رفیعی
شده اشعار طنز او، حماسی
تردد کرده در قزوین رفیعی
گرفته درد سرهامان ز شعرت
بیا پایین بیا پایین رفیعی
منم چون پشهای در وادی شعر
ولیکن عینهو شاهین رفیعی
از این محفل به آن محفل روان است
تنفس کن کمی بنشین رفیعی!
نخورده «رشد» و «زر ماکارون» اما
شکم پر کرده از «ساوین» رفیعی
ابهت میچکد از هیکل او
از این رو خواندمش گرگین رفیعی
همان روزی که شد جوراب او گم
سفارش داده نُه تا جین رفیعی
حسینی فوق فوقش آش رشته
میان شاعران، تهچین رفیعی
کلیپ بعبع او وایرال شد
به هر کانال ایتا پین رفیعی
بهاری پیش او همچون خزانست
بوَد چون ماه فروردین رفیعی
حسین فیض باشد بس فروتن
ولیکن اهل جنگ و کین رفیعی
جناب پرنیان در بند دنیا
ولی استاد و مرد دین رفیعی
حسابی لایق احسنت و هوراست
نباشد لایق نفرین رفیعی
برای خلق بع بع نامه خود را
حسابی می کند تحسین رفیعی
کنار چایی طنزش چه خورده
که شعرش می زند شیرین رفیعی
تصور کن چه خواهد شد اگر که
بپوشد دامن پُر چین رفیعی
به هر جا بنگَرُم شعر ته وینم
که آنجا را کند آذین رفیعی
اگر شد احمدی دروازهی طنز
تماما بوده چون پَرچین رفیعی
برند شعر من باشد دوچرخه
برند شعر تو ماشین رفیعی
میان رقص با آهنگ می گفت
دیرین دین دین دیرین دین دین رفیعی
من و تو بیریا و صاف و ساده
چنان چرچیل و استالین رفیعی
از این محفل به آن محفل دوان است
چنان کاراکتر چوبین رفیعی
یکی هم نیست تا گوید به ایشان:
سر جایت کمی بنشین رفیعی!
بلرزد توی گور از طنزهایت
جناب چارلی چاپلین رفیعی!
حسودی که نکردم غبطه خوردم
نبودم لحظه ای غمگین رفیعی😢
چطوری واژه ها را قورت دادی
که اشعارت شده همچین رفیعی
پس از هر مصرعی که میسراید
خودش را میکند تحسین رفیعی
همیشه گفته به مامان و همسر
فقط تهچین فقط تهچین رفیعی
یقین باشند از دید سیاسی
حسینی آتش و بنزین رفیعی
تمام دختران در بند زلفت
پریسا، مریم و نسرین، رفیعی!
علیان عاشق کیک هویج است
ولی تنها خورَد مافین رفیعی
شبی با لاله و مژگان بگردد
شبی با شادی و نوشین رفیعی
گمانم حفظ باشد سوره ی «تین»
ز بسم الله تا وَ التّین رفیعی
نقیب و فیض، سافاری سوارند
ولی دارد سه لیموزین رفیعی
یقین دارم دهد از روی اخلاص
برای کشور خود خین رفیعی
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو داند قدر مَهسیمین رفیعی
به قدری نازنین و دلربا هست
به او گوییم ما « کاترین رفیعی»
من از بیگانگان هرگز ننالم
ببین با ما چه کرده این رفیعی
👇👇ادامه👇👇
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
لطف و محبت دوست عزیز و بی نظیرم.حسن آقای حاتمی بهابادی،که اجراهای شیرین ونمک شعرش را تو بگو بخند حتم
میگم یهو ز احمد رفیعی
بدو بدو ز احمد رفیعی
قد سه آخوند شده ریشش و
نرفته حوزه احمد رفیعی
نرفته حوزه ولی اینجا امشو
اومده حوزه احمد رفیعی
شعراش ته خنده ولی قیافش
آخر روضه احمد رفیعی
شعرای احمد همه نغز و مغزه
منبع جوزه احمد رفیعی
می گزه آدما با اخوانیه ش
انگاری بوزه احمد رفیعی
فهمیدم از قد بلند و خمش
عاشق موزه احمد رفیعی
همّه جا رفته خورده اما هشکی
ندیده اِو ز احمد رفیعی
وقتی که می گفت اوووه کشف شد
داره سه لوزه احمد رفیعی
یزد میاد قاتل شیرینیِ
پشمک و لوزه احمد رفیعی
دکمه های زیر گلوشا تا آ_
خر می کلوزه احمد رفیعی!
کانال دو،نسیم،سلامت،افق
همّه جا سوزه احمد رفیعی
تلوزیون،قمپز و بیت رهبر
ننو ننو ز احمد رفیعی!
جشنواره ها هشکی نمی تونه که
زنه جلو ز احمد رفیعی
تا نخورن پولشا توی جیبش
دسگاه پوزه احمد رفیعی.
«حسن حاتمی بهابادی»
۱۴۰۳٫۱٫۲۰
#اخوانیه
#حسن_حاتمی_بهابادی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei