به وقت خواندن شعرش یکی گفت
چه شیرینی تو «مستر بین رفیعی»
شبیه دافهای شرق تهران
تلفظ کرد حرف شین رفیعی
نمیدانم چرا در جیب دارد
مداد و ریمل و موچین رفیعی
حسینی مثل یوسف پاک و زیبا
ولی مانند بنیامین رفیعی
به هر محفل برای شعرخوانی
رود ـ باشد ولو بالصین ـ رفیعی
کند از احمدی تقلید و چاپد
کتاب طنز «فان و فین» رفیعی
دیارش هست وردنجان سفلی
نباشد اهل وردنجین رفیعی
به طرزی که هر آنکس تا ببیند
زند فریاد که : باز این رفیعی
اگر که بودجه ی پالان ندارد
خرد بهرِ خرش خورجین رفیعی
کبیری بس بزرگ و با ابهّت
کنار او بوَد رویین رفیعی
یقینا پف کند ریشش بسوزد
اگر شوخی کند با دین رفیعی
کبیری خوشه چین این دیار است
ولی همزاد با پروین، رفیعی
شده اشعار طنزت توی هر جمع
همیشه مایه تسکین رفیعی
ژلوفن پیش پایت لنگ انداخت
تو هستی چون نئوتادین رفیعی
دعا کردم سه تا همسر بگیرد
و گفت از عمق جان آمین رفیعی
نه به خوشگل بگو مهوش، برادر
نه به پشگل بگو سرگین، رفیعی
شنیدم شایعاتی را که گاهی
نکرده از زنش تمکین رفیعی
به دنیا آمدی پایان اسفند؟!
و یا آغاز فروردین؟ رفیعی!
به او یک روز استاد احمدی گفت:
"چرا هی میکنی همچین رفیعی؟"
فقیری آمد از راه و صدا زد:
"ترحم کن بر این مسکین رفیعی"
بگو: "من بهترین طناز هستم"
بکن هی بر خودت تلقین رفیعی
اگر ریش و سیبیلش را بریزد
دقیقا هست چون فردین رفیعی
تمام دختران را سین نماید
مرا اصلا نکرده سین رفیعی
به روی اسب طنز خود سوار است
ولی اسبش ندارد زین رفیعی
ز وردنجان برای خواندن شعر
پیاده رفته تا نایین رفیعی
خودش باشد بلنبین! و بنالد
ز دست خلق کوتهبین رفیعی
یکی از بانوان با عشوه میگفت:
«میشه همسایهی ما شین رفیعی؟»
اگر چه شعرخوانی در فسا داشت
همه گفتند یاشاسین رفیعی
🌺🌺🌺
با اجازه اساتید و اعاظم و اکابر
ختم بداهه را اعلام میکنم
رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات
✍بداهه سرایان:
#جناباستادحجهالاسلاممهدیپرنیان
#استادحجهالاسلامسیدمحمدحسینی
#استاددکترعباساحمدی
#علیبهاری
#محمدحسینمهدویان
#مهدیکبیری
#ملیحهرجایی
#محمدعلیان
#سیدمصطفیفاطمینویسی
#منصورهرضایی
#محمدحسینفیصاخلاقی
#صامرهحبیبی