eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
852 ویدیو
42 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود،شعر هدیه،شعر تبلیغاتی و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... 🔹اجرای شعر آیینی و طنز @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
یلدایِ....🍉 برای بارکشی رفت و هیچ بار نخورد برای کارگری رفت و هیچ کار نخورد نشست کنجِ غریبی، گذشت روز ولی کسی سوال نکرد او:(چرا ناهار نخورد)؟؟؟ چگونه دل به زمانه کُند خوش آن‌کس که به قدرِ لقمه‌ای از این‌همه شعار نخورد چه مانده است که دزدی به اختلاس نبرد؟ چه مانده است که مفسد!در احتکار نخورد؟ به شهر دید تقلای مشتری‌ها را از این عبور مداوم به جز غبار نخورد نبود چایی دبشی !!!به وقت خستگی‌اش به غیر جام غم از دستِ روزگار نخورد درازیِ شبِ یلدایِ او به صبح رسید از آنکه کودکِ بیچاره‌اش انار نخورد!!! @asharahmadrafiei
یلدا🍉 این روزهای خرم و زیبا مبارک فرصت برای درک خوبی‌ها مبارک وقتت برایِ مهرورزی بیشتر شد ای هموطن بر تو شبِ *روزِ ترویجِ مهمانی و پیوند با خویشان* مبارک @asharahmadrafiei
4.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ 📌یلدا، شب ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان 🔸آقاااا 🥸 بیشتر ازاینکه بخواین از اطعمه و اشربه گوناگون میل کنین تا حد 🤪 این شب قشنگ رو گل بگین و گل بشنوین 🥰☘ شاعرامون به ترتیب ورود : 👤لیلا تندرو ابوالقاسم سیفی فرشته پناهی علی اکبر مدرس زاده احمد رفیعی وردنجانی زهرا فرقانی محمدصبوریان 💭نوش‌جان، اولین انجمن شعر اینجوری در جهان 🇮🇷 @nooshejan_tanz 🔨
یلدا... تا صبح بیداریم در آجیل‌خواری! تاصبح بیداریم با آجیل!! آری آجیل می‌خواریم با هم کاسه کاسه آجیل می‌آریم هی گاری به گاری حتی اناری‌گر نباشد، گونه‌هامان با ضرب سیلی‌ها شده سرخِ اناری هرچند سرهامان درون بحر گوشی‌ست داریم در یلدای‌مان شب زنده‌داری کرسی که دیگر نیست اما خب به یادش جمع است جمع خوب ما دور بخاری داریم از یک عالمه یلدای رفته یک عالمه در قلب‌هامان یادگاری آن روزها که بود حرف از اسکناس و حرفی نبود از کارت‌های اعتباری آن روزها که حرف یک همت نبود و بسیار ارزش داشت حتی یک هزاری آن روزها که داشت خیلی خیلی ارزش دارایی یک راس پیکان سواری آن روزها حرف جومونگ اصلا نبود و محبوب ماها بود روزی روزگاری آن روزها که دُمبه بود و روغنِ پاک حرفی نبود از کم‌فشاری پر فشاری آن روزها که بود جایِ وق‌وق سگ در خانه‌هامان شورِ آوازِ قناری در سفره مادر ظرف‌های تازه می‌چید تا در بیاید هر دوتا چشمانِ جاری آن روزها که توی کُلِ رادیوها می‌خواند چیزی جایِ بانی، افتخاری این‌گونه دلسرد و زمستانی نبودیم با یک تبسم جان‌مان می‌شد بهاری حرفی نبود از این مسی یا این رونالدو آن یک رونالدو بود حتی یا روماری "یُو"توی وزنم جا نشد مانده‌ست اینجا این شیوه است از راه‌هایِ اضطراری القصه که برپاست یلدامان به هر حال هر چند با داراییِ کلی نداری یلدای‌مان برپاست با رنج گرانی در خانه‌های تنگ و تاریکِ اجاری امروز هم حسرت شود مانند دیروز... یک روز می‌گوییم؛ روزی روزگاری @asharahmadrafiei
گلایه‌ی حافظ دوباره یلدا شب اول دی داغه بساطِ یاد و فالِ تو هی میان سراغت تو همه خونه‌ها تا بگیرن یه فال با شعرات اونا میگن سلام کتابِ توی طاقچه بیا تو جمعِ گلای تو باغچه میگن‌ بیا که شبِ یلدا شده دوباره موقع تقاضا شده دوباره مرد و زن میان سراغت تازه میشه ولی دوباره داغت یهو زبون وا می‌کنی رو کُرسی از اونا یه چند تا سوال می‌پرسی میگی خجالت ندارید از این کار؟ هیچ ندارید از این مرام‌تون عار؟ سالی یه بار میایید سراغ بنده تازه اونم با شوخی و با خنده سالی یه دفعه می‌گیرید فالمو اینجوری دارید می‌گیرید حالمو میایید سراغم که بگم حال‌تون؟ بگم چه‌جوره حال امسال‌تون؟ بگم که وضع‌تون چه‌جوری میشه؟ بگم کی دشمنه کی قوم و خویشه؟ بگم کی می‌رسه به عشق جونش؟ کی می‌رسه به یارِ مهربونش؟ بگم که کِی تموم میشه گرونی؟ نرخ دلارو هم میخوای بدونی؟ می‌خوای بیایی یه غزل بخونی تا قیمت همسترو بدونی؟ زشته بابا برای فارسی زبون که با مفاخر باشه نامهربون زشته که من تو طاقچه باشم یه سال بعد بیاریم پایین برایِ یه فال باید که هر شب یه غزل بخونی بیشتر از این قدرِ منو بدونی بیا با من باش که می‌مونم برات میشم تو راهِ زندگی رهنمات رفیق باشید با شعر و دیوان من گل بچینید از این گلستان من گل بچینید همش ز باغِ حافظ بیشتر از این بیایید سراغِ حافظ راستی بگم که یلداتون مبارک حس قشنگ‌ و زیباتون مبارک @asharahmadrafiei