#شعر_پایداری
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی
زیر چکمه بوی گلهای معطّر داشتند
دست بر ماشه نمیبردند این قزّاقها
شرم اگر که از حرم نه، از کبوتر داشتند..
لحظهای قبل از صدای وحشی فرمان تیر
کودکانی در کنار خویش مادر داشتند
چشم کاشی های فیروزه به گنبد خشک شد؟
یا از اوّل طرح اِسلیمیِ پرپر داشتند؟
در وصیّت نامۀ سرخ شهیدان دیدهای؟
جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند
#زهرا_سپهکار
#حجاب
#بصیرت
🍃🌹🍃🌹
هدایت شده از گلچین شعر
من یک زنم آزادی ام را دوست دارم
ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم
در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا
من همسر مردادی ام را دوست دارم
هم مادر و مادربزرگم خانه دارند
این شغل مادرزادی ام را دوست دارم
مُهر مرا از جانمازم باز برداشت
با کودک خود شادی ام را دوست دارم
می گیرمت ای بچّه آهوی گریزان
آهویی و صیّادی ام را دوست دارم
دور اتاقش عکس های حاج قاسم
طفل دهه هشتادی ام را دوست دارم
در شهر، آزادی اسیر این و آن است
در خانه ام آزادی ام را دوست دارم
#زهرا_سپهکار
#سبک_زندگی
@golchine_sher
مرزبانم تویی
حماسیترین داستانم تویی
به هر داستان، قهرمانم تویی
نشان شجاعت به بازوی توست
به غیرت، جهانپهلوانم تویی
سراپا مسلّح به ایمان و عشق
سراسر دل مهربانم تویی
همه شهر، امن و امان است شب
به گوش سحرها اذانم تویی..
توانا و باعزّت و استوار
من ایرانم و مرزبانم تویی
همه مرزبانان سلیمانیاند
سلیمان این داستانم تویی
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شهدای_مرزبان