eitaa logo
اشعار "عاصی"
410 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
پیری و جوانی پی‌ِ هم چون شب و روزند     ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم 🍃🌹🍃😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم لبِ تو را که: «دلِ من تو برده‌ای» گفتا:«کدام دل؟ چه نشان؟ کِی؟ کجا؟ که برد؟» 🍃🌹🍃❤️
+اینجوریکه جناب دلجویی میکرده هیچ بشری نمی‌تونسته دلجویی کنه... ای‌سروِ خوش بالای من، ای‌دلبر رعنای من😘 لعلِ‌ لبت حلوایِ‌ من، از من چرا رنجیده‌ای؟ 🍃🌹🍃❤️
همه عُمر برندارم سر از این خمار مَستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشَستی... ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای؟ وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده‌ای؟ ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای؟ بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیده‌ای؟ گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیده‌ای؟ من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیده‌ای؟ 🍃🌹🍃🌹
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت 🍃🌹🍃😔
‌ به گلستان نروم تا تو در آغوش منی... ❤️❤️❤️
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش پ‌ن: روز بیعت…در حاشیه نصب نقاشی حسن روح‌الامین در حرم امام علی(ع)
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم   🍃🌹🍃🌹
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
گلستان سعدی، باب اول در سیرت پادشاهان، حکایت شمارهٔ ۱۱: درویشی مستجاب‌الدّعوه در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت: دعای خیری بر من کن! گفت: خدایا جانش بستان! گفت: از بهر خدای این چه دعاست؟! گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را. ای زبردست زیردست آزار گرم تا کی بماند این بازار به چه کار آیدت جهانداری مردنت به که مردم آزاری
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز همه‌شب! ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد