#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
آفتابت خورد بر گلبرگ..،شبنم داده شد
اشکِما اینگونه از گرمای این غم داده شد
گریهیِبرتو اصول کافیِ بخشایش است...
این همان درسی است که روزی به "آدم" داده شد
اعتباری هم اگر داریم،از این اشکهاست
در کنار آبِ رو ها،آبِرو هم داده شد
"یا حسینِ" ما یقیناً "یا الهی" گفتن است
بین طورِ روضه بر ما اسم اعظم داده شد
ای که ذکر تو دلیل التیام زخم هاست
هر زمان نام تو را بردیم،مرهم داده شد
مستیِ ما دست ساقی نجف افتاده است
پای انگور ضریحش مِی به کامم داده شد
یک نخ از چادر سیاه فاطمه برداشتند...
این چنین بر سردرِ هر خیمه،پرچم داده شد
سینهی ما آه را کم داشت..،زهرا ناله زد
از همان ساعت به هر سینهزَنی دم داده شد
عاشقانت فرصت دیوانگی می خواستند...
ناگهان دیدند که ماه محرم داده شده
این تهِ گودالرفتن،مزد شاهنشاهی است...
رَملها تاجی است که بر شاهِ عالم داده شد
▪️
▪️
نعلِ تازه سنگ را هم نرمِ نرمش می کند...
اینچنین شرحی برای جسم درهم داده شد
ساربان بی مروت دست بردارش نبود...
تک تک انگشتهایت پای خاتم داده شد
شاعر: #بردیا_محمدی
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
ابر اندوهیم و چشمی غرقِ نَم داریم ما
سالیان سال از داغ تو می باریم ما
گریه..،تنها بر مصیبات عظیمات جایز است
غیر از این گریه ز هرچه گریه بیزاریم ما
حاصل یک سال زحمت،در محرم می رسد
میوهی چشمان ما "اشک" است،پرباریم ما
خرجیِ چشمان ما را فاطمه پرداخت کرد
تا دم محشر به این مادر بدهکاریم ما
هفتپُشتم کفشدار روضههایَت بودهاند...
آبرویِ خویش را مدیون این کاریم ما
جارویِ دست مرا شاه خراسان داده است
نسل اندر نسل از خُدّام درباریم ما
دخترت هر شب مرا کُنج همین هیئت نشاند
در شلوغیها بهلطفش باز جا داریم ما
سقف هیئَتها پناه بی پناهی های ماست
سایهات را برندار آقا..،گرفتاریم ما
روضهات دارُالشَّفای دردِ بی درمانی است
هر زمان هیئت نمی آییم بیماریم ما
جان جُونات با نگاهی روسیاهت را بخر!...
بردههای پاپتیِ بین بازاریم ما
تک تک ما پرچم سبزِ اباالفضلِ توایم
در حقیقت بیرقی در دست دلداریم ما
▪️
▪️
آبروی ساقی اهل حرم با آب ریخت...
در عزایِ شرمساری اش عزاداریم ما
کاش یک جُرعه رباب از آب می نوشید..،آه...
تا ابد در حسرت مشک علمداریم ما
شاعر: #بردیا_محمدی
🌹🌹🌹