eitaa logo
اشعار "عاصی"
405 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
56 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار عاصی
هر غنچه که بشکفت دگر غنچه نگردد الا دو لب یار که گه غنچه ، گهی گل ؟؟ عاقلان گویند دوری کن ز عشق روی دوست ما و از عشق رخش دوری؟.... مگر دیوانه ایم؟ ؟؟ ارکان نمازم همه بر طبق رساله ست ... جز قبله که سمتِ رُخ تو زاویه دارد!!! ؟؟ با حیا بودم ولی با دیدنش فهمیده ام... آب گاهی مؤمنین را هم شناگر میکند...! ؟؟ فدای آن کمان های به هم پیوسته ات ، هر یک... جدا دخل مرا می آورد پیوند لازم نیست...! ؟؟ با یافتن چشم تو آرام گرفتم!! چون شاعر درمانده پس از کشف قوافی... ؟؟ سلامم میدهی اما در آغوشم نمیگیری  برای مستحبی، واجبی را ترک میگویی من  و یار و دل دیوانه، بساطی داشتیم.. عقلِ بیکار بیامد ، همه را بر هم زد...!! پیچ ،،حیران ،،ز خم موی تو طراحی شد... پس عجب نیست اگر کشته فراوان دارد..!!! ؟؟ مگو شرط دوام دوستی دوریست باور کن همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد فاضل نظری نازنین، یک لحظه در فکرم کمی آرام گیر خسته‌ام از بس نمازم را از اول خوانده‌ام ؟؟ شاعران را شب کند شاعر وگرنه روزها کاسب و علامه و معمار و بنا می شوند صنعت شعر زمین خورد و کم آورد ز بس ؟؟ وزن صبر تو به زانو زده شاعرها را... گفته بودی ازمحبت خارها گل میشود ای بسوزد ریشه ضرب المثل های دروغ!!! با دلت حسرت هم صحبتي ام هست ولي سنگ را با چه زباني به سخن وادارم؟ حکم تیر مژه ات قتل مرا واجب کرد بی جهت جرم و جزا، فقه و مبانی خواندم! شنیدم دست باران قصدِ موهای تو را کرده برایت چتر آوردم که باران را بسوزانم... عطر شال مشکی ات از هرچه می مستانه تر باد دارد می وزد; من هیچ ...مردم را بگو نامسلمان ضامن چاقوی چشمت را ببند جنگ و خون ریزی میان عقل و دل انداخته 💘
هدایت شده از اشعار عاصی
شب جمعه ست، نثار دل مرحوم خودم میروم ازسر بازارچه خرما بخرم! گویند حریفان که: «برو یار دگر گیر» مشکل همه این است، که چون او دگری نیست! . سيب زرد لب من ، سرخيِ سيب لب تو روي هم رفته عجب طعم دو سيبي دارد ؟؟؟؟؟؟؟ پیچ ،،حیران ،،ز خم موی تو طراحی شد... پس عجب نیست اگر کشته فراوان دارد..!!! ؟؟ ای مُصوّر،صورتِ یارِ مرا بی ناز کش چون به نازش می رسی، بگذار من خود می کشم.... آدمی وقتی که می گرید چه عطری می شود؟ آدمی گاهی شبیه خاک باران خورده است غم به هر جا که رود سرزده آید به دلم چه کنم؟ خانه من بر سر راه افتاده است میشود پیشانی ات بوسید و ازلبها گذشت!؟ مومن از قم بگذرد تا جمکران هم میرود گفتی چه کسی رازق شعر است؟ نوشتم: چشمان پر از شعر تو - دامت برکاته - شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در اب اشک ماهی ها نباشد اب دریا شور نیست... بی تو من بیگانه ام با شعر و وزن و قافیه رونویسی کردن از چشمان تو یعنی غزل ﺭﻭﺯﯼ ﯾﻘﯿـﻦ ﺑﺪﺍﺭ ﻧﻬﻢ ﺭﻭﯼ ﺳــــــﯿﻨﻪ ﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻏﻤﺖ ﺳﺮ ﺯﺍﻧﻮ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﻡ اسم خود را حذف کردم از صف اهدای عضو قلب عاشق ها که دیگر قابل پیوند نیست ..... علی صفری آهِ من ديشب به تنگ آمد، دويد از سينه ام داشت مي آمد بسوزاند تورا، نگذاشتم كاظم_بهمنی آخر چه کند با دل من علم پزشکی وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم ؟؟ کارِ عشق است نمازِ من اگر کامل نیست آخر آنگاه که در یادِ توام ،در سفرم ؟؟ 💘
هدایت شده از اشعار عاصی
بغض دارم در گلو ای عشق آرامم مکن با دو چشم عشوه گر زیبای من رامم مکن پخته شد این دل ز داغ دوریت هر صبح و شام باز با جادوی لب هایت دگر خامم مکن چند روزی می‌شود در فکر گیسوی تو ام رخ مگردان نازنینم زهر در جامم مکن در کنار تو چه شیرین است بزم زندگی دلبر شیرین مرو ای خوب ناکامم مکن بی تو می‌میرد دل "عاصی" به زیر بار غم من مسلمان توام ، خارج ز اسلامم مکن "عاصی" 💔💔💔
هدایت شده از اشعار عاصی
گفتم غزل بگویم در وصف چشم نازت... بس که زیاد گفتم ، شد شعر من قصیده... وقتی نگاه مستت با چشم من گره خورد... دیوانه گشتم آری ، رنگ از رخم پریده از بس که خاص هستی با عشوه های نابت در لیگ برتر عشق هستی تو یک "پدیده" من "عاصی" و نگونبخت در این سرای فانی اما تو طالعت خوب ، گشتی دگر سعیده دوری تو عذابی است بد تر ز صد جهنم قد چو سرو "عاصی" از دوریت خمیده هم در جهان فانی هم در بهشت باقی همچون تو نازنین را چشم کسی ندیده در حسرتم ببوسم لب های همچو قندت گویی انار ساوه است دردانه و رسیده "عاصی" ❤️❤️❤️
هدایت شده از اشعار عاصی
انتخاب رشته کردم ، رشته گیسوی تو مست گشتم تا که آمد بر مشامم بوی تو ماه و خورشید و ستاره کم فروغ است در بَرم از همان ساعت که دیدم کهکشان روی تو مسجد و بت خانه و دیر و کلیسا و کِنشت قبلگاه من به هر جا هست تنها سوی تو گر مرا لایق نمی دانی که باشم عاشقت... قانعم باشم همی مشتی ز خاک کوی تو گرچه تندی میکنی با "عاصی" ای زیبا من چون عسل شیرین بود در کام من این خوی تو "عاصی" 💔💔💔
هدایت شده از اشعار عاصی
"امروز اگر بی کَسَم؛ از او گله ای نیست... دل، منتظرِ آمدنِ روز حساب است!" یا توبه کن و گرم مرا گیر در آغوش... یا اینکه سزایت به خداوند عذاب است هی وعده بی حاصل و هی صبر پس از صبر والله قسم وعده تو عین سراب است دل سوخته شد از غم دوری تو دلدار در سینه دلي نیست هرآنچه است کباب است گر باغ بهشتم ببرند و به لب حوض بی تو صنما جنت الاعلی خراب است هر بار گره خورد به چشمت نگه من من مست شدم چشم تو جامی ز شراب است این لحظه آخر تو بده بوسه به "عاصی" این کار ثواب است ثواب است ثواب است "عاصی" 💔💔💔
هدایت شده از اشعار عاصی
💔شعری از عاصی با مضمون .... که ابتدا هر بیت به ترتیب حروف الفبا آغاز میشود... 👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از اشعار عاصی
❤️❤️❤️ "ا" الا يا ايها الساقي نظر كن بر من شيدا كه در چشم خمار تو بود نور خدا پيدا "ب" بزن پيمانه را بر لب كه عيش جاودان يابي براي روح عطشانم تو همچون جرعه آبي "پ" پريشانم ز هجرانت از اين دوري ز دامانت نمي دانم شود روزي كه بوسم پا و دستانت! "ت" تو را هر لحظه در رويا ببينم در كنار خويش شدم ديوانه از عشقت شدم ديوانه بيش از پيش "ث" ثريا پيش چشمانت ندارد نور و زيبايي تو خورشيد جهان افروز دشت آسمان هايي "ج" جزاي عشق من يارب چرا گرديده هجرانش دلم تنگ است تا بينم دوباره روي خندانش "چ" چرا من را رها كردي ستم اي بي وفا كردي به قلب پاره ام بنگر! جفا كردي جفا كردي "ح" حقيرم پيش چشمان سياه و نافذت چون مور مرا يا وصل تو بايد و يا رفتن بسوي گور "خ" خزانم را نگه كن اي گل زيباي صحرايي منم ماهي در ساحل و تو آبي دريايي "د" دمي شايد و يا كمتر بيا با ما مدارا كن كمي هم نازنين دلبر بيا و فكر عقبي كن... "ذ" ذليلم كرده اي آخر به عشق بي سرانجامت فتادم بي هوا ناگه درون حلقه دامت "ر" رميدي آهوي وحشي ز تير عشق اين صياد مرا ويرانه ام كردي، شود ويرانه ات آباد! "ز" زبانم قاصر از وصفت شده چون كودكان الكن قبولم كن و يا بنما سرم را ريشه كن از تن "ژ" ژبانم قاشر اژ وشفت ، ز دوريت شدم معتاد منم معتاد عشق تو دگر هرچه كه بادا باد "س" سرابي مانده از رويت به يادم لحظه آخر به مي سجاده رنگين كن بزن از باده ساغر "ش" شراب ارغواني را دگر هرگز نمي خواهم شراب جام چشمانت، شراب عشق مي خواهم "ص" صبا باد سحر بويت برايم ارمغان آورد تو گويي بر تن مرده يكي روح و روان آورد "ض" ضرر بسيار بنموده دلي كه دشمن عشق است به قربان كسي بايد كه شد از عاشقي سرمست "ط" طواف عاشقان باشد به دور يار چرخيدن سحر، صبح و غروب و شام رخ زيباي او ديدن "ظ" ظلمت اگر آيد برون از كينه هاي بي حساب از تو ندارم من گله ، بر من فقط گاهي بتاب "ع" عجب باشد كه در پايت بيافتم تا تو را بينم ولي هرگز نبيني تو مرا اي يار شيرينم "غ" غمت آخر كشد ما را به دست خون چكان خود چو دامي كه شود او ذبح، با دست شبان خود "ف" فقط گاهي نگاهم كن و يا گاهي صدايم كن ثوابي ميبري جانا ، بيا از غم جدايم كن "ق" قيامت چون شود بر پا نيايم من برون از گور مگر آن كه تو اي دلبر بيايي پيش من چون حور "ك" كجا رفتي كجا دلبر؟ نگه كن بر دو چشم تر ببين از دوريت گشتم مثال لاله پرپر "گ" گمانم رفته از يادت ، دل من را تو خون كردي نگه كن تا كه در يابي كه چون بودم، تو چون كردي! "ل" لبم را ميگزم هر دم چرا با خود چنين كردم خدا داند ز هجرانت سراسر ناله و دردم "م" مرا عاشق چرا كردي؟ پس از آنم رها كردي؟ از آن صد عهد خود آيا به يكي هم وفا كردي! "ن" نمي دانم نمي داني شدم در عشق زنداني هواي چشم من بعد از فراقت گشته باراني "ه" همان عاشق همان شيدا همان بيچاره ام بازم فقط باتو سخن گويم تويی محرم به هر رازم "و" و ديگر ميروم تنها مسير زندگاني را تو خود ديدي كه طي كردم به پاي تو جواني را "ي" يكي از عشق مي نالد يكي از عشق مي سوزد ببين"عاصی" براي تو چه از اين قصه ميگويد.... 💔💔💔
هدایت شده از اشعار عاصی
حکم زندان ابد داده به من چشمانت... کاش عفوم نکند حضرت آقا شب عید! "عاصی" ☺️☺️☺️
هدایت شده از اشعار عاصی
بغض دارم در گلو ای عشق آرامم مکن با دو چشم عشوه گر زیبای من رامم مکن پخته شد این دل ز داغ دوریت هر صبح و شام باز با جادوی لب هایت دگر خامم مکن چند روزی می‌شود در فکر گیسوی تو ام رخ مگردان نازنینم زهر در جامم مکن در کنار تو چه شیرین است بزم زندگی دلبر شیرین مرو ای خوب ناکامم مکن بی تو می‌میرد دل "عاصی" به زیر بار غم من مسلمان توام ، خارج ز اسلامم مکن "عاصی" 💔💔💔
هدایت شده از اشعار عاصی
بغض دارم در گلو ای عشق آرامم مکن با دو چشم عشوه گر زیبای من رامم مکن پخته شد این دل ز داغ دوریت هر صبح و شام باز با جادوی لب هایت دگر خامم مکن چند روزی می‌شود در فکر گیسوی تو ام رخ مگردان نازنینم زهر در جامم مکن در کنار تو چه شیرین است بزم زندگی دلبر شیرین مرو ای خوب ناکامم مکن بی تو می‌میرد دل "عاصی" به زیر بار غم من مسلمان توام ، خارج ز اسلامم مکن "عاصی" 💔💔💔
هدایت شده از اشعار عاصی
حکم زندان ابد داده به من چشمانت... کاش عفوم نکند حضرت آقا شب عید! "عاصی" ☺️☺️☺️
هدایت شده از اشعار عاصی
🔥سوختم🔥 آمدی آتش زدی جان مرا ، من سوختم... حال گویی کن حلالم ، جان مولا می شود؟! عاشقم کردی و ترک من نمودی ، خب چرا؟ پاسخی گو بر سوالم ، جان مولا می شود؟! آنقدر بی تابم از دوری روی ماه تو... روی آتش چون بلالم ، جان مولا می شود؟! چون وفا کردم جفا دیدیم رود دودم ز سر آتشی تو من ذغالم ، جان مولا می‌شود؟! رحم بر اشک من و آه جگر سوزم نکرد... بی توجه شد به حالم ، جان مولا می شود؟! تو کمال عاشقانی سیرت و صورت نکو... من پی هر نوع کمالم ، جان مولا می شود؟! از سر شب خواب هستی ، تا سحر بیدار من... این بود تنها مدالم ، جان مولا می شود؟! آتش عشق تو سوزانده مرا گشتم بخار... چون که من آب زلالم ، جان مولا می شود؟! من ترک خوردم شکستم بی وفا از دست تو... چینی ام‌ من یا سفالم ، جان مولا می شود؟! "عاصی" 💔💔😔😔
هدایت شده از اشعار عاصی
346K
🔥سوختم🔥 آمدی آتش زدی جان مرا ، من سوختم... حال گویی کن حلالم ، جان مولا می شود؟! عاشقم کردی و ترک من نمودی ، خب چرا؟ پاسخی گو بر سوالم ، جان مولا می شود؟! آنقدر بی تابم از دوری روی ماه تو... روی آتش چون بلالم ، جان مولا می شود؟! چون وفا کردم جفا دیدیم رود دودم ز سر آتشی تو من ذغالم ، جان مولا می‌شود؟! رحم بر اشک من و آه جگر سوزم نکرد... بی توجه شد به حالم ، جان مولا می شود؟! تو کمال عاشقانی سیرت و صورت نکو... من پی هر نوع کمالم ، جان مولا می شود؟! از سر شب خواب هستی ، تا سحر بیدار من... این بود تنها مدالم ، جان مولا می شود؟! آتش عشق تو سوزانده مرا گشتم بخار... چون که من آب زلالم ، جان مولا می شود؟! من ترک خوردم شکستم بی وفا از دست تو... چینی ام‌ من یا سفالم ، جان مولا می شود؟! "عاصی" 💔💔😔😔
هدایت شده از اشعار عاصی
انتخاب رشته کردم ، رشته گیسوی تو مست گشتم تا که آمد بر مشامم بوی تو ماه و خورشید و ستاره کم فروغ است در بَرم از همان ساعت که دیدم کهکشان روی تو مسجد و بت خانه و دیر و کلیسا و کِنشت قبلگاه من به هر جا هست تنها سوی تو گر مرا لایق نمی دانی که باشم عاشقت... قانعم باشم همی مشتی ز خاک کوی تو گرچه تندی میکنی با "عاصی" ای زیبا من چون عسل شیرین بود در کام من این خوی تو "عاصی" 💔💔💔
هدایت شده از اشعار عاصی
حکم زندان ابد داده به من چشمانت... کاش عفوم نکند حضرت آقا شب عید! "عاصی" ☺️☺️☺️
تو بر سرِ گذر و من همیشه رهگذرم خدا کند که نگیرد شبی پرت به پرم! تو را بلند صدا کردم و مرا بردند به جرم اینکه برانداز و اغتشاش‌گرم! خدا مرا نفرستاده سوی هیچ‌کسی به این دلیل که شیداترین پیامبرم! من اوّلین نفری نیستم که دل به تو بست ولی به کندنِ دل از تو آخرین نفرم تو زنده‌رودی و کارَت گذشتن است اما من اصفهانم و از حقّ خود نمی‌گذرم ❤️❤️❤️
‌🌸 پس از تو شعر شدم، برگی از کتاب شدم پس از تو عکس شدم، کنج خانه قاب شدم شبیه تاک به کرات خون دل خوردم برای صبح خماری تو شراب شدم چقدر بعد تو در خواب زندگی کردم چقدر بعد تو با مرگ بی‌حساب شدم مرا تو ساختی از برف در شب دیدار درست صبح پس از رفتن تو آب شدم به خانه‌ات که رسیدی به خانه برگشتم بدون آن‌که سوالی کنم جواب شدم دعای آخر درماندگان اگر مرگ است خوشم که آخر این قصه مستجاب شدم بنای گمشده در آسمان من! ای عشق به لطف اینکه تو را ساختم خراب شدم 🍃🌹🍃❤️
❤️ ز چشمانت که می‌گویم درون هر غزل یارا غمت وزن است در شعر و ردیفش اشک چشمانم تورا من دوست می دارم مرا هم‌ دوست می داری و می دانی که این را من ز چشمان تو می خوانم چه کردی با دل زارم که از عشق تو بیمارم فتاده سوی تو کارم، چرایش را نمی دانم دو چشمان فریبایت رخ چون ماه زیبایت دل عاشق و شیدایت، فدایت دلبرا جانم اگر سنگ آید از بالا اگر دنیا شود فانی بلا بارد ز هر سو من کنارت باز می مانم کنارت گرمی مرداد باشد درمیان جان... نباشی پیش من سرمای صبح ماه آبانم تو یک معشوقه از خاک پر از عشق وطن هستی و من یک عاشق از خاک دلیران خاک ایرانم "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
❤️ قد رعنایت بلند و طعم لب خرمای ناب... شد دوباره "دست ما کوتاه و خرما بر نخیل" "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
انتخاب رشته کردم ، رشته گیسوی تو مست گشتم تا که آمد بر مشامم بوی تو ماه و خورشید و ستاره کم فروغ است در بَرم از همان ساعت که دیدم کهکشان روی تو مسجد و بت خانه و دیر و کلیسا و کِنشت قبلگاه من به هر جا هست تنها سوی تو گر مرا لایق نمی دانی که باشم عاشقت... قانعم باشم همی مشتی ز خاک کوی تو گرچه تندی میکنی با "عاصی" ای زیبا من چون عسل شیرین بود در کام من این خوی تو "عاصی" 💔💔💔
🌹شعری که آغاز هر بیت به ترتیب حروف الفبا نوشته شده... ❤️❤️❤️ "ا" الا يا ايها الساقي نظر كن بر من شيدا كه در چشم خمار تو بود نور خدا پيدا "ب" بزن پيمانه را بر لب كه عيش جاودان يابي براي روح عطشانم تو همچون جرعه آبي "پ" پريشانم ز هجرانت از اين دوري ز دامانت نمي دانم شود روزي كه بوسم پا و دستانت! "ت" تو را هر لحظه در رويا ببينم در كنار خويش شدم ديوانه از عشقت شدم ديوانه بيش از پيش "ث" ثريا پيش چشمانت ندارد نور و زيبايي تو خورشيد جهان افروز دشت آسمان هايي "ج" جزاي عشق من يارب چرا گرديده هجرانش دلم تنگ است تا بينم دوباره روي خندانش "چ" چرا من را رها كردي ستم اي بي وفا كردي به قلب پاره ام بنگر! جفا كردي جفا كردي "ح" حقيرم پيش چشمان سياه و نافذت چون مور مرا يا وصل تو بايد و يا رفتن بسوي گور "خ" خزانم را نگه كن اي گل زيباي صحرايي منم ماهي در ساحل و تو آبي دريايي "د" دمي شايد و يا كمتر بيا با ما مدارا كن كمي هم نازنين دلبر بيا و فكر عقبي كن... "ذ" ذليلم كرده اي آخر به عشق بي سرانجامت فتادم بي هوا ناگه درون حلقه دامت "ر" رميدي آهوي وحشي ز تير عشق اين صياد مرا ويرانه ام كردي، شود ويرانه ات آباد! "ز" زبانم قاصر از وصفت شده چون كودكان الكن قبولم كن و يا بنما سرم را ريشه كن از تن "ژ" ژبانم قاشر اژ وشفت ، ز دوريت شدم معتاد منم معتاد عشق تو دگر هرچه كه بادا باد "س" سرابي مانده از رويت به يادم لحظه آخر به مي سجاده رنگين كن بزن از باده ساغر "ش" شراب ارغواني را دگر هرگز نمي خواهم شراب جام چشمانت، شراب عشق مي خواهم "ص" صبا باد سحر بويت برايم ارمغان آورد تو گويي بر تن مرده يكي روح و روان آورد "ض" ضرر بسيار بنموده دلي كه دشمن عشق است به قربان كسي بايد كه شد از عاشقي سرمست "ط" طواف عاشقان باشد به دور يار چرخيدن سحر، صبح و غروب و شام رخ زيباي او ديدن "ظ" ظلمت اگر آيد برون از كينه هاي بي حساب از تو ندارم من گله ، بر من فقط گاهي بتاب "ع" عجب باشد كه در پايت بيافتم تا تو را بينم ولي هرگز نبيني تو مرا اي يار شيرينم "غ" غمت آخر كشد ما را به دست خون چكان خود چو دامي كه شود او ذبح، با دست شبان خود "ف" فقط گاهي نگاهم كن و يا گاهي صدايم كن ثوابي ميبري جانا ، بيا از غم جدايم كن "ق" قيامت چون شود بر پا نيايم من برون از گور مگر آن كه تو اي دلبر بيايي پيش من چون حور "ك" كجا رفتي كجا دلبر؟ نگه كن بر دو چشم تر ببين از دوريت گشتم مثال لاله پرپر "گ" گمانم رفته از يادت ، دل من را تو خون كردي نگه كن تا كه در يابي كه چون بودم، تو چون كردي! "ل" لبم را ميگزم هر دم چرا با خود چنين كردم خدا داند ز هجرانت سراسر ناله و دردم "م" مرا عاشق چرا كردي؟ پس از آنم رها كردي؟ از آن صد عهد خود آيا به يكي هم وفا كردي! "ن" نمي دانم نمي داني شدم در عشق زنداني هواي چشم من بعد از فراقت گشته باراني "ه" همان عاشق همان شيدا همان بيچاره ام بازم فقط باتو سخن گويم تويی محرم به هر رازم "و" و ديگر ميروم تنها مسير زندگاني را تو خود ديدي كه طي كردم به پاي تو جواني را "ي" يكي از عشق مي نالد يكي از عشق مي سوزد ببين"عاصی" براي تو چه از اين قصه ميگويد.... 🍃🌹🍃❤️