eitaa logo
🔸🔹اشعارآیینی🔹🔸
1.5هزار دنبال‌کننده
12 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔹کانون فرهنگی تبلیغی انوارالثقلین 🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨اطلاعیه فوری و مهم🚨 با سلام طبق سنوات گذشته ابتدا اشعار محرم سال گذشته در کانال قرار گرفت...☝️ و مجموعه سبکهای سینه زنی ویژه ماه از تاریخ ۱۴۰۲/۴/۹ به تدریج در کانال های(تلگرام، ایتا و روبیکا) انجمن ادبی تصنیف سرایان تکیه نوکری بارگزاری خواهد شد. 🔹لطفا رسانه باشید...🔹 آدرس کانال تلگرام: https://t.me/tekyenokari
دست‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:) خوب مي‌دانيد در دستانم اينک دست کيست؟ نام او عشق است، آري مي‌شناسيدش : علي ست (۱) من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم با مددهاي علي ابن ابي طالب شدم در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علي تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علي با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علي هر چه مي‌گويم علي، انگار اللّهي ترم مرغ «او ادني»ييم وقتي که با او مي‌پرم مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم تا که ساقي اوست سرمستند «اصحابُ اليمين »(۲) وجه باقي اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين» دست او در دست من، يا دست من در دست اوست ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ـ ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار آخرين پيغمبر دلداده‌ام در کيش او فکر مي‌کردم که من عاشقترينم پيش او دختري دارم دلش درياي آرامش، ولي شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علي کوثري که ناز او را قلب جنت مي‌کشيد ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد روزگارش شد علي، دار و ندارش شد علي از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري مي‌پرند و من ندارم چاره جز پيغمبري بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي علي است ريسمان رستگاري تارِ گيسوي علي است من نبي‌اَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم» طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم» چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه‌هايش «مُحکمات» خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات» هر خط قرآنِ من، توصيفي از سيماي اوست هر که من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
مي رسد قصه به آن جا که جهان زيبا شد با جهاز شتران کوه اُحد بر پا شد و از آن آينه با آينه بالا مي رفت دست در دست خودش يک تنه بالا مي رفت تا که از غار حرا بعثت ديگر آرد پيش چشم همه از دامنه بالا مي رفت تا شهادت بدهد عشق ولي الله است پله در پله از آن ماذنه بالا مي رفت پيش چشم همه دست پسر بنت اسد بين دست پسر آمنه بالا مي رفت گفت: اين بار به پايان سفر مي گويم «بارها گفته ام و بار دگر مي گويم» راز خلقت همه پنهان شده در عين علي ست کهکشان ها نخي از وصله ي نعلين علي ست گفت ساقيِ من اين مرد و سبويم دستش بگذاريد که يک شمّه بگويم، دستش هر چه در عالم بالاست تصرف کرده شب معراج به من سيب تعارف کرده گفتني ها همگي گفته شد آن جا اما واژه در واژه شنيدند صدا را اما... سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آن که فهميد و خودش را به نفهميدن زد مي رود قصه ي ما سوي سرانجام آرام دفتر قصه ورق مي خورد آرام آرام ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
برپا شده است در دل من خیمه غمی جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی بر سیل اشک خانه بناکرده ام ولی این بیت سست را نفروشم به عالمی گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی دستی به زلف دسته زنجیرزن بکش آشفته ام میان صفوف منظمی می خوانی ام به حکم روایات روشنی می خواهمت مطابق آیات محکمی ذی الحجه اش درست به پایان نمی رسد تقویم اگر نداشته باشد محرمی ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
من و این روضه ها الحمدلله من و یاد شما الحمدلله من و ماه محرم زنده بودن بود حُسن عطا الحمدلله نبودم، حق مرا سینه زنت کرد شدم اهل بکا الحمدلله من از دامان پاک مادر خود تو را گشتم گدا الحمدلله من از هیئت هزاران خیر دیدم شدم حاجت روا الحمدلله سیاهی عزایت نور محض است که گشته رزق ما الحمدلله رسد روزی که در سجده بگویم رسیدم کربلا الحمدلله؟ ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
شرمنده‌ی شما شدم آقا مرا ببخش در کوچه مانده‌ام تک و تنها مرا ببخش آن نامه کاشکی که به دستت نمی‌رسید گفتم بیا، به خاطر زهرا مرا ببخش آقا گمان کنم که به همراه کاروان می‌آوری سه‌ساله‌ی خود را مرا ببخش با ساقی‌ات بگو که فقط فکر آب باش از قول من بگو تو به سقا مرا ببخش فردا ز بام دارالاماره صدا زنم یا اینکه سمت کوفه میا یا مرا ببخش باعث منم که خواهرت آواره شد حسین شرمنده‌ام ز زینب کبری مرا ببخش دیدم درون جمعیت انگار حرمله تیر سه‌شعبه کرد مهیا مرا ببخش اینجا همه ز نام علی کینه داشتند سربسته، وای از دل لیلا مرا ببخش جان می‌دهی غریب، تو بر خاک و کوفیان با خنده می‌کنند تماشا مرا ببخش جایی که می‌شود تن تو پایمال اسب آقای من کرم کن و آنجا مرا ببخش ای وای اگر اسیر شود خواهرت حسین کوفه شود مصیبت عظما مرا ببخش وقتی به کوفه رد شدی از پیش پیکرم مولا ز روی نیزه‌ی اعدا مرا ببخش ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
دست بر خاکت زدم جانِ مرا آتش زدی با غمت لبهایِ خندانِ مرا آتش زدی ای زمینِ کربلا..آرام تر من زینبم… با همین حسّ ات تو دستانِ مرا آتش زدی ماجرایی در خودت پنهان نمودی تا به کی؟ تو خبر داری که قرآنِ مرا آتش زدی؟ باعثِ تغییر احوالاتی تو ای خاکِ بلا دیدی احوالِ حسین جانِ مرا آتش زدی با چه جرات غصّه را تا قلبِ زینب می بری با چه جرات رازِ پنهانِ مرا آتش زدی کوفیان را جای دادی در میانِ تربتت این چنین قلبِ هراسانِ مرا آتش زدی یک سه ساله دخترک می لرزد از داغِ غمت یک نظر کن دُرّ ِ غلطانِ مرا آتش زدی با علمدارم مدارا کن نکش در علقمه مشگ گفتم..از چه دندانِ مرا آتش زدی می رسد روزی که می بینم تنی عریان شده بین گودالِ لبِ عطشانِ مرا آتش زدی اضطراب انداختی در قلبِ طفلانِ حسین وای اگر بینم که طفلانِ مرا آتش زدی خیمه ها بر پا شده انگار می بینم دمی.. چادر و خرگاهِ یارانِ مرا آتش زدی ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
کاروان از دور می آید به آغوش کویر گرد زیر پای مرکب هاست خورشید منیر از پی اش دل های سر گردان و شیدا و اسیر تا مگر افتنند یک لحظه به دامان امیر شاه می آید به همراهش وزیری همچو شیر شرم دارد باد گرم از بوسه بر طفل صغیر می دهد دم سرزمین نینوا این نوحه را ای شهید کربلا اهلا و سهلا مرحبا خوش به حال من که حالا روی چشمان منی من کویر خشک و تو رضوان و ریحان منی من ترک خورده ز گرما و تو باران منی من بدون روح بودم ؛ حال تو جان منی جان من جانان من امروز مهمان منی من به دامان تواَم یا تو به دامان منی قبله گاه عشق خواهم شد به یُمن مقدت منتظر بودم بیایی چشم بر ره بودمت خوش به حال من که می گردم حریم مکتبت شام من روشن شد از رخسار ماه هر شبت بی قرارم بی قرار ذکر یا رب یا ربت بی قرارم لفظ استرجاع آمد بر لبت ای فدای گرد و خاک مانده روی مرکبت کاش می شد من بیایم پیشواز زینبت خون پاک انبیا با خاک من آمیخته پیش پایت هر پیمبر خون خود را ریخته با اباالفضلت بگو من آشنایم یا حسین تشنه ی یک لحظه لبخند شمایم یا حسین خاکبوسم خاکسارم خاک پایم یا حسین قتلگاهم اولینِ کشته هایم یا حسین هر کجا خواهی روی با خاک هایم یا حسین ذره ذره می شوم پشتت میایم یا حسین جان زهرا مادرت بر چشم من منت گذار در کنار نهر هایم خیمه را کن برقرار درّ دریای شرف هستی و من همچون صدف روضه ها خواندند اینجا انبیاء ما سلف مشتی از خاک مرا برگیر یا مولا به کف ترس در دل داشتم تا اینکه خورشیدِ نجف داد دلداری که ای خاک مطهر لا تَخَف با خودم گفتم مبادا بگذرد از معبرت گر حسین اینجا نماند خاک عالم بر سرت شب که شد با اختران خود را چراغان می کنم دفع شر از خیمه های جان جانان می کنم گر دهی رخصت به من یک لحظه طوفان می کنم خصم را با یک اشاره سنگ باران می کنم زیر پای کوفیان را آتش افشان می کنم خیل شام و کوفه را خاک بیابان می کنم آن سیاهی را دیدی نیست نخلستان من تشنه ی خونند خون کودک مهمان من بانگ دادی بار بگشایید اینجا کربلاست قصد کردی که بمانی باز امر ؛ امر شماست وه که چه غوغایی به میقات بنی هاشم به پاست رشته ی گیسوی حوریه طناب خیمه هاست وقت اجلال نزول دختر خیر النساست گفت با عباس ای ماهم حسین من کجاست دست خواهر را گرفتی و به صحرا سر زدی می شنیدم حرف هایی را که با خواهر زدی می شنیدم آنچه را گفتی برای خواهرت از قتیل اول آل پیمبر اکبرت از تلظّی کردن و خون گلوی اصغرت و از وداع آخر و خون گریه های دخترت از به خاک افتادن عباس امیر لشکرت وای از آن جمله ی آخر که گفتی معجرت بعد فهمیدم چه می گفتی که در گودال شد روضه ای در گوش زینب خواندی و بی حال شد ✍: اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید. 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
گرچه از دنیا فقط دوچشم تر دارم حسین من ز ثروتمندها هم‌ بیشتر دارم حسین خانه بودم!فاطمه آورد تا اینجا مرا هرکجا مادر بفرماید گذر دارم حسین روضه را جارو زدم قلب‌ مرا جارو زدی حال دیگر داشتم حال دگر دارم حسین هرچه را دارم نگیری! هرچه که دارم تویی من به جز عشق شما چیزی‌ مگر دارم حسین؟! بشنود هرکس که میخواهد ز تو دورم کند مرگ بر من! لحظه ای دست از تو بردارم حیین تو ته‌ گودال رفتی من شدم بالا نشین! از تو دارم آبرویی هم‌ اگر دارم حسین پیش بابایم برایت گریه کردم زود گفت نذر موی اکبرت هرچه پسر دارم حسین آنقدر پای تو میسوزم خودت خاکم کنی با همین بیچارگی خیلی هنر دارم حسین کربلای تو مگر در هیئت و در روضه نیست؟ پس چرا اینقدر من فکر سفر دارم حسین چیزی از دستت نمیخواهم خجالت میکشم آخر از انگشت و انگشتر خبر دارم حسین ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم ، سری باشد حالا تصور کن که آن سر ، ماهِ خون رنگی در هاله‌ ای از گیسویی خاکستری باشد دختر دلش پر می‌ کشد ، بابا که می‌ آید موهای شانه کرده‌ اش در معجری باشد ای کاش می‌ شد بر تنش پیراهنی زیبا یا لااقل پیراهن سالم‌ تری باشد سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ ی آب آوری باشد با آن‌ همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد شلاق را گاهی تحمل می‌ کند شانه اما نه وقتی شانه‌ های لاغری باشد اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ ی بی‌ یاوری باشد خواهرتر از او کیست ؟ او که ، هر که آب آورد چشمش به دنبال علی اصغری باشد وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌ های مادری باشد وای از دل زینب که باید روضه‌ اش امشب ” بابا ! مرا این بار با خود می‌ بری ؟ ” باشد بابا ! مرا با خود ببر ، می‌ ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد باید بیایم با تو ، در برگشت می‌ ترسم در راه خار و سنگ‌ های بدتری باشد باید بیایم با تو ، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد ؟ ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
آمدی رفت ز دل صبر و قرارم بنشین بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین دین و دل بردی و اکنون پی جان آمده‌ای بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین آمدی کز غم بیرون ز شمارم پرسی بنشین تا به تو یک یک بشمارم بنشین بعد عمری نفسی بر سر من آمده‌ای دست از دامن وصلت نگذارم بنشین از برم رفتی و می‌میرم از این غم باری به کنارم ننشستی به مزارم بنشین ✍: 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
اکنون که نیامد ز سفر ماه منیرم خوب است در این گوشه ویرانه بمیرم با من نزند حرف ، کسی چون که یتیمم از من نکشد ناز ، کسی چون که اسیرم امروز یزید هر چه دلت خواست ستم کن زیرا تو امیری من مظلومه اسیرم بر محکمه عدل خدا نگذرم از تو آنجا تو اسیری من مظلومه امیرم ✍: اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید. 🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592