🌹
ترس من از حرفی که میترسم بگویم نیست
ترسانم از چنگی که دیگر بر گلویم نیست
لرزم نه از سرما و شوق و بیم و بیماریست
لرزانم از نوری که نورم هست و سویم
نیست
لرزانم از حرفی کشیدن با لب از دندان
وقتی یکی از بندیانم بازجویم نیست
ترس من از حرفیست، حرفی نیست میترسم
از فکر فرجامی که شاید پیش رویم نیست
دارد تنم میلرزد از هر آرزویی هست
وقتی ستونی زیر سقف آرزویم نیست
از مستی بیوقت وحشت میکنم هر شب
از آب تاریکی که فردا در سبویم نیست
میترسم از محصول خاکستر برآوردن
از باد اگر جز کشتکارِ های و هویم نیست
در شهر تهمتها و پچپچها و نجواها
گوشم بدهکار کسی در چهار سویم نیست
باید بترسم هر که در اطراف من باشد
در هیچ فکری جز شکار آبرویم نیست
حقّ هراسم را به خود محفوظ میدارم
باور نخواهد کرد انگشتی به سویم نیست
#امیر_حسین_هدایتی
#ترس_من
@ashareamirhosienhedayati