🌹🌹🌹
سنگ بردار و بزن این شب آویزان را
تا که بر هم بزنی خواب خوش شیطان را
سنگ «قانون» دهان کوب زمین است بزن!
آه! موسیقی خشم تو همین است بزن!
زندگی زیر لگدهای هیولا سخت است
رقص شیطان وسطِ مسجدالاقصی سخت است
باز کن دفتر این پنجره ی نارس را
خط بزن فصل کبوتر کُشی کرکس را
چیست در کام هیولا؟ - قطرات خونت-
طعم والتّینت یا شاخه ی والزّیتونت
باز هم صاعقه افتاده به گیسوهایت
تیرباران شده آواز پرستوهایت
ناگهان راه بر این نغمه ی جاری بستند
ناگهان پنجرهای را که نداری بستند
پنجه انداخته این بار هیولا در تو
تا که خاموش شود لیلةالاسری در تو
وای اگر نور تو بر روزنه ی شب نزد
این تبر نیست اگر بر تنه ی شب نزند
یا که خاکی کند از دغدغه رگهایش را
این تبر نیست اگر پس بکشد پایش را
شب در انداخته با پنجهی گرگت ای شهر!
شانه خالی نکن از بار بزرگت از شهر!
معجزات تو همین بود، رهایت کردند
باز در آتش نمرود ، رهایت کردند
شب مضاعف شد و فانوس حیاتت میسوخت
زیر شلاق ، ستون فقراتت میسوخت
چند وقت است که ویران شدهای اما من...
طعمه ی گردنه گیران شدهای اما من...
پای این قبله که در آتش و دود افتادهست
چند وقت است که شیطان به سجود افتادهست
آب در کاسهی خشم است که خون خواهد شد
چشم اگر باز کنی «کن فیکون» خواهد شد
با فقط آه تو افلاک تکان خواهد خورد
کوه در حافظهی خاک تکان خواهد شد
نفسِ ویران شده در حنجرهی من ای قدس!
اولین خانه ی بیپنجره ی من ای قدس!
شبِ آواره از آغوش تو بالا نرود
خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود
قوم نمرود در این مصر که غوغا نکنند
استخوانهای تو را طعمهی سگها نکنند
چنگ در گیسوی افروختهی باد بزن!
درد آوارگیات را همه جا داد بزن
کوچههایت اگر از ابرهه و نیل پر است
آسمانت ولی از خشم ابابیل پر است
شهر من! سنگ تو خاصیت باران دارد
سنگ، خون جگر توست که جریان دارد
آخرین بار که گیسوی تو پرپر میشد
سنگ در مشت تو ای شهر کبوتر میشد
تیغ در دست خطرناکترین دژخیم است
نوبتی باشد اگر ، نوبت ابراهیم است
#امیر_حسین_هدایتی
#سنگ_بردار_و_بزن
@ashareamirhosienhedayati
🌹
سنگ بردار و بزن اين شب آويزان را
تا كه بر هم بزنی خواب خوش شيطان را
سنگ «قانون» دهان كوب زمين است بزن!
آه! موسيقی خشم تو همين است، بزن
زندگی زير لگدهای هيولا سخت است
رقص شيطان وسط مسجد الاقصی سخت است
باز كن دفتر اين پنجرهی نارس را
خط بزن فصل كبوترکشی كركس را
چيست در كار هيولا؟ قطرات خونت
طعم والتّينت يا شاخهی والزّيتونت
بازهم صاعقه افتاده به گيسوهايت
تيز برّان شده آواز پرستوهايت
ناگهان راه بر اين نغمهی جاری بستند
ناگهان پنجرهای را كه نداری بستند
پنجه اندخته اين بار هيولا در تو
تا كه خاموش شود ليله الاسری در تو
وای گر نور تو بر روزنهی شب نزند
اين تبر نيست اگر بر تنهی شب نزند
يا كه خالی كند از دغدغه شبهايش را
شب درانداخته با پنجهی گرگت ای شهر!
شانه خالی نكن از بار بزرگت ای شهر
معجزات تو همين بود، رهايت كردند
شب مضاعف شد و فانوس حياتت می سوخت
زير شلاق، ستون فقراتت میسوخت
چند وقت است كه ويران شدهای اما من
طعمهی گردنه گيران شدهای اما من…
پای اين قبله كه در آتش و دود افتادهست
چند وقت است كه شيطان به سجود افتادهست
آب در كاسهی خشم است كه خون خواهد شد
چشم اگر باز كنی «كن فيكون» خواهد شد
با فقط آه تو افلاك تكان خواهد خورد
كوه در حافظهای خاك تكان خواهد خورد
نفس ويران شده در حنجرهی من ای قدس!
اولين خانهی بیپنجرهی من ای قدس!
شب آواره از آغوش تو بالا نرود
خون پاك تو به حلقوم يهودا نرود
قوم نمرود در مصر كه غوغا نكنند
استخوانهای تو را طعمهی سگها نكنند
چنگ در گيسوی افروختهی باد بزن!
درد آوارگیات را همه جا داد بزن
كوچههايت اگر از ابرهه و نيل پر است
آسمانت ولی از خشم ابابيل پر است
شهر من! سنگ تو خاصيت باران دارد
سنگ، خون جگر توست كه حريان دارد
آخرين بار كه گيسوی تو پر پر میشد
سنگ در مشت تو ای شهر كبوتر میشد
تيغ در دست خطرناكترين دژخيم است
نوبتی باشد اگر، نوبت ابراهيم است
#امیر_حسین_هدایتی
#سنگ_بردار_و_بزن
#القدس_لنا
@ashareamirhosienhedayati
🌹
سنگ بردار و بزن اين شب آويزان را
تا كه بر هم بزنی خواب خوش شيطان را
سنگ «قانون» دهان كوب زمين است بزن!
آه! موسيقی خشم تو همين است، بزن
زندگی زير لگدهای هيولا سخت است
رقص شيطان وسط مسجد الاقصی سخت است
باز كن دفتر اين پنجرهی نارس را
خط بزن فصل كبوترکشی كركس را
چيست در كار هيولا؟ قطرات خونت
طعم والتّينت يا شاخهی والزّيتونت
بازهم صاعقه افتاده به گيسوهايت
تيز برّان شده آواز پرستوهايت
ناگهان راه بر اين نغمهی جاری بستند
ناگهان پنجرهای را كه نداری بستند
پنجه اندخته اين بار هيولا در تو
تا كه خاموش شود ليله الاسری در تو
وای گر نور تو بر روزنهی شب نزند
اين تبر نيست اگر بر تنهی شب نزند
يا كه خالی كند از دغدغه شبهايش را
شب درانداخته با پنجهی گرگت ای شهر!
شانه خالی نكن از بار بزرگت ای شهر
معجزات تو همين بود، رهايت كردند
شب مضاعف شد و فانوس حياتت می سوخت
زير شلاق، ستون فقراتت میسوخت
چند وقت است كه ويران شدهای اما من
طعمهی گردنه گيران شدهای اما من…
پای اين قبله كه در آتش و دود افتادهست
چند وقت است كه شيطان به سجود افتادهست
آب در كاسهی خشم است كه خون خواهد شد
چشم اگر باز كنی «كن فيكون» خواهد شد
با فقط آه تو افلاك تكان خواهد خورد
كوه در حافظهی خاك تكان خواهد خورد
نفس ويران شده در حنجرهی من ای قدس!
اولين خانهی بیپنجرهی من ای قدس!
شب آواره از آغوش تو بالا نرود
خون پاك تو به حلقوم يهودا نرود
قوم نمرود در مصر كه غوغا نكنند
استخوانهای تو را طعمهی سگها نكنند
چنگ در گيسوی افروختهی باد بزن!
درد آوارگیات را همه جا داد بزن
كوچههايت اگر از ابرهه و نيل پر است
آسمانت ولی از خشم ابابيل پر است
شهر من! سنگ تو خاصيت باران دارد
سنگ، خون جگر توست كه حريان دارد
آخرين بار كه گيسوی تو پر پر میشد
سنگ در مشت تو ای شهر كبوتر میشد
تيغ در دست خطرناكترين دژخيم است
نوبتی باشد اگر، نوبت ابراهيم است
#امیر_حسین_هدایتی
#سنگ_بردار_و_بزن
#القدس_لنا
#طوفان_الاقصی
@ashareamirhosienhedayati