eitaa logo
اشعار استاد امیر حسین هدایتی
186 دنبال‌کننده
89 عکس
15 ویدیو
1 فایل
در خون زد و بر پوستم با استخوانم وا داشت بنویسم که ننویسم...بخوانم ادمین👇 شعری از استاد دارید یا نکته‌ای هست بفرمایید @Benvic
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 می‌خواهمت وقتی بخواهم زنده باشم تا جان به تن دارم نمی‌خواهم نباشی اما به محض اینکه چشمم را ببندم مانند گَرد مرده می‌خواهم بپاشی از هم بپاشی مثل بنداب مَسیلی از هم بپاشی مثل زنگار و لعابی پشت کتاب سرگذشت من نمانی مانند جلدی روی اوراقم نخوابی می‌خواهمت با این توان اینقدر نیرو تا پشت هر مرزی که من رد کرده باشم دنیا تو را پشت سرم جا می‌گذارد در هر مسیری رفت‌و‌آمد کرده باشم جنگ من و تنهایی‌ام پایان ندارد آن را بدون جان و تن در پیش دارم می‌خواهمت‌ اما چرا درگیر باشی با انتظاراتی که من از خویش دارم سرما و گرما را برایت می‌گذارم هر شب مراقب باش و آنها را بپوشان عادات این اطفالِ برزخ مثل هم نیست یخ‌هایشان را وا کن و با هم بجوشان وقتی سرم را خشت‌ها بر سر بگیرند راهی که باید وا کنم بر خویش گور است شرطی که می‌بندم به روی عشق مرگ است گنجی که باید باشد اما نیست نور است وقتی سرم را خشت‌ها بر سر بگیرند یعنی بفرما داخل میخانه‌ی گور آنجا که باید یارگیری کرد با تن اجساد با تاریکی و ارواح با نور پایین و بالا شهر اینجا هم همان است فقر و غنا اما شدید الاختلاف است در قصرهای مردم بالا نشینش پایین‌تر از یک هفت خط خوردن خلاف است اینجا نمی‌ترسی که تحویلت نگیرند وقتی کسی باشی که آن بالا بخواهند می‌ترسم از کرمی که می‌افتد به جانم باید مرا حالا همین حالا بخواهند @ashareamirhosienhedayati