eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
عليه السلام « السلام و الصلاة علیک یا باقر العلوم » چه‌شد که سینه‌ی ما سخت مبتلای تو شد میان قلب‌و دل‌و‌ چشم شیعه جای تو شد تو که کیستی که خدای بزرگ ، مشغول ِ ثنا و منقبت و مدحت ِ ولای ِ تو شد تو کیستی که فرشته ، از آسمان آمد دوباره ، ملتمس اندکی دعای تو شد تو کیستی که سر سفره‌ی کرامت‌تان ... نشست حاتم طائی سپس گدای تو شد هنوز ، ماه ِ محرم ، نیامده اما .... شروع مرثیه و درد و ماجرای تو شد عذاب جان شماست ، ناله های ِ رباب شروع کشف حجاب ، اول بلای تو شد به نیزه رفتن شش‌ماهه سخت منجر به... گرفتن ِ همـه ی ِ جوهر ِ صدای تو شد تو با رقیه اگر بود ، می شدی هم سن که داغ رفتن او ، اوج ِ کربلای تو شد مصائب تو بمیرم ، برای حالا نیست همان غروب پر ازخون روز عزای تو شد همان طناب که بر دست عمه ات بستند...! غمی که باعث درد و هول و ولای تو شد اگر عزای محرم ، هنوز پا بر جاست همه بخاطر گرمای ضجه‌ های تو شد نوادگان تو حتی ، ضریح دارند و ... زمین خاکی و بی بارگه ، برای تو شد روح الله قناعتیان ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شام غمش بلند بود و،ولیکن سحرنداشت جز داغ و غصه نخل امیدش ثمر نداشت داغ دلش زیاد بود و برای تسلی اش دیگر فغان و ناله و گریه اثر نداشت کاری نمود شعله ی زهر جفا که او غیر از لبی کبود و تنی شعله ور نداشت دردا که در هجوم سپاهی ز غصه ها جز سینه ی پر از شررش او سپر نداشت از بسکه در دلش غم و اندوه موج میزد غیر از خدا کسی ز درونش خبر نداشت شام بلا و کوفه و کرببلا چه کرد؟ کز خاطرات آن به جز از چشم تر نداشت یادش نمی رود که حرم بود و تشنگی اما برای رفع عطش آب آور نداشت یادش نمی رود که رباب بود و اصغرش آزاد گشت آب و ولیکن پسر نداشت جانش به لب رسید که در قتلگاه خون پاشیده پیکری به زمین دید،سر نداشت ✍ ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شرار زهر ستم جان من نشانه گرفت درون سینه ی زارم،آشیانه گرفت برای آنکه دهد خصم بدمنش آزار به زهر کینه دل خسته ام بهانه گرفت انیس هر شب من ناله های جانسوز است به خانه ی دل من داغ و غصه خانه گرفت چه کرده با تن من زهر،کز شراره ی آن تمام پیکرم از شعله اش زبانه گرفت هماره ماتم و درد و بلا نصیبم شد نشاط وشور وشعف را زمن زمانه گرفت گهی به جور و جفا میدهد مرا آزار گهی به دست خود از کینه تازیانه گرفت مرا ز کودکی ام غصه آشنا باشد تمام گریه ام از یاد کربلا باشد ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مسوزان زهر جانم را،که جانم شعله ور باشد لبم خشک ازعطش گردیده امادیده تر باشد امیدی بهر زنده ماندنم نبود در این ساعات میان حجره چشمان پر آبم سوی در باشد نمیدانم چه کرده زهر جانفرسای با جانم که سوزان ازشرارشعله هایش پای تاسرباشد چنان بر خاک حجره بیکس و بی یار افتادم که غمخوارم در این بی یاوری اشک بصر باشد تمنا میکنم ای زهر، تو بستان زود جانم را که با یاد حسین و غصه هایش پر شرر باشد ز یاد قصه کرببلا و خاطراتش این دم اخر روان از چشم غمدیده دگر خون جگر باشد خودم دیدم به زیر سم مرکب پیکری مجروح خودم دیدم سری بر نیزه چون قرص قمر باشد اگر چه این دم آخر سرم بر دامن خاک است ولی بر خاک دیدم پیکری ببریده سر باشد نمیشد باورم پیش دو چشم مادری محزون کنار رأس بابا بر سنان رأس پسر باشد امان از شهر شام و کینه های خصم خون آشام که همواره تمام خاطراتش در نظر باشد ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یا مسلم علیک منا السلام نمی‌دانم کجایی ای که از بی‌راهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم که با شش‌ماهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم جدا از چاره‌ات کردم چرا از خانه‌ی زهرا چنین آواره‌ات کردم سرِ دارالاماره  جان تو  جانی ندارم که تماشایی شدم  حالا که دندانی ندارم که بگو تا کوفه‌ی مولا کُشِ ناخوش نمی‌آیی به سوی مردمِ نامردِ مِهمان‌کُش نمی‌آیی اگرچه کوچه کوچه گریه‌ها بر خواهرت کردم ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم همینکه ریختند از در به راه شعله‌ور رفتم اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا خبر داری به سنگِ کوچه‌های تنگ می‌خوردم کشیده می‌شدم هربار و بر هر سنگ می‌خوردم سرِ زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را نوازش‌های یک چکمه شکسته استخوانم را من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم توان از بازویم بُرد و به صورت بر زمین خوردم از آن گودالِ خون تا این بلندی راه بسیار است کشیدن‌های صورت روی صدها پله دشواراست نه فکرِ دختران خود  که فکر دخترت بودم همین امروز چندیدن بار یادِ مادرت بودم... ( حسن لطفی ۱۴۰۰/۰۴/۲۸)
. (( حضرت مسلم علیه السلام )) اینجا کسی به جان تو جانت نمیشود بی تاب میشوی و توانت نمیشود توتشنه میشوی وبه جزنیزه هاحسین چیزی نصیب لعل لبانت نمیشود آقا به حال دخترکانت امان بده اینجا کسی ضمان امانت نمیشود شش ماه را میار که از سوی حرمله سهمی به غیر زخم زبانت نمیشود کوفه میاکه جزلب شمشیرودشنه ها چیزی نصیب جسم جوانت نمیشود عباس را به یورش سرنیزه ها مبر یک تن غمین قد کمانت نمیشود ✍ .................... . رحم بر حال دل مادر غم پرور کن سوی این شهرمیا،فکرعلی اصغر کن کار چشمان من از گریه بسیار گذشت تو بیا رحم به چشمان تر خواهر کن آب شد شمع وجود من شرمنده حسین جان مسلم تو بیا رحم به آب آور کن سوی این شهرعلی کش به کجا میایی لا اقل فکر جوانی علی اکبر کن کوفیان وعده سوغات سفر میدادند چاره ایدوست تو برغارت از معجر کن کاش از اهل حرم صرفنظر میکردی جای زن نیست دراین ظلم سرا باورکن خنجرو نیزه وشمشیرمهیا شده است رحم برقاسم و بر ساقی مه پیکرکن ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. جز گریه از این دیده بیدار نیاید جز ناله ز نخل جگرم بار نیاید اینجاسخن ازدست وسروتیغ وعمودست ای کاش در این شهر علمدار نیاید گلهای حرم راتو به همراه میاور در کوفه به جز خوار شدن کار نیاید از بی کسی ام هست هویدا،دراین شهر سهمی به من زار به جز دار نیاید ابکاش در این شهر نیفتد گذر تو ایکاش که زینب سر بازار نیاید کاری زمن غمزده و زارحسین جان جز سر بنهادن سر دیوار نیاید از غربت خود با تو بگویم،که دراینجا از کوفه و کوفی به کسی یار نیاید اینجا نبود جای تو برگرد،که کوفه از بهر دل زار تو غمخوار نیاید ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. خودم را لحظه آخر به روی دار میبینم زبسکه تشنه ام،این شهر را تارمیبینم نمیدانم چه خواهدشدزبعدخفتنم برخاک ولی سرنیزه داران راکنون بیدارمیبینم تمام شهرغرق خنده وشوروشعف باشد فقط خود رابرای بیکسی ات زار میبینم میان سلسله باحرمله در بین این کوفه گمانم خواهرت رادست بسته زار میبینم یقین دارم ازین وضعی که پیداهست ازکوفه ندیده خواهر غم پرورت بیزار میبینم چسان آگاه گردانم توراازحال این مردم دل این شهر را از کینه ات پربار میبینم مکن عزم سفر اینجا که از داغ علی اصغر ربابت را حزین و خسته وخونبار میبینم میا جان رقیه،خواهرت رازود برگردان که زینب را گمانم بر سر بازار میبینم ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. برگرد ای آواره ی صحرا حسین جان برگرد جان مادرت زهرا حسین جان از کوفه رو گردان و رو سویی دگر رو اینجا نباشد جای تو آقا، حسین جان از شرم و عفت نیست اینجا یک نشانه با خود میاور زینب کبرا حسین جان تو طاقت داغ جوانت را نداری با خود میاور اکبر لیلا حسین جان در کاروانت  دخترانی ناز داری آنان ندارند تاب سیلی ها حسین جان نامه نوشتم تا بیایی سوی کوفه شرمنده ام اما میا، حالا حسین جان حیف است اهل خیمه هایت داغ ببینند داغ تو و شش ماهه و سقا حسین جان حیف است غارت از حرم گردد، برگرد رحمی ندارد کوفه بر زن ها حسین جان ای یار هر افتاده از پا، دست شستم از یاری این مردم دنیا حسین جان با آنکه با جمعی ولیکن گر بیایی تنهای تنها میشوی اینجا حسین جان ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مولای ما که اشک نگاهت مداوم است بر قلب تو همیشه غم ِشیعه حاکم است بنگر که ما اسیر هزاران بلا شدیم بهر نجات شیعه ظهور تو لازم است پایان بده به غیبت خود صاحب الزّمان دیگر بیا که غیبت تو، درد دایم است داری به تن، لباس عزا ای غریب عصر در سینه ی تو داغ شرربار مسلم است داری برای غربت او گریه می کنی او بی پناه در وسط قوم ظالم است نامه نوشته کوفی ملعون ولی کنون تنها به فکر رأس حسین و غنائم است نامه نوشته کوفی و با اهل خود حسین سمت دیار مردم بد عهد،عازم است حالا به روی بام به وقت شهادتش از نامه ی نوشته به ارباب ، نادم است گردد به روی بام، سر از پیکرش جدا زیرا برای عشق ِبه ارباب، مجرم است صدشکر،دخترش سر او را ندیده است ناموس او احاطه میان ِ محارم است انگشترش نرفته به غارت به وقت مرگ رأسش بریده شد ولی انگشت سالم است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) نهم ذی الحجه شهادت علیه السلام ............................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. دیده روشن شده از نور دعای عرفه دل من پر زده در اوج هوای عرفه باز هم یوسف زهرا نشده قسمت من دیدنت کرب وبلا بین دعای عرفه حال، من آمده ام تا که بجویم ز تو روی گوئیا در طلب توست گدای عرفه آمدم عرش نه با پای خودم، از سرِ لطف سوی خود خوانده مرا باز خدای عرفه نوکر روسیه ام بار گناه آوردم تا کنی پاک مرا بین صفای عرفه تو ببخشای مرا گرچه نمکدان شکنم من نمک خورده ام از خوان عطای عرفه قبل رفتن به منا،مشعر و کوی عرفات تو مُسَلّم بروی کرب وبلای عرفه باز جدّت بشود ذاکر و تو مستمعش بشنوی از لب او سوز صدای عرفه داری از غربت او در دل خود شور ونوا کاروانش شده راهی به سوی کرب وبلا در میان کاروانش هست زینب خواهرش هم رقیه آن سه ساله نازدانه دخترش با خودش برداشته گل های باغش را تمام اکبر و عباس و قاسم هست بین لشکرش می شود سی روز دیگر،باغ گل هایش خزان می شود در راه ِ او گل ها تماماً پرپرش وای از آن دم که رسد بر سینه اش داغ جوان روبه روی او شود صدپاره جسم اکبرش می زند بوسه به دستان جدای حامی اش می کشد تیر از درون دیده ی آب آورش بر روی دستان او سیراب گردد ناگهان با سه شعبه، حنجر خشک علی اصغرش وای از آن دم که زند زینب کنار خیمه گاه بوسه ای بر حنجر او در وداع آخرش می رود زینب به روی تل ولی بیند که شمر رفته با چکمه ز کینه روی جسم اطهرش می زند بر سینه و سر، می شود بر روی تل محتضر از دیدن خنجر به روی حنجرش بی کفن گردد رها در بین‌مقتل جسم او می رود تا شام و کوفه روی سرنیزه سرش روبه روی دخترش ده مرکب ده بی حیا می رسد با نعل تازه بر ضریح پیکرش می شود دعوا سر عمامه و پیراهنش زیر تیر و نیزه وسنگ وعصا مدفون تنش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) . ........................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. علیه‌السلام 🔹أشکُو إلیکَ غُربتی🔹 چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت باید که از چشمان او با هر زبان گفت باید به قول عرشیان، چشمان او را آیینه‌های روشن هفت‌آسمان گفت چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک از گفته‌های چشم او با دیگران گفت آمد به میدان باسلاح چشم‌هایش با اشک‌هایش گریه گریه ناگهان گفت: ای لطف بسیار تو برمن بی‌کرانه تنها دلیل ندبه‌های عاشقانه عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد مولای من این عبد با تو حرف دارد ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی شوق مرا زیباترین آغوش هستی آرامش آغوش تو مانند دریاست «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست» فانوس اشکی دارم و فانوس آهی می‌جویمت با اشک و آهم یا الهی از مادرم آموختم پروانه باشم از کودکی عبد در این خانه باشم از مادر من مهربان‌تر کیست جز تو؟ از مادر من مهربان‌تر نیست جز تو تو صاحب تورات و انجیل و زبوری روشن‌ترین تصویر از آیات نوری «یا صاحبی فی وحدتی»، پشت و پناهم! «یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بی‌تکیه‌گاهم از خود نکردی لحظه‌ای هم ناامیدم تنها مرا مگذار ای تنها امیدم! هرگز مگیر از چشم‌هایم خنده‌ات را در آتش خشمت مسوزان بنده‌ات را رحمی به اشک و التماسم کن الهی از آتش دوزخ خلاصم کن الهی با هر فرازی تشنه‌تر می‌شد گلویش بغضی امانش را برید و بی‌امان گفت شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند آنجا که از مهر خدا با کودکان گفت «رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش با اشک از پیراهن آرام جان گفت او گفت از دندان و لب‌هایش در آن روز تفسیر آن را شرحه شرحه خیزران گفت «أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری» این جمله را سمت مزاری بی‌نشان گفت اشک از دو چشمش چون دو مشک باز می‌ریخت اشکی که با عباس از آب روان گفت بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت عید آمد و ماه بنی‌هاشم اذان گفت 📝 . ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab