.
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
۳۷۸
هزار کوه بلا را به شانه ام بردم
ز دوری تو پدر همچو لاله پژمردم
قدم خمیده شده مثل مادرت زهرا
به مثل مادرت از داغ و غصه افسردم
نماند دختر تو پشت در ولی بابا
خدا گواست که در زیر دست و پا مردم
فقط نه تشنگی کربلا مرا آزرد
گرسنه بودم و؛سیر از همه کتک خوردم
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_سوم_محرم
.
.
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
۳۸۲
هیچ دانی که چه غم بر اسرا سخت تر است
قد طفلی که شد از غصه دو تا سخت تر است
به روی نیزه سری سمت عقب برگشته
حال پیداست که این داغ چرا سخت تر است
صد پسر کشته شود دخترکی گم نشود
گر بوَد طفل یتیمی بخدا سخت تر است
دل شب باشد و یک طفل کتک خورده و دشت
گر رسد دشمن بی شرم و حیا سخت تر است
جای انگشت روی صورت و گوشش اما
گر به پهلوش رسد ضربه ی پا سخت تر است
کربلا بود که چادر به سر دختر سوخت
ولی از کرب و بلا،شام بلا سخت تر است
تا سر پاک پدر دید صدا زد بابا
اثر چوب که از سنگ جفا سخت تر است
دیدن جسم لگد کوب شده سخت ولی
زتن بی سر تو راس جدا سخت تر است
من ز رگهای گلوی تو یقین دانستم
سر بریده شود آنهم ز قفا سخت تر است
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_سوم_محرم
.
.
#طفلان_حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
۳۸۳
شد خواهر تو غرق به موج محن حسین
گلگون شده ز خون شهیدان چمن حسین
بنما قبول این دو گلم را و کن نگاه
پوشیده اند هر دو به عشقت کفن حسین
گر پاره تن شوند عزیزان من چه غم
ای کاش از تو پاره نگردد بدن حسین
باشند گر که این دو پسر،خون جگر شوند
نگذار تا شوند شبیه حسن،حسین
تا که نبرده اند مرا مجلس حرام
بگذار تا روند عزیزان من حسین
بر سینه ی شکسته و آن میخ در قسم
تو دست رد به سینه ی خواهر مزن حسین
من قول میدهم که نیایم ز خیمه ها
حتی اگر شوند بریده دهن حسین
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_چهارم_محرم
.
.
#طفلان_حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
۳۸۴
غیر از تو نیست هیچ کسی دلبرم حسین
باشد فدای پیکر تو،پیکرم حسین
(تکیه نزن به نیزه ی غربت،غریب من)*
ای سرفراز من،به فدایت سرم حسین
خواهم به راه تو پسرانم سپر شوند
شرمنده ام که نیست جز این لشکرم حسین
بگذار تا روند و فدای سرت شوند
بر دل مزن به جان علی آذرم حسین
بینند گر که حرمله ها را به دور من
برگو که من چه چاره کنم در حرم حسین
دق می کنند هر دو ببینند اگر مرا
وقتی که نیست بر سر من معجرم حسین
گر گیسوان این دو پریشان شود،عدو
ای کاش کاکل تو نگیرد برم حسین
*وحیدقاسمی
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_چهارم_محرم
.
.
#طفلان_حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
۳۸۵
ای تو ضیا دهنده ی چشم ز خون ترم
وی از طفولیت همه دم،یارو یاورم
زانو بغل مگیر حسین غریب من
تکیه مزن به نیزه،عزیزم برادرم
دو دسته گل برای تو پرورده ام حسین
از من قبول کن،جز این نیست در برم
بگذار تا روند فدای سرت شوند
گر دست رد به سینه زنی،نیست باورم
گر سر جدا شوند به عشقت مرا چه غم
یک لحظه هم به ابروی خود خم نیاورم
گر پاره هم شود تنشان،من فقط حسین
تنها به فکر خنجر و رگهای حنجرم
مگذار تا شبیه حسن خون جگر شوند
تا اینکه تب کنند مداوم برابرم
او بود بین کوچه به همراه فاطمه
او دیده بود خورد به دیوار مادرم
دق مرگ می شوند به جان خودم حسین
گر بنگرند خصم زند سنگ بر سرم
باور کن این دو طاقتشان می شود تمام
بینند گر به دست حرامی ست معجرم
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_چهارم_محرم
.
.
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
۳۸۶
ای ز طفلی تو مرا دلبرو دلدار حسین
همه جا بوده به من همدم و غمخوار حسین
بس که از غربت و تنهایی تو دُر سُفتم
دیده ام تار شد ای شمع شب تار حسین
ده اجازه که برای تو به میدان بروند
جان زهرا که سرش خورد به دیوار حسین
ای که از فرط عطش لعل لبت خورده ترک
قلب من خورده ترک چون لبت ای یار حسین
قسمت میدهم ای گل، بگذاری بروند
به همان سینه که میسوخت ز مسمار حسین
لحظه ای هم که شده دیر به گودال برو
نشود کاش تن پاک تو خونبار حسین
کاش این دو تنشان جای تو پامال شود
دست و پاهم بزنن، در بر انظار حسین
کاشکی در ره تو هر دو شوند قربانی
تا نبینند مرا بر سر بازار حسین
با تو سربسته بگویم که بمانند اگر
هر دو دق مرگ شوند از غم بسیار حسین
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_چهارم_محرم
.
.
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#مثنوی
۳۸۹
عمه بنگر تیره گشته آسمان
روی خاک تیره،مولای زمان
بود وهستم را رهاکن دیرشد
عمه دستم را رهاکن دیرشد
عمه جان بگذار تاپرپر شوم
زودتر من ازعمو بی سر شوم
عمه جان بنگر که سنگش میزنند
گرگهای کوفه چنگش میزنند
عمه جان بنگر شکاف ابرویش
بی حیایی زد لگد بر پهلویش
ناکسان دور عمویم صف زنند
اوزمین افتاده آنها دف زنند
عمه،افتاده عِمامه از سرش
کن تماشا زیرو رو شد پیکرش
عمه جان بنگر عموتنها شده
تیرکینه بر دهانش جا شده
لاله ی زهرا و حیدر چیده شد
بین مقتل پیکرش پاشیده شد
عمه جان بنگر چه آمد برسرش
یکنفر خیره سوی انگشترش
عمه بنگر گیسوی او چنگ خورد
تیر بر قلب و به صورت سنگ خورد
عمه جان بنگر به خون غلتیدنش
یکنفر درگیر سر ببریدنش
عمه بنگر بر زمین قرآن فتاد
شمر روی صفحه ی آن پا نهاد
صبر و طاقت داده ام دیگر ز دست
موقع جان بازی عبدالَّه است
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
.
.
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#قطعه
۳۹۰
از خیمه ها دیدم که زنده زنده دشمن
با اسب بر جسم عمویم تاخت بابا
رفتم به میدان و سپر کردم دو دستم
دشمن به ظلم و کینه اش پرداخت بابا
از ضعف چشمان عمویم تار می دید
سربسته گویم او مرا نشناخت بابا
وقتی که شمر آمد روی سینه نشیند
از قتلگه بیرون مرا انداخت بابا
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
.
.
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۸۸
حرامیان بی حیا چند نفر به یک نفر
عمو فتاده از نوا چند نفر به یک نفر
شمر لعین به روی سینه ی عمو نشسته است
پنجه به مو شد آشنا چند نفر به یک نفر
فقط نه اینکه بر تنش تیر زدند ناکسان
مانده به زیر دست و پا چند نفر به یک نفر
به مثل فاطمه که بین کوچه اش کتک زدند
زدند ضربه بی هوا چند نفر به یک نفر
نفس کشیدن عمو حسینِ من سخت شده
نیزه به حلقش شده جا چند نفر به یک نفر
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
.
.
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۹۱
سنگ ها سوی عمویم چقدر می آید
عمه جان،فاطمه با دیده ی تر می آید
عمه بگذار روم تا که کنارش باشم
از دل قتلگهش بوی پدر می آید
مثل بابای غریبم به تنش تیر زدند
ولی اینجا به بدن تیر سه پر می آید
عمه جان،نیزه گره خورده به پهلویِ عمو
خون ز اعضای تنِ او بنگر می آید
خون ز پهلوی عمو نیست که بر خاک چکید
بعد اکبر همه خونها ز جگر می آید
یکنفر نیزه ی خود را به بدن می چرخاند
نوک نیزه به گمانم ز کمر می آید
عمه جانم به زمین خوردن او می خندد
آنکه از بهر جدا کردن سر می آید
عمه قاتل به کفش خنجر هندی دارد
گوییا شمر به همراه تبر می آید
بس که مرکب به تنش رفته،به هم ریخته است
بدنش مثل خمیری به نظر می آید
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
.
.
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۸۷
شکرخدا عمو مرا مست خدا کرد
سرتا به پا، پا تا به سر مست خدا کرد
بعد از غلاف کوچه، بابای غریبم
دست مرا نذر غریب کربلا کرد
عمه رهایم کن نمی بینی که دشمن
جسم عمویم را چگونه جابجا کرد
دیدم سنان را خصم بین سینه چرخاند
عمه ببین که استخوانهایش صدا کرد
عمه ببین این بی حیا با میخ چکمه
برسینه ی زخمی این مظلوم جاکرد
عمه بگو این لب ترک خورده،مزن پا
زد بی هوا با پا،چه غوغایی به پا کرد
شکرخدا در قتلگه تا من رسیدم
آن بی حیا موی عمویم را رها کرد
دیدم یکی شمشیر بالا برده، رفتم
دستم سپر کردم،که او از تن جدا کرد
دستم به مو آویز شد،یک لحظه دیدم
بابا کنار قتلگه، بر من دعا کرد
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
.
.
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۹۲
وای بر من که خزان در چمنت می بینم
ای یتیم حسنم چون حسنت می بینم
قدرتی نیست که لب را به سخن باز کنی
چقدَر لخته ی خون در دهنت می بینم
زرهی قد تو پیدا نشد و میسوزم
با کفن رفتی و پاره کفنت می بینم
گرگها دور و بر پیکر تو حلقه زدند
که رد پنجه روی پیرُهنت می بینم
نیزه بیرون زده از سینه ی تو،زین ماتم
دخترم را به حرم سینه زنت می بینم
بس که از جسم تو با اسب همه رد شده اند
همچنان قامت عباس تنت می بینم
قاسمم در همه ی دشت تو تقسیم شدی
به روی نعل کمی از بدنت می بینم
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
.