.
#فاطمیه
.
عالَم امکان عزادار دو انوارِ هُدی'
هم عزایِ مصطفی' هم نورِ چشمِ مصطفی'
=======================
بعدِ پیغمبر سیه پوشیده ارکانُ الهدی'
گشته نالان حضرتِ زهرا به صد شور و نوا
در غم و سوگ و فراقِ حضرتِ خیرِ البشر
ناله می زد فاطمه بر لنگر عرش خدا
جسمِ پیغمبر فتاده بر زمین و دشمنان
در سقیفه کودتا کردند ضِدّ مرتضی'
دست مولا بسته اند و سوی مسجد می کشند
میرود زهرا به مسجد می کند او را رها
شد مدینه غرق ماتم در عزایِ فاطمه
بس که بر دختِ نبی ، اُمّ ابیها شد جفا
در دفاع از وحی و قرآن و امام المتقین
پشت در افتاد زهرا در رهِ حق شد فدا
پهلویش بشکسته از جور و جفا و ظلم و کین
شد سیه روی مدینه از خزان و غصه ها
بازویش گشته سیاه و سینه اش سوراخ شد
از شرارِ بی شمارِ دشمنانِ بی حیا
روز و شب در ناله و اندوه و اشک و گریه بود
دخترِ بدرُ الدُجی' ، آن یادگار مصطفی'
کودکانش غرق در اندوه و آه و ناله اند
شور و غوغایی شده در خانه ی خیر النسا
حیدر از مسجد بسوی خانه آمد با شتاب
بر زمین افتاد از آن داغ گران شیر خدا
آه از آن ساعت که مولا سوی خانه میرود
از سرش عمّامه افتاد و عبایش زیر پا
طاقت از کف داده مولایِ دو عالَم لاجَرَم
خون فتاده در دلش از آن غم بی انتها
در کنار بستر زِهرا نشست و گریه کرد
در کنارِ جانِ جانانش به صد شور و نوا
دامنش را بستر دلداده و یارش نمود
تا که آرامش بگیرد جانش از این ابتلا
گاهگاهی یک نگاهی میکند زهرا به او
اشک حیدر می شود جاری به روی گونه ها
پیش چشم حیدر و اطفال زار و مضطرش
همچو شمعی می شود خاموش دخت مصطفی'
بال و پر بشکسته مولا در کنار فاطمه
بس که بر زهرای پیغمبر شده ظلم و جفا
بر لبش نام عزیز دخت احمد جاری است
آن عزیز کردگار و بوتراب و مرتضی'
طاقت از کف داد حیدر در کنار همسرش
یک قدم باقیست تا گردد جدا بنت الهدی'
کلّمینی گفت حیدر با عزیزش فاطمه
تا بگوش آید ندای دختر خیر الوری'
ناگهان چشمان زهرای جوانش باز شد
یکنگاهی کرد با آه حزین و ناله ها
یکطرف نور دو چشمانش فتاده بر زمین
یکطرف مولای عالم در غم او مبتلا
عقده ها پیچید در چشمان پاک مرتضی'
اشکها جاری شد و اندوه و غم شد بر ملا
دست برد و اشک را از چشم مولا پاک کرد
تا نبیند چهره ی مغموم یار خویش را
اشکها را می کشد بر جسم پاکش فاطمه
تا که همدردی کند با ناله ی شیر خدا
محشر ی گشته بپا در پیش چشم کودکان
از فراق مادر واز داغ بابا زان عزا
آه و واویلا که زهرای جوان جان می دهد
پیش چشمان علی ، زینب ، حسین و مجتبی'
آه و واویلا که زهرا نیمه شب پرواز کرد
رفت از بیت علی یکباره تا عرش خدا
انتقام مادر از دشمن بگیرد مرد حق
مهدی آل محمد ، یادگارِ مصطفی'
صابرا خون گریه کن بر غربت آل زسول
لعن و نفرین باد بر آن ظالمین بی حیا
___________
۲۱ / ۹ / ۱۴۰۲
#محمد_صادق_ربانی