.
#روز_عرفه
چه جای شکوه که با آسمان قرار ندارم
شکسته قفلِ قفس، جرأت فرار ندارم
تو باز کردهای آغوش رو به بیکسی من
به گریه چشم فرو بستهام که: «یار ندارم!»..
گناه کردم و با افتخار توبه نکردم
به این بهانه که از خویش اختیار ندارم
دلم کدر شد و دستی به رخوتش نکشیدم
به این خیال که آیینهام، غبار ندارم!..
اگرچه دیر، به این باور بزرگ رسیدم
که بیتو پیش خودم نیز اعتبار ندارم
ولی به داد دلم میرسی، نجاتدهنده!
درست لحظۀ آخر که انتظار ندارم!
#میثم_داودی✍
#عرفه
#امام_حسین علیه_السلام
.................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#سیدالشهدای_خدمت
در پیش خدا اگر که مسرور شدی
رفتی و در آسمان اگر نور شدی
یادت نرود که رای ما بانی شد
امروز اگر شهید جمهور شدی
#التماس_شفاعت
#محمددرّودی ✍
........
دوباره در دلم آتش به پاست ابراهیم
درون سینه ی من کربلاست ابراهیم
چه سری است میان سلاله ی زهرا (س)
که پای شعله به هر ماجراست ابراهیم
هزار شکر خدا را ، به چشم خود دیدم
کسی شبیه تو در عصر ماست ابراهیم
چه طعنه ها که شنیدی و لب فرو بستی
مگر که صبر شما تا کجاست ؟ ابراهیم
چه دشنه ها که نثار تن شما کردند
همیشه دشمن حق بی حیاست ابراهیم
دمی برای خودش زندگی نخواهد کرد
کسی که خادم کوی رضاست (ع) ابراهیم
چنان زدی تو به میدان که یک جهان فهمید
شهادت آخر کار شما ست ابراهیم
بگیر دست مرا هم که من یقین دارم
مسیر راه شما تا خداست ابراهیم
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا
#محمددرّودی✍
....................
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی
پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران
به گریه رد شدیم از کوه و جنگل، برف میبارید
سکوت شب به هم میخورد، نمنم حرف میبارید
در آن کوه و کمر، پژواک ایمان سخت دیدن داشت
صدای یا رضای مردم ایران شنیدن داشت
صدا، همراه بوران، در سکوت دشت میپیچید
دعا، با نام پیچک، بر قنوت دشت میپیچید
نمیآمد به چشم هیچکس از بیقراری، خواب
کجا چیره شده یکبار بر چشمانتظاری، خواب
به ظلمت تاختیم و صفحۀ تقویم فردا شد
گذشتیم از شبِ ناباور و خورشید پیدا شد
چه خورشیدی که صبحش در شفق انگار مقتل بود
طلوعش از ته یک درّه در اعماق جنگل بود
چه خورشیدی که رمز ذکر یا قدّوس میدانست
که خود را خادم شمسالشّموسِ طوس میدانست
شهادت آرزویش بود و شد تعبیر رؤیایش
پس از یک عمر خدمت، رفت در آغوش مولایش
#میثم_داودی ✍
.