eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
271 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
تربیت را تو به دامان پیمبر دیدی عفت و پاکی زهرای مطهر دیدی زینب دوم بیت علی وفاطمه ای که غم فاطمه و غصه ی حیدر دیدی پیش چشمان تو آتش به در خانه زدند چه بگویم که چها در پس آن در دیدی مات و مبهوت در آن کوچه نظر میکردی طفل بودی که کتک خوردن مادر دیدی ام کلثوم!دعا کن که نبیند چشمی صحنه هایی که تو با چشم ز خون تر دیدی نه فقط شاهد غارت شدن پیرهنی که تو در کرب و بلا غارت معجر دیدی آسمان تیره شد آندم که به پشت خیمه دست یک مشت حرامی سر اصغر دیدی ام کلثوم!به شائق بگو از سوز جگر که در آن دشت چها با دل مضطر دیدی محمود اسدی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم وحید محمدی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
هرچند از خورشیدها کم مینویسیم حالا ولی با اشک نم نم مینویسیم با اسم بی بی اسم اعظم مینویسیم آری ز بانوی محرم مینویسیم در دادگاه عشق محکومیم صدشکر از نوکران ام کلثومیم صدشکر زهرا و احمد بود علی مرتضی بود ام المصائب بود و هم ام البکا بود سرتا به پا مستغرق ذات خدا بود پشت ولی الله وقت فتنه ها بود چادر زجنس غیرت زهرا به سر کرد با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرد آیات قران است سرتاسر کلامش جبریل سرخم میکند از احترامش عقل ضعیف ما کجا درک مقامش دارد تفاوت با همه نوع قیامش گمنام شد اما کرامت تام دارد تا به ابد حق گردن اسلام دارد به مردی این زن زمانه زن ندیده اوج جلالش را زمین قطعا ندیده مثلش کسی در مرثیه خواندن ندیده یکروز خوش در زندگی اصلا ندیده یادش نرفته روضه ی بیت الولا را میخ و زمین افتادن خیرالنسا را هم کربلا رفته ست هم گودال رفته هم به کنار پیکری پامال رفته هم مثل زینب سوخته از حال رفته هم ذوالجناح آمد، به استقبال رفته شلاق درهم کرد حال پیکرش را بردند دزدان وقت غارت معجرش را بسته به هم بودند زنها بین کوفه خیلی کتک خوردند اما بین کوفه دائم به راه افتاد دعوا بین کوفه هی پخش میکردند خرما بین کوفه همراه زینب کوچه هارا فتح میکرد برداشت پرده از رخ کوفی نامرد در شام اصلا قامتش مثل کمان بود  آنقدر لاغر بود دیگر ناتوان بود آواره ی هرکوچه و بی آشیان بود راهی بسوی مجلس نامحرمان بود چه روضه هایی قسمت بانوی دین شد بالانشین آسمان ویران نشین شد سیدپوریا هاشمی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
آن قدر داغ و دردسر دیده قد کمان و نحیف گردیده بعد داغ غم رسول الله یاس را در دل شرر دیده وسط کوچه ی بنی هاشم یک نفر به چهل نفر دیده خاک غم روی چادرش مانده چون شکاف سر پدر دیده جگرش پاره شد کنار حسن طشت لبریز از جگر دیده چادر خواهر بزرگش را وسط خیمه شعله ور دیده لب گودال بر زمین خورده غارت جسم محتضر دیده کوفه و شام پر بلا رفته بر سر نیزه ها قمر دیده نیزه ها را ببر از این جا شمر دور کن چشم بی حیا را شمر با دلی پر شراره و گریان لقمه ها را گرفت از طفلان خطبه اش شام و کوفه را لرزاند دشمنش شد از این بیان حیران داغ بازار شام را حس کرد وسط چشم های بی ایمان با دو چشم خودش تماشا کرد خیزران خورد بر لب و دندان رفت ویرانه ای که شامش بود سرد و روزش جهنمی سوزان گریه می کرد پا به پای رباب تا دهد بر دلش سر و سامان چه فراقی کشید این خواهر اربعین بود آخر هجران درد، این است قدر این بانو مانده حتی میان ما پنهان ما بدهکار ام کلثومیم عبد دربار ام کلثومیم  محمد جواد شیرازی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
تا بوسه‌ی خنجری به حلقوم نشست بر نیزه، سر امام مظلوم نشست تنها نه فقط میان رگ‌های حسین آن نيز ، به قلب امّ كلثوم نشست چه رازی از دل پاکت شنیدند؟ درون روح بی‌تابت چه دیدند؟ که زیر سایه‌ی ا مّ المصائب تو را اخت المصائب آفریدند آن زینب او، عزیز مردم شده است این فاطمه‌اش، ملیکه‌ی قم شده است افسوس ! كه نام « امّ كلثوم » فقط مانند مزار مادرش، گم شده است قاسم صرافان ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن دختر دومی ِحضرت حیدر بودن صدق الله العلی نام پدر بود و چنین آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن ام کلثوم شدن اینهمه مظلوم شدن شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن شاهد میخ،چهل مرد،لگد،در،فریاد بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن جزو آموختگان وصیت نامه ی او جزو تشییع کنان تن مادر بودن پشت تابوت به همراه حسین و زینب جزو آن چندنفر در شب آخر بودن درشب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما عزتش این بشود:خواهر خواهر بودن می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن می کند خم کمرش را به خدا درآنی روی تل گریه کنان محو برادر بودن چکمه ای آمد از آن سو واز این سو شد باب در هیاهوی حرم دست به معجر بودن مهدی رحیمی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
لهوف مختصری از مصائب بانوست لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست فقط مقابل او نام شام را نبرید... اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند حسین ذکر مدام دم شهادت اوست محسن حنیفی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
آن ماتم بی‌کرانه را معنا کن آن غربت جاودانه را معنا کن یک‌بار براي زائرانت بانو! تو طعنه‌ي تازیانه را معنا کن شش ماه شبیه روضه‌خوان می‌خواندي از غربت و داغ بی‌کران می‌خواندي از نیزه و قتلگاه و خون می‌گفتی از طشت طلا و خیزران می‌خواندی یوسف رحیمی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
در سنین کودکی بانو شما شاهد غم های حیدر بوده ای بعد از آن که میخ بر پهلو گرفت همدم شبهای مادر بوده ای گریه هایت بی امان بوده یقین روز و شب در خاطرت رنجیده ای بعد از آن که خانه را آتش زدند مادرت را بین بستر دیده ای در قنوت هر نماز فاطمه شک ندارم بیقراری کرده ای مثل زینب با غم و اندوه و آه بعد مادر خانه داری کرده ای تازه اینجا اول آوارگی است غصه و غم های تو پایان نداشت زندگی کردن برایت هیج وقت لحظه ای دور از حسین امکان نداشت کربلا با چشم هایت دیده ای غارت انگشتر و خلخال را نه نشد آخر فراموشش کنی ماجرای خنجر و گودال را روضه را بازش نمی خوانم ولی نانجیبان بی هوایش میزدند هرکسی هرآنچه داشت آورده بود پیرمردان با عصایش میزدند هر دم از غم های دشت کربلا اشک تو جاری شده بی اختیار هرگز از یادت نرفته لحظه ای هتک حرمت های مرد نیزه دار بعد سقا با رشادت های خود تو علمداری زینب کرده ای پابه پای کودکان در کوچه ها سنگ از بام منازل خورده ای یاد داری که سه ساله دختری در بیابان بر زمین افتاده بود تا رسیدی در خرابه بر سرش پیش چشمان پدر جان داده بود علی علی بیگی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
مرثیه اش اشک ملائک را در آورده مرثیه خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان ، ظلمت شب، سایه ی دشمن شب تا سحر آواره ی صحرا شدن کم نیست شش ماه بعد از واقعه روی پر و بالش از زخم های کعب نی پیدا شدن کم نیست موی سپید و چشم تار و زانویی خسته در زیر بار درد و غصه تا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست علیرضا خاکساری ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
در میانِ دو دخترِ زهرا یک نفر پایِ ماه، کوکب شد امِّ کلثوم با تمامِ وجود هستی اش نذر نامِ زینب شد در مدینه دو داغِ سنگین دید او عزادارِ جد و مادر بود آن دوشنبه که مادرش افتاد شاهدِ بی حیائیِ  در  بود دید مادر نفس نفس میزد دید مسمارِ نانجیب چه کرد دید سنگینیِ لگدها با شاخه باردارِ سیب چه کرد دید یک زن چگونه دوره شده دید زیرِ قلاف بازو را دید چادر چگونه خاکی شد کتکِ یک شکسته پهلو را دید وقت هجوم نامَحرم دردسرهایِ زن چه چیزی شد عاقبت هم رسید جایی که پیش او صحبت کنیزی شد پا به پایِ عقیله هر منزل بارِ ماتم کشیده این بانو دیده بر رویِ نیزه هجده تا یوسفِ سربریده این بانو با تمامِ مخدراتِ حرم سرِ بازارِ شام گیر افتاد پایِ راسِ بریده عباس وسط ازدحام گیر افتاد دید سنگی ز راه ِ دور آمد سرِ بر نیزه را تکانی داد بارها پیشِ چشم خواهرها همه سرها ز نیزه ها افتاد میشنید از کنارِ راسِ حسین هرقدم ناله هایِ زهرا را نالة یا بُنَی می آمد هر چهل منزل از دل صحرا مادری قد کمان صدا میزد تشنه لب جان سپُردی ای پسرم بین گودال من خودم دیدم چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم دست انداخت بر محاسن تو جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند چون گلو از جلو بریده نشد پیش چشمان من تو را چرخاند قاسم نعمتی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
گریه بین شرار می‌کردی شعله‌ها را مهار می‌کردی پابرهنه فرار می‌کردی دختران را سوار می کردی همه‌جا کشتی نجات شدی سر پناه مخدَّرات شدی نان خود را به دختران دادی سهم خود را به دیگران دادی تو تسلّی به مادران دادی معجرت را به خواهران دادی گیسوی سوخته نقابت شد گوشه‌ی آستین حجابت شد به کجا کارها کشیده شده سر بازارها کشیده شده به پَرت خارها کشیده شده معجرت بارها کشیده شده خواهرت دیر کرد و افتادی چادرت گیر کرد و افتادی تا ز گودال سر در آوردی خویش را نزد خواهر آوردی سوی او دیده‌ی تر آوردی رو به سوی برادر آوردی خواهرانه به هم کمک کردید نیزه را از گلو در آوردید محمد جواد پرچمی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ما که مهمان کربلا بودیم ما گرفتار هر بلا بودیم خون ز دلها چکید یا جدّا جان به لبها رسید یا جدّا ظلم و جورِ حرامیان دیدیم سنگ باران ز کوفیان دیدیم وای از کوفه و پذیرایی دخترانت همه تماشایی دید چشمان ما جنایت را معجر زخم آل عصمت را روز پَرده‌نشینی از ما رفت آبرویی ز آل طاها رفت ناقه‌ها بی جهاز و ما خسته دستهامان به ریسمان بسته بود چشمان مَردمان بر ما پوستها سوخته شد از گرما بهتر ای مادرا نبودی تو وسط ماجرا نبودی تو حَرمی را که هیچ مَحرم نیست غیر نامَحرمش مجسّم نیست بعد ظلم حرامیِ ملعون همه غارت زده همه محزون بود بی‌سایۀ برادرها گریه ها گریه های دخترها شاهد ظلم بی‌حساب شدیم وارد مجلس شراب شدیم لب و دندان ز چوب کینه شکست مادرا حرمت سکینه شکست نام او را چه زشت می‌بردند پیش زینب شراب می‌خوردند روز ما سخت روزگاری شد که حسینت به طشت قاری شد چشم تو در عزای او گرید تا قیامت برای او گرید دخترانت بلند می‌گِریند نوحه سر می‌دهند می‌گریند نام ما تا ابد به شام آید منتقم روز انتقام آید محمود ژولیده ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ای خبره ی در روضه ! خیلی زود رفتی پر باز کردی لحظه ی موعود رفتی ای بانویی که شأن تو "برداًّ سلاما" ست با خاطرات آتش نمرود رفتی شش ماه بودی داغدار خیمه سوزان با خستگی و چشم اشک آلودرفتی بی عاطفه ها یوسفت را سر بریدند دنیای زیبایت که شد نابود رفتی با حالتی که جای سیلی رد شلاق بر گونه ات بر شانه هایت بود رفتی دلتنگ دیدار برادر زاده بودی باخاطری غمگین ولی خشنود رفتی "أشکوا الیک…" روی لب أُّختُّ المصائب! تا پیشگاه احمد محمود رفتی دریا برایت عاقبت آغوش وا کرد از غم خروشیدی شبیه رود رفتی ای بی پلاک کربلا و کوفه و شام با قد خم تا محضر معبود رفتی ای یادگار ماندگار کربلایی ای خبره ی در روضه خیلی زود رفتی علیرضا خاکساری ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
آنقدر گریه کرده پیر شده بی حسین از زمانه سیر شده غصه اش غصه ی حصیر شده با چه وضعیتی اسیر شده همه جا پا به پای زینب رفت گرچه با ناقه های عریان رفت به هواداری سلیمان رفت جنگ خطبه شد و به میدان رفت دو سه شب شهر کوفه زندان رفت همه جا پا به پای زینب رفت روی نی آفتاب را دیده دور گردن طناب را دیده گریه های رباب را دیده خیرران و شراب را دیده همه جا پا به پای زینب رفت روضه با اشک شور میگوید از درخت و تنور میگوید از مسیر عبور میگوید ماجرا را به زور میگوید همه جا پا به پای زینب رفت شامیان سد راه میکردند دختران را نگاه میکردند هتک حرمت به شاه میکردند بین مجلس گناه میکردند همه جا پای به پای زینب رفت رضا قربانی ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
از قرائن این چنین پیداست در را دیده است ما شنیدیم، او ولیکن چل نفر را دیده است قبل ضربت خوردن مولا و شاید قبل تر بارها در کوچه ها داغ پدر را دیده است آنکه عمری با حسن خون جگر را خورده بود بین تشتی عاقبت خون جگر را دیده است صبر پنهان داشت در کرب و بلا از این جهت دور از چشم همه رنج سفر را دیده است در که جای خود، پدر که جای خود، در شهر شام چل نفر که هیچ از این بیشتر را دیده است ام کلثوم است یا زینب نمی‌دانم کدام! دور خواهر خواهری چندین نفر را دیده است بارها این شرم بی‌اندازه او را می کشد اینکه زینب پیش او داغ پسر را دیده است شرم او یک بار اما می کشد او را دو بار اینکه هم در دشت هم در تشت سر را دیده است مجید تال ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
یادگاریّ حضرت کوثر ای فراتر ز وادی باور یاس خوشبوی خانه ی گل ها امّ کلثوم خانه ی حیدر بر سر گونه های تو جاری ست عطر گلبوسه های پیغمبر دختر قد کشیده ی زهرا همدم خانواده ی جعفر قلب تو مثل زینب کبری با غم و غصّه بوده هم سنگر از غم و غصّه ی در و دیوار یا که زخم سر یل خیبر یا که با یاد ناله های حسن گوشه ی حجره ... پاره پاره جگر جان سپردی ... ولی یقین دارم که تورا کُشت لحظه ی آخر مرثیه های ظهر عاشوراء روضه های برادر بی سر عشق شاه بریده حلقومی خواهر زینب امّ کلثومی شاهد داغ بی امان حسین همدم جان نیمه جان حسین پیشمرگ دختران حرم مرهم زخم کودکان حسین بادوچشمان خیس خود دیدی ارباً اربا ... تن جوان حسین وقتی از سمت علقمه برگشت دیده شد قامت کمان حسین خواندی از سیل اشک چشمانش به زمین خورده پهلوان حسین ساعتی بعد ... غرق در خون شد حنجر طفل بی زبان حسین بین گودال ... در هجوم تگرگ قطعه قطعه شد استخوان حسین برزمین مانده پیکرش امّا ... بر سر نیزه شد روانه ... حسین اوّلین مرثیه سُرای عطش روضه خوان غم گران حسین از تو می خواهم امشب ای بانو اذن دیدار آستان حسین تو دعا کن که عاقبت برسد ... جمعه ای ... صاحب الزّمان حسین کرده شمع وجودمان را آب روضه هایت شریکةُ الارباب اسماعیل شبرنگ ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ایام گلوی هجر فشردم که داده آزارم فراق یار چه کرده است با دل زارم سلام صبح امیدم، سلام مطلع فجر هنوز منتظر صبح روز دیدارم برای من که گدایم جهان نمی ارزد اگر ز دامن لطف تو دست بردارم به اینکه آبرویم ریخته نگاه نکن نگاه کن چقدر بی پناه و ناچارم گره به کار من افتاده است بازش کن مرا ز خانهء خود رد نکن گرفتارم کسی نبودم و قدر و بها به من دادی کسی نبوده بجز فاطمه خریدارم تمام نوکریم را به روضه مدیونم تمام زندگیم را به تو بدهکارم صدای خواهر زینب می آید از کوفه دوباره سینه زن خواهر علمدارم هنوز گریه کن کوچه های شام و یهود هنوز مضطر راه شلوغ بازارم ............................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مدح و مرثیه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها ندارد عشق در مدح کسی جز یار مفهومی فدایت ای‌که بر هفت آسمان عشق منظومی تویی کوه کرم چون حضرت شیر خدا آری، چرا که با شما دیگر، نماند عبد محرومی.. اگر زهراست خورشید جهان، تو ماه او هستی که اینگونه میان ظلمت شب‌ها تو معلومی تویی معصومه پرورده، تویی معصومه از این رو.. که هم دختر وَ هم خواهر وَ هم عمه به معصومی نباشد مدح تو کار کسی غیر از خدای تو که مداح تو اللّه و.. تو مدح حیّ قیومی تو اسرار خدایی چون اَب و اُم و اَخی‌هایت که در دنیای فانی فاش گویم، سرّ مکتومی فدای نام زیبایت، به قربان صفاتِ تو... تویی ام الحیا، ام الوقار و ام کلثومی به طفلی در میان کوچه ها غم‌ دیده چشمانت که از طفلی به رنج و غصه‌ی سیلی تو محکومی پس از روز دوشنبه، روز عاشورا میان آمد سری بر نیزه ها بود و.. تویی کز ناله مغمومی بمیرد «ملتمس» وقتی، نوشته مقتل این غم را که بی عباس در کوفه، تو مظلومی تو مظلومی .
. در فصل بهار خود خزان را دیدی آن غصه که می‌بُرد امان را دیدی از کرببلا و از مصیبت‌هایش ما هرچه نوشتیم تو آن را دیدی ✍ .
💠 بخشی از خطبۀ (علیهاالسلام) در کوفه «یا اَهلَ الکوفَةِ! سوئَةً لَکُم مالَکُم خَذَلتُم حُسَیناً وَ قَتَلتُموهُ وَ انتَهَبتُم اَموالَهُ وَ وَرِثتُموهُ وَ سَبَبتُم نِسائَهُ وَ بَکَیتُموهُ فُتُّباً لَکُم وَ سُحقاً...» تمام همهمه‌ها غرق در سکوت شدند صدای گریۀ او شهر را تکان می‌داد میان قوم عرب یک نسب‌شناس نبود؟ شکوهِ خطبه، علی را فقط نشان می‌داد نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب که این حماسه به او قدرت بیان می‌داد کلام دختر نهج‌البلاغه نافذ بود و درس مردی و غیرت به کوفیان می‌داد خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید، اگر خدا به شما عمر جاودان می‌داد به پاس این همه مدّت که دم تکان دادید خلیفه کاش همان‌قدر استخوان می‌داد در این معامله، کوفی سفیه بود، سفیه! که دین خویش نفهمیده رایگان می‌داد نشسته‌اید سر سفرۀ حرام آن‌قدر که نامه‌های شما نیز بوی نان می‌داد و رودهای روان را بر آن کسی بستید که اذن بارش باران به آسمان می‌داد شما به نام محمّد چقدر می‌کشتید خدا اگر به علی همچنان جوان می‌داد» و کاش خطبۀ او تا همیشه جاری بود و کاش گریه کمی بیشتر امان می‌داد 📝 .
. چه شد با من،دلی آشفته و سوز جگر دارم ز بعد کربلا بر چهره ام اشک بصر دارم چه شد با من،که از بیداد صیاد جفاپیشه درون آشیانه پیکری بی بال و پر دارم الهی هیچ کس داغی که من ندیدم نبیند او که ازهرم جگرسوزش،دوچشمی شعله وردارم زیک سو از غم گلها و سویی هم زظلم دهر زنخل عمرخود اندوه و افغان برگ و بر دارم خدا را شکر دیگر جان رسیده بر لبان من که ازمرگ خودم از بعد عاشورا خبر دارم چه روزی شد برای کاروان،کز غصه آنروز هماره آه جانکاهی ز شب تا به سحر دارم به یاد کام خشک کشته افتاده در گودال ز آب و لذت نوشیدنش بر خود حذر دارم ببار ای آسمان باران خون از دیدگان خویش که من دردل غم خورشید و اندوه قمر دارم ز پا افتاده ام از گریه های گاه و بیگاهم که هر دم در نظر یاد تن ببریده سر دارم زچوب خیزران وخنده خصم وغم زینب دلی خونین و آشفته چوقلب تشت زر دارم ✍ .