هدایت شده از کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع
4_5771824506905559406.pdf
703.6K
📚بانک جامع اشعار مداحان
جلد 6
#کتب_روضه_آموزش_مداحی
#کتب_اشعار_مداحی
#بانک_جامع_اشعار_مداحان_امام_سجاد_علیه_الس
@zameneashkbook
کتابخانه ضامن اشک ایتا
@zamenashkbook1
📸 گاهی یک عکس
میتواند روضه باشد ...!💔
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
😭
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#محرم #شب_جمعه
#امام_حسین_علیه_السلام
#تک #زمینه #زمزمه ( #زیارت_عاشوراء )
به سرازیری باب القبله
تو سرازیری قبرم آقا
منو تنها نگذار
به شلوغی شبای جمعه ت
تو شلوغی های محشر جانا
منو تنها نگذار
منو تنها نگذار
من از این تنهایی می ترسم
منو تنها نگذار
بی تو از هر جایی می ترسم
آبروداری کن
که من از رسوایی می ترسم
می ترسم بخون برای من....
ذکر لا تخف و لا تحزن ...
آبروی دو عالم آبروی دو عالم
به لباس سیاه ماه ماتم
منو تو سیاهی این عالم
به خودم وا نگذار
قسمت میدم به موج پرچم
منو توی موج غصه یک دم
به خودم وا نگذار
منو وا بگذاری
به خدا تو غربت می میرم
منو وا بگذاری
آخرش تو غفلت می میرم
منو وا بگذاری
هر جایی جز هیئت می میرم
وا نگذاری سینه زن ها رو
کِی می گیری حبّ دنیا رو
آبروی دو عالم آبروی دو عالم
به جوونی که پایین پاته
پایین پات که رسیدم آقا
برسون مرگم رو
به رضیعی که رو سینه ت خوابه
وسط سینه زنی عاشورا
برسون مرگم رو
تو محرم توی ناله آقا
برسون مرگم رو
توی روضه ی سه ساله آقا
برسون مرگم رو
خون سینه زن حلاله آقا
به سرازیری باب القبله
تو سرازیری قبرم آقا
منو تنها نگذار
به شلوغی شبای جمعه ت
تو شلوغی های محشر جانا
منو تنها نگذار
منو تنها نگذار
من از این تنهایی می ترسم
منو تنها نگذار
بی تو از هر جایی می ترسم
آبروداری کن
که من از رسوایی می ترسم
می ترسم بخون برای من
ذکر لا تخف و لا تحزن
آبروی دو عالم آبروی دو عالم
#حضرت_عباس_علیه_السلام
هرجا دلم پر شد زِ غم،گفتم اباالفضل
من هر کجا دیدم عَلَم ،گفتم اباالفضل
از کودکی با مهر این آقا عجینم
هر لحظه و در هر قدم،گفتم اباالفضل
من دین خود دارم ز پرهای علامت
در هر کجا بیرق زدم ، گفتم اباالفضل
باب الحوائج، ساقی عطشان عالم
دستم که رد شد از سرم،گفتم اباالفضل
هر که ز من پرسیده،این بوده جوابم
گفتا خداوند کَرم ، گفتم اباالفضل
بخشیده ما را بی حساب و از سر لطف
هر جا که دیدم من بَدم،گفتم اباالفضل
دیدم گنه کارم ولی هستم پشیمان
بر هر گناه ما قلم ، گفتم اباالفضل
از درب باب القبله ات در اولین بار
با چشم گریان آمدم ، گفتم اباالفضل
از رحمت عباس ، دارم آبرویی
بهر جلای این دلم،گفتم اباالفضل
با بردن نام قمر مهدی میاید
نذر ظهورش دم به دم،گفتم اباالفضل
/عبد کریم/
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#محرم
#شب_جمعه
عمری است با عنایتتان گریه می کنم
با روضه های مادرتان گریه می کنم
وقتی میان روضه به گودال می رسم
با اشک های خواهرتان گریه می کنم
گریان برای ساقی لب تشنه،مشک هم
با مشک بر برادرتان گریه می کنم
گاهی برای آن سربالای نی،گهی
بر زخم های پیکرتان گریه می کنم
هر وقت روضه،روضهی شش ماهه می شود
باروضه خوان هیئتتان گریه می کنم
اصلا چگونه اشک نریزم برایتان
من که مدام با غمتان گریه می کنم
حس می کنم میان حرم ایستاده ام
هروقت پای بیرقتان گریه می کنم
گر دست من رسد به شما می نهم ز درد
سررا به روی دامنتان؛ گریه می کنم
من راحسین زائر شش گوشه می کنی؟
من که برای اکبرتان گریه می کنم...
یک تکه از بهشت خدا می شود دلم
هر وقت با زیارتتان گریه می کنم
عمری ست گشته مرغ دلم مبتلایتان
تنها نه در محرمتان گریه مي كنم
::
سلام خدمت نورانی شما بانو
که مادر حسنینی و ضامن آهو
سلام بر پدرت حضرت رسول امین (ص)
و همسرت علی مرتضی امام مبین (ع)
سلام بر پسرت حضرت امام حسن (ع)
جگر بریده به زهر و ز تیر پاره کفن
همان حسن (ع) که به رویت جفای سیلی دید
که گوشواره خونی و روی نیلی دید
حسین (ع) گر غم عالم کشید در ده روز
حسن (ع) سراسر ده سال شد بر او پرسوز
ولی تلافی ده سال رنج و داغ حسن (ع)
حسین (ع) روز دهم دید کامل از دشمن
بیا ببین که حسینت چگونه بی سر شد؟
و هستی از بدن بی سرش معطر شد
حسین (ع) مهمان بود و به کوفه دعوت شد
چه شد که کشته شد و خیمه هاش غارت شد؟
چه خوب مزد شما اهل بیت (ع) را دادند
به دست خود هم در قعر دوزخ افتادند
چقدر دشمن افزون و یار اندک بود
شقی زیاد و ولی رستگار اندک بود
تمام اندک یاران باوفای حسین (ع)
به تیغ خصم بگشتند پس فدای حسین (ع)
علی اکبرتان آن شبیه پیغمبر
بشد روانه میدان و شد دو صد پیکر
حسین (ع) ناظر این صحنه های خونین بود
شکسته قلب و بسی بی قرار و غمگین بود
چه گویمت یا زهرا (س) ز قاسم بن حسن (س)
که گشت کشته ز چنگال تیز اهریمن
برای او که عسل بود این شهادت او
عدو به حیرت افتاد از شجاعت او
فرشته ها همه آیید پیش این بانو
و دست او را گیرید جمله از هرسو
که قصد دارم گویم کمی هم از عباس (س)
مباد غش کند این لحظه حضرت گل یاس
عطش میان خیام حسین (ع) غوغا کرد
امام رو به برادر نظر به دریا کرد
که کودکان همه هستند تشنه جویند آب
برادرم این اطفال تشنه را دریاب
گرفت مشک و به لشکر زد و رسید به آب
نخورد آب و به سوی خیام کرد شتاب
کمین نموده عدو پشت نخل های بلند
و دست راست عباس (س) را جدا کردند
گرفت مشک به دست چپ و رجز می خواند
و اسب خویش به سرعت به خیمه ها می راند
عدو به دست چپش حمله کرد و دست افتاد
گرفت مشک به دندان و می شتافت چو باد
و ناگهان مکثی کرد پس تعلل کرد
به مشک خیره شد و اندکی تأمل کرد
چه شد که حضرت عباس (س) بی تحرک شد؟
که مشک پاره شد عباس (س) غرق در شوک شد
عدو به تیر عداوت به مشک تیر انداخت
و شیر بیشه عشاق هم خودش را باخت
چو کرد از عطش اهل خیمه ها او یاد
بخورد بر سر او گرز و بر زمین افتاد
ز اسب عباس( س) افتاد و بی حفاظ دو دست
زمین بخورد و به چشمش ببین چه تیری هست
خلاصه اینکه به چشمی که تیر در آن بود
بدون دست زمین خورد و دل پریشان بود
از اینکه آب به دست رقیه اش نرسید
کسی مباد چو عباس (س) این چنین نومید
شما خود آمدی آنجا مقابل عباس (س)
و گفت عباس (س) أدرک أخا چه با احساس
حسین (ع) آمد و گفتا شکسته شد کمرم
و من شکستن یک کوه رد شد از نظرم
حسین (ع) تنهاتر شد کسی نمانده دگر
رسید لحظه رفتن میان دشت خطر
صدای طفل عزیزش به گوش می آمد
که ناله اش ز عطش در خروش می آمد
گرفت طفل و به بالای سر عیانش کرد
جلو برفت و نظر سوی دشمنانش کرد
که لااقل بدهند آب طفل عطشان را
و تشنه تر نگذارند طفل گریان را
عدو به تیر سه شعبه شکافت حنجر او
علی اصغر(س) هم شد شهید پر پر او
حسین (ع) تشنه به میدان شتافت صحبت کرد
و خصم ظالم و بی باک را نصیحت کرد
عدو چو لقمه اش اندر شکم نبود حلال
پذیرش سخنان حسین (ع) بود محال
حسین (ع) همچو علی (ع) فوجی از عدو را کشت
رسید نوبت پرتاب تیر و سنگ درشت
یکی به نیزه یکی با زبان یکی شمشیر
یکی به سنگ و یکی همچو حرمله با تیر
گرفته دور حسین (ع) و جفا به روی جفا
و شمر آمد و سر را برید او ز قفا
حسین (ع) تشنه و مظلوم و بی برادر بود
مُقَطَّع الأعضا و بدون مادر بود
سرش به نیزه سم اسب ها به روی تنش
به زیر تابش خورشید شد رها بدنش
کفن نداشت لباسی که داشت غارت شد
به اهل بیت خیامش بسی جسارت شد
ببین که دخت علی (ع) شد اسیر واویلا
و شد ز داغ حسینش چه پیر واویلا
امان ز کوفه و بدتر امان ز تلخی شام
ز رنج های فراوان وغصه های مدام
اسیر بودن و توهین شنیدن از اغیار
و ظلم دشمن و رنج سفر که شد بسیار
خرابه ای که خراب است و سقف رویش نیست
رقیه ای که نه بابا و نه عمویش نیست
سر بریده بابا همان و تشت همان
رقیه دید همان و شهید گشت همان
چه دید حضرت زینب (س) درون کاخ یزید
سری که چوب به دندان زند یزید پلید
ز خطبه های علی وار حضرت زینب (س)
بگشت صبح ظفر بر یزید همچون شب
حسین (ع) فاتح تاریخ شد چو برحق بود
حسین (ع ) نور خدا بود و حق مطلق بود
حسین (ع) عزت دنیا و هم قیامت ماست
حسین (ع) عشق خروشان و بی نهایت ماست
📝 علی شیرازی
#رسول_الله
#فاطمیه #حضرت_زهرا
...........__________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.