eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
288 عکس
181 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد صد و ده بار نمک گیر شده کامِ حسن حسن بن علی از بس بغلِ مادر بود مادری شد همۀ عمر و سرانجامِ حسن چند روزیست که زهرا به تبسم گوید مثل پیغمبر اکرم شده اندامِ حسن حسنی بودن ما لطفِ حسینی دارد ای خوش آن صید که افتاد ته دامِ حسن حمزه کُش هم که شود وحشی،اگر احمد خواست آخر الامر حسینی شود و رامِ حسن گفت راوی:نمک سفرۀ ایجاد علی نمکین تر ز حسن نیست به اولاد علی خالقِ روی حسن وجه خودش را رو کرد فتبارک شد و احسنت به خود با او کرد اَحسنِ خلقت خود را که حسن نام نهاد نظر انداخت بر این حُسن و دو صد هو هو کرد قبلۀ روی حسن را که تکامل بخشید مثل محراب بر او نقش ، دوتا ابرو کرد اولین یوسف زهرا که به دنیا آمد یوسف مصر تمنای وصال از او کرد پرده از دسته گل سبز محمد برداشت خَلق شد باغ و بهشت و همه را خوشبو کرد شرحِ کوثر شد و خورشید جهان گستر شد عطری از مُشک دمید و به سرش گیسو کرد مو حسن بوی حسن خوی حسن روی حسن هر طرف مینگری کعبۀ هر کوی حسن حرف بسم اللَه و رحمن و رحیم افتاده فال نیک همه در دست کریم افتاده سائلی بد دهن آمد که کند سبّ کریم ناگهان دید درِ خانه مقیم افتاده یک نبی آید و گوید که نمک گیرش نیست هر رسولی رهش اینجا ز قدیم افتاده فخر مفروش سلیمان ،که ره سرور ما به فقیر و به اسیر و به یتیم افتاده از بهشتِ سر کوی حسن بن علی است به خراباتِ دلِ خسته ، نسیم افتاده بانی کل حرمهای جهان است حسن بغض دجال به تخریب حریم افتاده هرکه آمادۀ نوسازیِ صحن حسن است راه فتح حرم مکه ، مدینه یمن است این چه حالی است که از روز ولادت دارد دیده وا کرد ولی شوق عبادت دارد صوت قرآنِ حزینش دلِ عالم ببرد بیشتر از همه بر قدر ، ارادت دارد لشگرش یک شبه یاران معاویه شدند هرکه همراه حسن ماند سعادت دارد بدتر از جُعده و اُم حَکَمِ ملعونه به حسن یک زن مکاره حسادت دارد شتر سرخ ز یک ضربۀ تیغش پی شد روز صفین نشان داد رشادت دارد به رخش از دل یک کوچه ز یک لحظۀ تلخ غربتی هست که تا روز شهادت دارد جگر پاره چه اسرار که یک یک میگفت با حسین از غم لا یوم کیومک میگفت آید آنروز که آییم به ایوان طلات با چراغ و علم و پرچم و گلدان طلات چارده صحن بسازیم برای حرمت چارده باب شود باز به دالان طلات اسم هر باب بنام یکی از معصومین زینت سر درِ هر باب به عنوان طلات وسط صحن که افتد حرم پیغمبر دور تا دور بسازیم شبستان طلات صوت منصور شود نذر کمیل سحرت چارده صحن کند پخش ز رضوان طلات سی شب ماه مبارک حَرَمت می چسبد هر سحر روضه یاس است و گلستان طلات تازه آنجاست که ما روضۀ مادر داریم پشت هر در سخن از غنچۀ پر پر داریم محمود ژولیده .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَرَش بیشتر است خانه اش بینِ تمامِ این قوم در کرامت خَبَرَش بیشتر است پسرِ ارشدِ خانه پیداست از بقیه جگرش بیشتر است دین به شمشیر فقط زنده نشد صُلح گاهی اَثَرَش بیشتر است بارِ خرمایِ شما سنگین است مثلِ طوبیٰ ثَمَرَش بیشتر است چهار فصل است پذیراییِ تان باغِ نو برگ و بَرَش بیشتر است رُطَبِ سفره یِ مولا آمد پسرِ ارشدِ زهرا آمد از لبش شورِ ازل ریخته است نورِ حق ، عَزّوَجَل ریخته است رویِ چشمش دو قصیده دارد و سرِ شانه غزل ریخته است زیرِ پایش که پُر از محراب است چقدر تاج محل ریخته است کَرَم و جود و سخا و رافت دورِ او چند بغل ریخته است ضربه هایش به زمین ، لشکر را بینِ میدانِ جمل ریخته است بیوه یِ ناقه سواران فهمید به سرش خشمِ اجل ریخته است قاسمش هم به پدر رفته ببین روی ِلبهاش عسل ریخته است تا که بازی بکند در پیشش تیر و ناهید و زُحل ریخته است باز آوایِ علی می آید پسرش جای علی می اید دستِ ما باده یِ ناب اُفتاده کارِ ما دستِ شَراب اُفتاده تا که بویی زِ تو آورد نَسیم رونق از کارِ گُلاب اُفتاده بَسکه شیرین شُده بوسیدنِ تو دَهَنِ فاطمه آب اُفتاده کوچه بُن بست شده راه برو دلِ این شهر به تاب اُفتاده مَرد و نامرد جدا شُد از هم چون زری که به تُراب اُفتاده سالها هست که از رویِ نفاق بعدِ صلحِ تو نقاب اُفتاده حق و باطل پس از این پیدایَند پَرده از مکرِ سراب اُفتاده دست عُمریست به دامان داریم چه غَمی تا که حسن جان داریم وای اگر دستِ تو شمشیر کِشَد آسمان پیشِ تو تکبیر کِشَد از رجزهایِ تو از نعره یِ تو همه یِ جُمجُمه ها تیر کِشَد مرگ را در نظرِ صد لشکر ملک الموت به تصویر کِشَد تا تو اُسطوره یِ رَزمی،تاریخ خط بُطلان به اَساطیر کِشَد شیوه ات روبَهیان را بیرون از دلِ بیشه و تزویر کِشَد از شکوهِ تو مُرَدَد ماندیم حق بده حرف به تکفیر کِشَد قاسمت دید و به خود اَزرق گفت مجتبیٰ آمده شمشیر کِشَد پسرِ رفته به بابا این است دومین حیدرِ زهرا این است گرچه از دستِ تو کَم هم خوب است خواستن قدرِ دو عالم خوب است بوسه بر رویِ ضریحت حتیٰ شده در خواب و خیالم خوب است تا برای تو بِگریَم دل سیر از همه سال محرم خوب است نامِ ما را تو به زهرا دادی نظرت هست که دَرهم خوب است زائرانِ تو زیادند ، تو را حرمی قَدِ دو عالم خوب است چشمهای تو چه دیدند،بگو گیسویت از چه سفیدند،بگو حسن لطفی .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
بوی بهشت می وزد از بین موی تو شهر مدینه پر شده از عطر و بوی تو دیوانه تو هرکه شده سربه راه شد مجنون شدم که سر بگذارم به کوی تو تو اولین امام شبیه پیمبری عین پیمبر است همۀ خلق و خوی تو در کوچه می نشینی و مردم بی اختیار جلب تو می شوند و می آیند سوی تو مهمانی خدا، به خدا جای ما نبود مهمان شدیم ما همه با آبروی تو گفتیم باتو آمده ایم و پناه داد ما را خدا بخاطر تو بود راه داد ما درد می دهیم و دوا می دهی به ما بیمار می شویم و شفا می دهی به ما بیمار می شویم و گلایه نمی کنیم خیر است هرچه درد و بلا می دهی به ما ای باغبان قلب، تو این باغ خشک را آباد میکنی و صفا می دهی به ما فهمیدم از سه مرتبه انفاق زندگیت هرچه به تو رسد همه را می دهی به ما لقمه نخورده ایم ز دستان هیچکس ای سفره دارِ شهر، غذا می دهی به ما؟ در خانۀ تو جای گدا صدر مجلس است پیش خودت همیشه تو جا می دهی به ما در باز کن که باز فقیر آمده کریم اینبار هم یتیم و اسیر آمده کریم آرش براری .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند آسمان بار دگر نیّر بدر آورده لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده ای که از جانب معشوق نظر می طلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مادرش هم لقب مادر سادات گرفت پسر فاطمه و باب نجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خداوند به زیر پر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او برای کرم عبدالَله و قاسم دارد ابر جود است و سرِ شیعه ی خود می بارد او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده بارها ثروت خود را به گدا بخشیده ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها اسم مولام همانند عسل شیرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت" حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت" دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت" بنویسید حسن مکتب و آیین من است حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد تا که سردار چو عباس دلاور دارد یک حسین بن علی، ماه برادر دارد غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد مادری بود حسن، دید که مادر افتاد آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما امیر عظیمی .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
از ستاره می‌گیرم اذن احترامم را می برم زیارت گاه شعر نا تمامم را عرش تا که می بیند مستیِ سلامم را یک فرشته می پرسد اسم و رسم و نامم را من به خاک می افتم لحظهٔ قیامم را می دهم نشان آن گاه خانه امامم را من که دست بر سینه هی سلام می خوانم سائل نمک گیر خانهٔ کریمانم علم و حلم را در عرش بیم کاسه ای هم زد هی کرم اضافه کرد از کرامتش دم زد نور روی او پاشید برق بین عالم زد صنع بی نظیرش را در تنی مجسم زد روی صورتش نقشی از نبی اکرم زد هیبتش که بر او رفت نبض او منظم زد باطنش که زهرا بود ظاهرش علی گردید خلقت حسن مثل خلقت نبی گردید دست سبز احسانش که بهار می بخشد آیه های انفاقش بی شمار می بخشد کل زندگیش را دو سه بار می بخشد او به ما نمی بخشد او به یار می بخشد به گدا به غیر از این اعتبار می بخشد بر کویر احساسش سبزه زار می بخشد چون نمی گذارد او ردی از سپاسش را سائلی نمی بیند روی ناشناسش را جذبه های چشمانش چه حکایتی دارد هر که را که می بیند شوق دعوتی دارد دست شوق می گیرد؛ چه ارادتی دارد هر که گشته مهمانش چه سعادتی دارد سفره اش غذاهای ناب حضرتی دارد خود میان سفره نیست چون خجالتی دارد سفره پذیراییش سفره های اربابی سفره خودش نانی دارد و کمی آبی استخاره ای کردم جلوه های رنگین داشت یک شباهتی مثل سوره های یاسین داشت اسم مستعاری هم بین سوره تین داشت هل آتای چشمانش آیه آیه مسکین داشت بین سوره یوسف قصه های شیرین داشت سوره نگاه او آیه آیه آمین داشت یک فرشته ای فرمود بس کن این جهان گردی این حسن که قرآن است در پی چه می گردی داستان عشق او عمر یک ازل دارد با دو چشم او تنها عشق راه حل دارد بین شعر عاشورا بیست و سه غزل دارد ده بهار و سیزده تا کندوی عسل دارد تیغ قاسمش گویا ارثی از جمل دارد با وجود او عباس پهلوان و یل دارد کاروان عاشورا بی حسن نشد عازم جلوه حسین اکبر، جلوه حسن قاسم دست آسمان چیده دست سوره کوثر میوه های رویایی از درخت پیغمبر پس تو عزت عرشی از بهشت هم برتر تو بهشت بابایی زیر سایه مادر گاه جنت الزهرا گاه جنت الحیدر پس تو را نمی خوانیم یک غریب بی لشگر تو که لشگری برتر از فرشته ها داری هر که دیده ات گفته هیبت خدا داری عده ای تو را حوض سلسبیل می خوانند عده ای تو را یکتا؛ بی بدیل می خوانند عده ای تو را پیوسته خلیل می خوانند یا که منجی موسی بین نیل می خوانند عده ای که خود را اصحاب فیل می خوانند مثل خود تو را آقا هی ذلیل می خوانند تو عزیز زهرایی تو که تاج سر هستی گر چه خون دل خوردی گر چه خون جگر هستی صحبت از غریبیِّ، مرد خون جگرها شد باز روضه مردی که غریب و تنها شد باز روضه آقا روضه های زهرا شد باز بین یک کوچه مادری رو به اعدا شد ناگهان جسارت ها کینه ها هویدا شد مادری زمین خورد و قامت پسر تا شد بین کوچه این کودک گرد و خاک بر پا کرد زیر دست و پا افتاد جان فدای زهرا کرد رحمان نوازی .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
دیشب گذری کردم از کوچه ی میخانه دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه ساقیِ بلاجویان شاداب و لبِ خندان می داد به سرمستان پیمانه به پیمانه من بودم و تنهایی در حلقه ی شیدایی دستی ز کرم آمد ناگاه روی شانه گفتا منشین خاموش در محفل ما رندان برخیز غزل خوان شو مستانۀ مستانه سرمست بخوان یا هو جای نگرانی نیست مولاست که می بخشد عیدانۀ شاهانه برخواستم و خواندم یا محسن و یا مُجمِل ما را بنواز امشب ای لطف کریمانه! هو هاتفی از یثرب می گفت دم مغرب افطار بفرمایید از سفره ی جانانه فرمود کسی مولا فرموده بفرمایید کردند همه طاعت فرمان ملوکانه چه سفرۀ رنگینی گسترده به ایوان بود بسم الله هنگام افطار «حسن جان» بود ای خال و خط و چشمت تصنیف دل آرایی نامت حَسن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی هم قامت تو موزون هم صورت تو محشر پا تا سرت ای مولا! مجموعه ی غوغایی افلاک همی گردد گِرد قد و بالایت رخسارْ جهان افروز گیسو شب یلدایی ای روزی هر روزم وابسته به دستانت ای کاش که رِزقَم را همواره بیفزایی اوّل قمر طاها اوّل پسر مولا اوّل ثمر عشق صدیقه ی کبرایی ای سفره ی گسترده وی رحمت بی پایان! ما را بنواز امشب ای رأفت زهرایی کو حاتم طایی تا پیش تو زند زانو سالار کریمانی تو حاتم طاهایی ای حِلم خداوندی اسطوره ی صبری تو فرمانده بی لشکر سردار شکیبایی رویای شب و روزم خورشید دل افروزم عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم ای نام گران قَدرَت بسم الله قرآن ها وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها هر کس غزلی خواند در مِدحَت تو جانا می بندد و می سوزد دیوان غزل ها را خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو محرز ای سـیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها ای میمنۀ هستی در میسره ی چشمت وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها در چـشم بلا خیزت خون همه خوابـیده ای کشته ی بالفطره از حُسن تو انسان ها هم عرش تو را خواهد هم فرش تو را خواند پایی بزن ای عرشی! در گوشه ی ویران ها لب وا کن و لبیکی آهسته بگو آخر مُردند به عشق تو این پاره گریبان ها در پاسخ این پرسش «الملکُ لِمنْ اَلیوم» رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها فریاد زنم محشر از عمق دل مستم از طایفه ی عشقم ... مجنون حسن هستم امشب دل دیوانهْ بی تاب حسن گوید با دست تهی چشمِ پر آب حسن گوید عشق تو خیالاتی کرده است مرا آقا هر شب دل آشفته در خواب حسن گوید با رحمت و احسانِ چشمانِ پر از خیرت این عاشق شیدا را دریاب...! حسن گوید امشب همه ذرات هستی حسنی هستند خورشید، زُحل، ناهید، مهتاب حسن گوید کی غلغله می افتد؟ در جان همه عالم... وقتی لبِ عطشانِ ارباب حسن گوید ذرات به توصیف اوصاف تو مشغولند سجاده و تسبیح و محراب حسن گوید ای محور بخشایش در ماه عنایت ها ماه رمضان رب الارباب حسن گوید ای احسن اسماءِ حُسنای خداوندی درحُسن تو می بینم غوغای خداوندی مجتبی روشن روان .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
♻️♻️♻️♻️ ای کریم آل طاها یا حسن(ع) مجتبای حضرت زهرا حسن(ع) ای تجلی همه پیغمبران سرور وسالار هر کون و مکان مصحف آیات اخلاصی و نور ذکر تو باشدپل رمز عبور جان فدای ذکر یارب یا رَبَت صد شکر میریزد از قند لبت اسمانی هستی و مسند نشین بر کمالات شما صدآفرین صدچو حاتم سائلان کوی تو یوسفان محو خم گیسوی تو ناجی موسایی و باب نجات خاک پایت بوسه گاه کائنات هر که گویدوصف نامت مختصر بشکفد از در لبهایش گهر حا و سین و نون حرف عشق من مخمص و ختم کلام من حسن(ع) پرتو نور خدای انوری همچو دریایی و ذره پروری مدح تو مدح خداوند رحیم یا ابالقاسم کریم ابن الکریم شد کرامت سائل کوی شما برتری داری به کل انبیا مرحبا بر زور و بازویت حسن بر جمال ماه و دلجویت حسن یکه تاز عرصه ی جنگ جمل در عرب شد قدرتت ضرب المثل نیست مانندت یلی در کار زار لشکری گردد ز تیغت تار و مار شیرهر میدانی و مرد افکنی حیدری بر قلب دشمن میزنی * من كه هستم سائل راه شما پادشاها کیسه ام را پر نما سیدی یامن علی العرش استوی بهجت الزهرا عزیز المصطفی(ع) انت مولایی انالعبدالحقیر جان زهرا مادرت دستم بگیر * نوکرانت غرق فیض رحمتند گریه کن های تو اهل جنتند بر همه گریه کنانت از الست مادرت قول شفاعت داده است ............. این حرف ها حرف دل یک یا کریم است غصه نخور ای دل خدای ما کریم است از مشکلات اقتصادی بیم مان نیست تا ذکر لب ها لا اله الّا کریم است هرکس پی رزقش به هر در می زند لیک روزی ما از روز اول با کریم است آن که خدا ما را گدای او نوشته یک چشمه یک دریا نه یک دنیا کریم است امشب شب تغییر در ضرب المثل هاست هر چه گدا کاهل بود آقا کریم است آن کس که رزق عشق من را مینویسد بر سینه ام نام حسن را مینویسد چشم انتظار این سحر چشم سحر ها در جستجوی این قمر چشم قمرها کوه نمک آمد بگو هرجا که رفتی شیرین تر از قند است اینگونه خبرها مولا پدر شد مصطفی صاحب پسر شد پس خوش به حال این پسر با این پدر ها کوری چشم شور آن بیوه زنی که می ترسد از فردای سبز این پسرها باید عقیقه کرد باید حرز انداخت باید بپوشانی رخش را از نظرها مولای ما اسپند میسوزاند امشب زهرا برایش چار قل میخواند امشب آن حضرتی که عالمی در محضرش بود از کودکی عیسا مرید منبرش بود زهرا از او نوبر نمود آیات حق را پیغمبری کوچک برای مادرش بود العزةُ لله این ذکر شریف نقش نگین حلقه ی انگشترش بود پیش جذامی ها به رحمت می نشست و هم سفره با هر مستمند کشورش بود هر روز می لرزید اگر بین وضویش از ترس قبر و خوف روز محشرش بود با اینکه رفته حج پیاده بیست باری گوید چه گویم پیش حق از شرمساری فرمایشاتت چون چراغ بین راه است در پای درست هرکه ننشیند تباه است فرموده ای که دستگیری ار فقیران محبوب تر از اعتکاف چند ماه است فرموده ای که غفلت از یاد خداوند از ریشه های اصلی نخل گناه است فرموده ای هرکس که حسن خلق دارد چون روزه دار دائم الذکر و صلاح است هرکس که با نامحرمی خلوت نماید مثل کسی باشد که پیش پرتگاه است امشب به نام یاکریم العفو گوئیم با یاعلی و یاعظیم العفو گوئیم شاعر : محسن عرب خالقی✍ .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. ✍ بر در میخانه ات تا قفل هجران می خورد این جگر از دوریت خونِ دو چندان می خورد برگ من خشک است، اما ریشه ام خشکیده نیست باز دست باغبان بر خاک گلدان می خورد بر دلم افتاده که آلوده ها را می خری چونکه بر چشمان خشکم آب باران می خورد می شناسم من ترا، حتی اگر طغیان کنم... آخرش عفوت به امواج گناهان می خورد پشت در معطل شدم تا آنکه فهمیدم خدا راه تو بر خانهء شب زنده داران می خورد من که گفتم می زنی اما بغل کردی مرا گفتی این چهره به یک عبد پشیمان می خورد قیل و قالم را نبین! دق می کنم طردم کنی طفل اگر بی کس شود از این و از آن می خورد من لباسی پاره ام که بوی یوسف می دهم ریشهء پیراهن یوسف به کنعان می خورد هیچ موقع، من دلم شور جدایی را نزد غصه ام را چون خودِ شاه خراسان می خورد کربلا که هست دنیا می شود مثل بهشت کربلا که نیست این عالم به زندان می خورد خوش بحال هر که شد در روضه ها مست حسین خوش بحال هر که دور سفره اش نان می خورد بین خورجین سر زده آمد سری بین تنور پس کجای این سر زخمی به مهمان می خورد موی او آتش گرفت و دید زهرا مادرش هُرم آتش روی آن لبهای عطشان می خورد ....................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. عاشقت بودم که با لطف تو عاشقتر شدم من بلا گردان حسن دلجویت ای سر شدم دست گلچین با گل رویت چه کرده باغبان کز تماشای تو همچون لاله پرپرشدم با شمیمی که مشام جان ز تو بگرفته است دیگر ای جان بی نیاز از نفحه عنبر شدم دیده ام لبهای خشکت را به چشم دل چو دید صید خونین گشته از صیاد چشم تر شدم خانه خولی کجا و سبط پیغمبر کجا فخرم اینست گریه دار زاده کوثر شدم گرچه من بی قیمتم لیکن زیمن مقدمت در دل این بیت خاکی پربها چون زر شدم ایکه غرق خاک خون آلوده هستی لب گشا راز دل گو،کز سکوتت غرق در آذر شدم پر شده از شیون زهرا فضای خانه ام دلخوشم، با فاطمه در ناله همسنگر شدم از غم افتادنت بر روی خاکستر ببین سوختم، در شعله اندوه تا خاکستر شدم ✍ ................. . دخیل تار زلفت بسته ام آشفته قلبم را به خوان غصه بنشاندی دل اولاد آدم را توای سر،سر گذشتت بسکه مالامال از آه است به گردابی حزین آسا کشاندی کشتی غم را نه تنها کلبه ام گردیده چون بیت الحزن، بلکه خراب آباد حزنت کرده ای پهنای عالم را توای یوسف چراافتاده ای درچاه این خانه؟ کز این افتادنت انداختی از پای ماتم را نگاهی سوی من انداز،با چشمان حق بینت که بگذاری به روی زخم قلب خسته مرهم را ...................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. ✍ آتش زدند لانه مرغ پریده را نیلی نموده اند رخ محنت کشیده را غارت ز دختران حرم هم،نگفتنی ست شکوه کجا برند،غم گوش دریده را از هر چه بود و هست بریدند دل را دیدند به روی نیزه چو راس بریده را چشمی که تا به حال قساوت ندیده بود کاری فلک نمود که خون کرد دیده را زینب کجا و اینهمه اندوه جانگداز پرخون نموده اند دل قامت خمیده را شلاق و کعب نی به همه آفتش رسید گلچین ز ریشه کند،همه گلهای چیده را کردند به تیغ و نیزه و سم ستورها پاشیده بر زمین،تن در خون تپیده را ...................... غروب بود که آتش به خیمه ها افتاد شراره از همه سو بین کربلا افتاد غروب بود که دشمن برای غارت خویش به جان خیمه طفلان بینوا افتاد در آن کشاکش تاراج لشگر کوفه نشان ضربه سیلی به روی ما افتاد به خیمه ای که حریمش تمام قدسی بود ز راه فتنه و بیداد دهر،پا افتاد نگاه لشگر نامحرمان در آن آشوب به سوی چهره ناموس کبریا افتاد چه تازیانه که بر کودکان عدو میزد چه حیف شد که علمدار،زماجداافتاد برای بردن خلخال و معجر زنها قیامتی به خدا بین نینوا افتاد ز بعد کشتنت ای تشنه لب به یکباره بلا به قلب جراحت دیده پربلا افتاد تنی نماندازتو لحظه ای که میدیدم تنت به ورطه شمشیر و نیزه ها افتاد ✍ ............ پیش چشمان حرم کاش که غوغا نکنند بهر تاراج حرم اینهمه بلوا نکنند بر سر بردن خلخال ز پای طفلی سرزده محشری از واهمه برپانکنند چقدردخترلب تشنه مگر آب خورد؟ آب را منع ز دردانه ی طاها نکنند بدن کودک ۶ ماهه مگر کوچک نیست؟ از زمین با سر سرنیزه که پیدانکنند؟ سرشش ماهه که اندازه یک سیب بود به خداوند قسم،برسرنی جا نکنند بدن بی سروبی دست وبدون پارا لااقل پخش زمین دردل صحرانکنند ازخدا شرم کنیدای سپه کوفه وشام دختر شیر خدا را که تماشا نکنند ....................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. تا که گردیدم آشنای سحر شد دلم وادی صفای سحر بین سجاده تربتم گل شد با نم اشک و گریه های سحر دست خالی نمی رود هرگز آن کسیکه شده گدای سحر تو امام شکسته دلهایی صاحب سفره عطای سحر بوی وصل تو میکنم احساس از نفسهای جان فزای سحر چشم امید ما گنه کاران بوده بر سوز یک دعای سحر ریشه مشکلات ما این است دلمان نیست مبتلای سحر گره از کار واکند بی شک ناله های گره گشای سحر شب شب همزبانی یار است درد ما غفلت از تو دلدار است بی جهت نیست درنوایی تو ماچه کردیم ؟ تا بیایی تو این نشد رسم انتظار فقط نعره ها میزنم کجایی تو تو زاجداد خود غریب تری بیکس و یار و آشنایی تو بارها سرزدی به غفلت ما شاهد کوه ادعایی تو دست مارا گرفتی و رفتی چون کریم و گره گشایی تو همچونان مادرت تمام شب تاسحر دست بردعایی تو بر گنه کارها دعا کردی بسکه آقا و با وفایی تو شک ندارم که هر شب نیمه زائر دشت کربلایی تو تحت قبه چه ناله ها بکنی خود برای فرج دعا بکنی جَلَوات پیمبری داری ازهمه خلق برتری داری بین اولاد حضرت زهرا دلربایی دیگری داری نقش بازوی توست جاءالحق تابگویی چه محوری داری ذوالفقار از تو جان بگیر باز چون تجلی حیدری داری کرم تو گدا نواز بوَد دست اکرام مادری داری ازتمام پیمبران خدا یک نشان بهر رهبری داری از همه برگزیدگان خلق در رکابت تو لشگری داری تو کجا و عزیز مصر کجا چون خداوند مشتری داری تویی حسن ختام اهل بیت دست بوست تمام اهل بیت سامرا از تو آبرو دارد حرف ناگفته در گلو دارد  در و دیوار خلوت سرداب با نم اشک تو وضو دارد کاسه چشم مانده بر راهت باده ای ناب در سبو دارد تو گل نرگسی و عرش دلم با نفسهات  رنگ وبو دارد چه کنم ؟ این دل گرفتارم دیدن رویت آرزو دارد بین محراب نیمه های شب دل من با تو گفتگو دارد نیمه شد ماه ، ماه من برگرد رحم بنما به آه من برگرد پسر ناز حضرت نرجس قبله راز حضرت نرجس اما آقاجان مادر شما نرجس خاتون هم از داغ علی اصغر میسوخت... آخه کربلا: مادری بین خیمه می چرخید دست برروی سر، دلِ مضطر هاجر کربلا چه چاره کند سینه بی شیر...انتظار پسر ناگهان در حرم به خود لرزید میکند از چه هلهله لشگر چونکه هر بار هلهله کردند به هدف خورده تیر های سه پر دختری زد صدا رباب بیا پشت خیمه به پاشده محشر وقتی آمد که قبر حاضر بود غرق خون طفل روی دست پدر 🔸شاعر: ✍ ........................................ گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. گریز به علیه السلام بیدارم و اما دل بیدار ندارم در توشه به جز این دل بیمار ندارم گفتی که بیا توبه کن و بنده ی من باش صد حیف که من گوش بدهکار ندارم صد بار به رویم در این خانه گشودی اما من بیچاره به تو کار ندارم این چشم خطاکار شده مایه ی خجلت در روضه دگر چشم گهربار ندارم این بار ضرر کن، بخر این عبد گدا را من جز تو در این شهر، خریدار ندارم من در دو جهان دل به علی داده ام و بس جز با علی و آل علی کار ندارم می سوزم از این سوز که سربار حسینم سربار شدم، همت عیّار ندارم می سوزم از این روضه با گریه حسین گفت: ای اهل حرم میر و علمدار ندارم ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ .................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein