eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیّت سیاسی.. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سیاسی ترین زن تاریخ بود. چنین وصیّتی یعنی مبارزۀ سیاسی حتّی پس از مرگ نیز ادامه دارد.. @zameneashk1
‍ گلهای خزان اثر تابع مناسب شام شهادت حضرت زهراء و غربت امیر المومنین ع شاه کلید شعر: زمین با پیکر رنجیده ی زهراء مدارا کن که این پهلو شکسته بر تو باشد میهمان امشب **************** بر احوالم ببار ای ابر اشگ از آسمان امشب که من با دست خود کردم گُلم در گِل نهان امشب مکن ایدیده مَنعَم گر بجای اشگ خونبارم که میگریم من از هجران زهرای جوان امشب حسن نالان حسین گریان پریشان زینبم چسان آرام بنمایم من این بی مادران امشب نشینم تا سحر گه بر سر قبرت من دلخون چو بلبل از فراقت سر کنم آه و فغان امشب گرفتم آنکه برخیزم بسوی خانه برگردم چگویم گر زمن خواهند مادر ، کودکان امشب زمین با پیکر رنجیده ی زهراء مدارا کن که این پهلو شکسته بر تو باشد میهمان امشب اشعار از مرحوم محمد علی تابع ابوی محمد حسین تابع منش
123.mp3
1.92M
💥🌺💥🌺💥 بوی گلِ سوسن و یاسمن آید/ عطر بهاران کنون از وطن آید.... رهبر محبوب خلق از سفر آمد...😊❤️ @zameneashk1
مشکت صد پاره شده قلبم آواره شده رفتی و برادر تو بیچاره شده گل وفای من شنو صدای من زمین و آسمان ببین می لرزد به ناله های من شدم غریب و قاتلت می خندد به گریه های من بی تو من بی سپرم بی تو بی بال و پرم با دیدن پیکر تو خم شد کمرم یل دلاورم امیر لشکرم میان ناله های تو میاید صدای مادرم صدای وا مصیبتای زینب میاید از حرم جان جانان منی اما گریان منی از بس نگران من و طفلان منی چه شد پناه من یل سپاه من کجایی آن دمی که اید قاتل به قتلگاه من کجایی آن دمی که اید اتش به خیمه گاه من
اگر نشد که نِهَم رو به کربلای حسین بقیع را کنم از گریه کربلای حسین نگه به چهرۀ عبّاس کرده، می‌گفتم هزار مرتبه عبّاس من فدای حسین به دشت کرب و بلا تا کنند پرپرشان چهار دسته‌‌گل آورده‌ام برای حسین شب عروسی خود نیز با علی گفتم: چو من هزار عروسند خاک پای حسین ز کودکی به عزیزان خویش می‌گفتم که سر به دست بگیرید در هوای حسین همیشه بود به هر جا نگاه عبّاسم به ماه عارض و بر قامت رسای حسین نگاه من هم از آن بود بر رخ عباس که داشت جلوه ز روی خدانمای حسین به چار نجل شهیدم درود باد درود که بود پشت سر هر یکی دعای حسین حضور فاطمه آرم به حشر چار ذبیح که جانشان شده تقدیم در منای حسین همیشه بود روان روح چار فرزندم چو اختران ز پی ماه در قفای حسین خدا گواست ز عبّاس بیشتر می‌برد دل مرا همه‌جا نام دل‌ربای حسین به دشت کرب و بلا جای شاخۀ یاسم به خاک پای وی افتاد دست عبّاسم نسیم علقمه پیوسته می‌دهد خبرم که پاره‌ پاره چو گل گشت پیکر پسرم به خون طپید لب تشنه ماه علقمه‌ام نشد که قطرۀ آبی برای او ببرم به وقت مرگ غریبانه سر به خاک نهم که از چهار پسر نیست یک پسر به برم هزار بار الهی شود فدای حسین نه جسم چار پسر، جان مادر و پدرم خدا گواست که باشد فقط برای حسین هر آن‌چه خون جگر می‌چکد ز چشم‌ترم چو شمع سوزم و در سوز خویش آب شوم چنان که محو شود در شرار دل، اثرم خدا گواست که اشک خجالت عباس ز خون دیدۀ او بیشتر زند شررم الهی آن‌که کنار دو دست عبّاسم فتد به خاک قدم‌های اهل‌ بیت سرم برای شیر خدا چار شیر آوردم هزار حیف که امروز خم شده کمرم ز دیدن سر مجروح دخترم زینب به سان پیکر عباس پاره شد جگرم چنان که خون چکد از «نخل میثم» زینب ز دیده خون جگر ریزم از غم زینب «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع یا مولاتی أم البنین... السلام ای مادر ایثار یا ام البنین دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین تو همانی که به عشق قبله عالم حسین تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر دست از شرمندگی بردار یا ام البنین جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست گریه با این چشم های تار یا ام البنین بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را پیری زینب دهد آزار یا ام البنین خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس از حرم تا قتلگه صد بار ، یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در آتش بین در و دیوار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین در میان کوچه و بازار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای خورده از پهلو سر ِ سردار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر اهل بیت احمد مختار یا ام البنین محمد حسین رحیمیان سلام الله علیها انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج
ای به بنین تو درود همه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه ▪️◼️ باغ گل یاس سلام علیک مادر عباس سلام علیک ▪️◼️ ای همه از خود سفرت تاحسین اذن دخول حرمت یاحسین ▪️◼️ سایه نشین حرم آفتاب غرق شده در کرم آفتاب ▪️◼️ فاطمه دوم حیدر شدی مادر یک ماه و سه اختر شدی ▪️◼️ طوبی، طوبی لک زین احترام دختر زهرا به تو گوید سلام ▪️◼️ قدر تو گوی شرف از ناس برد ارث ادب را ز تو عباس برد ▪️◼️ جز تو که بر شیرخدا شیر زاد؟ جز تو که بر شیر علی شیر داد ▪️◼️ جز تو که در کرب و بلای حسین چار پسر کرده فدای حسین ▪️◼️ چار پسر دادی و زین افتخار شد حرم چار امامت مزار ▪️◼️ پاسخ آن وفا و احساس تو فاطمه شد مادر عباس تو ▪️◼️ چار پسر داشتی ای جان پاک رفت غریبانه تنت زیر خاک ▪️◼️ لیک جوانان عرب ره سپر در پی تابوت تو همچون پسر ▪️◼️ بر لبشان ناله یا فاطمه اشک فشاندند برایت همه ▪️◼️ دیده اوتاد برایت گریست سیدسجّاد برایت گریست ▪️◼️ نیست عجب اینکه به ترفیع تو فاطمه آید پی تشییع تو ▪️◼️ به غیرت و وفا و احساس تو به خون پیشانی عباس تو ▪️◼️ ناله جانسوز تو در گوش ماست چوبه تابوت تو بر دوش ماست ▪️◼️ باز هم آی ماه شهادت فروز مراسم دفن تو می بود روز ▪️◼️ بر در بیت تو شرارت نشد بر گل روی تو جسارت نشد ▪️◼️ ضربه به بازوت نزد هیچکس لگد به پهلوت نزد هیچکس ▪️◼️ کاش شود جاری اشک همه از حرمت تا حرم فاطمه ▪️◼️ «میثم» آلوده دل سوخته چشم به سوی حرمت دوخته ▪️◼️ ذکر دل اوست به هر صبح شام تا که دهد بر تو مکرر سلام ▪️◼️ باغ گل یاس سلام علیک مادر عباس سلام علیک
سقای دشت کربلا ابالفضل دستش شده از تن جدا ابالفضل من قوتی دیگر به تن ندارم دستی دگر چون در بدن ندارم سقا و رنگ از تشنگی پریده دریای خون جاری ز هر دو دیده تن لاله گون از خون جبین شکسته لب تشنه و دست از بدن بریده جان بر کف و در اوج سرفرازی خجلت ز اشک کودکان کشیده دریای اشک از چشم ما گرفته هر قطره خون کز بازویت چکیده از حنجر خشک تو دوست دارم این بیت را بهتر ز صد قصیده والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی من زاده علی مرتضایم من شاهبار ملک لا فتایم یارب کمک کن این فرس برانم این آب را به خیمه گه رسانم   کانال اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
بی‌گمان ام البنین با عشق نسبت داشته است چون که در نزد علی بسیار حرمت داشته است التفاتی کرده مولامان و با این التفات بر سر آن مهربان بسیار منت داشته است بی‌جهت ننشسته مهرش بر دل و جان علی فاطمه با فاطمه قطعا شباهت داشته است نام این بانو کنار نام زهرا می‌برند بس که این بانو به آن بانو ارادت داشته است صاحب این روح زهرایی شدن آسان نبود سالها روی لبش کوثر تلاوت داشته است مهربانی بین که او با بچه‌های فاطمه بیشتر از بچه‌های خود محبت داشته است تا که بغض بچه‌ها با نام مادر نشکند از همین همنام بودن هم خجالت داشته است رنگ نخلستان گرفته چشم‌های عاشقش بس که با غم‌های مولایش رفاقت داشته است مادر عباس شد تا علقمه باور کند خون او در اصل عاشورا شراکت داشته است از مزار خاکی‌اش هم می‌توان فهمید که هرکسی شد فاطمه سهمی ز غربت داشته است یا اباالفضلی بگو کز خانه‌ی ام البنین دست خالی بر نگشته هر که حاجت داشته است
هدایت شده از قرآن و امام حسین ع
🌹💖 درراهپیمایی بیست ودوم بهمن - مشتاقانه می آیم وقدم جای قدمهایتان میگذارم ...
🔹چهار رکعت دلواپسی🔹 میان بارش بارانی از ستاره رسید اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید چهار پارۀ تن، نه چهار پارۀ دل چهار ماه شب بی‌کسی ولی کامل چهار ابر به باران رسیده در ساحل چهار رود به پایان رسیده، دریادل چهار فصل طلایی ولی میان خزان چهار بغض غم‌انگیز و مادری نگران چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی مدینه، حسرت دیرینۀ دو چشم ترش چهار قبر غریب است باز در نظرش چقدر خاطره مانده‌ست در مفاتیحش و دانه‌ دانۀ اشکی که بوده تسبیحش نشسته بود شب جمعه‌ای کنار بقیع کمیل زمزمه می‌کرد در جوار بقیع غروب، لحظۀ تنهایی‌اش دوباره رسید غروب‌ها دل او خون‌تر است از خورشید به غصه‌های جگرسوز می‌زند پهلو دوباره شعله کشیده‌ست آب وقت وضو شروع می‌کند او لیلة‌ المصائب را همین‌ که دست به پهلو نماز مغرب را… چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب چهار نافله در بی‌کسی پس از مغرب در آسمان نگاهش که بی‌ستاره شده چهار آینه مانده، هزار پاره شده شکست آینه‌هایش میان گرد و غبار شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار از آن زمان که پسرهای او شهید شدند یکی یکی همه موهای او سفید شدند و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت اگرچه بین غم و غصه‌های خود تنهاست ولی چهارم هر ماه روضه‌اش برپاست طراوتی که نرفته‌ست سال‌ها از دست بهشت خانۀ او سفرۀ اباالفضل است صدای گریه بلند است بین مرثیه‌ها چه دلنواز شده یا حسین مرثیه‌ها نشسته گوشۀ ایوان کنار گلدان‌ها برای بدرقه با اشک خود به مهمان‌ها - - در التماس دعایش چه حرف‌ها گفته است به لطف آن کمر خسته کفش‌ها جفت است... یکی یکی همه رفتند و باز هم تنهاست... 📝
💠 دو روایت موازی در شعر (فرم در خدمت اندیشه) 🔹شعر و داستان دو هنر تاثیرگذار هستند و اگر این دو هنر با یکدیگر تلفیق شوند، تاثیری مضاعف خواهند داشت. از دیرباز مثنوی قالب مناسبی برای این کار بوده است؛ هر چند مثنوی‌های داستانی گذشته غالباً به نظم نزدیک‌ترند. در دهه‌های اخیر، هم مثنوی با تحولاتی رو به رو بوده (از جمله سرودن مثنوی در وزن بلند) و هم حضور روایت و داستان در شعر شکل‌های هنری‌تر و تصویری‌تری را تجربه کرده است. 🔸در این مثنوی، شاعر فرم را به خوبی در خدمت اندیشه قرار داده است و بی آن‌که بخواهد حرفی شعارگونه در شعر بیاورد تنها در قالب فرم، اندیشه‌ی خود را در شعر جریان بخشیده است. این اندیشه که الگوی شهدا و پدران و مادران شهدای ما، اهل‌بیت و پدران و مادران شهدای کربلا بوده‌اند و این‌که چقدر زندگی شهدا و پدران و مادران آن‌ها رنگ و بوی زندگی اهل‌بیت را داشته و دارد، می‌تواند به صورت شعاری و یا به صورت بیان شاعرانه اما گزارش‌گونه در شعر بیاید. اما شاعرِ این شعر، کاری فراتر کرده است و با کمک فرم و روایت به جای گزارش این موضوع، آن را به زیباترین شکل نمایش داده است. 🔹این مثنوی هجده بیت دارد و ما تا بیت دوازدهم گمان می‌کنیم که شعر درباره‌ی حضرت اُم‌البنین (علیهاالسلام) و حتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. اما به یک‌باره متوجه می‌شویم که داستان چیز دیگری است و شاعر زندگی زنی را روایت می‌کند که چهار فرزندش شهید شده‌اند. و اینجاست که بازگشت به بیت نخست و بازخوانی شعر لطف دیگری پیدا می‌کند. اوصاف زندگی این بانو، بی آن‌که رنگ اغراق به خود گرفته باشد، بسیار رنگ و بوی زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) و حضرت ام البنین (علیهاالسلام) را دارد. 🔸شاعر برای یکی کردن این دو روایت به خوبی از شگرد تداعی استفاده کرده است: چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی... و دانه دانه‌ی اشکی که بوده تسبیحش... همین که دست به پهلو نماز مغرب را... حتی آنجا که از روایت اصلی شعر پرده‌برداری می‌شود، باز هم شاعر شگرد تداعی را رها نمی‌کند و در توصیف پدر این چهار شهید این‌گونه می‌سراید: و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت 📝 📗