.
#مرثیه
#شب_دوم_محرم
پستی بلندیهای آن جنجال دارد
این سرزمین تل دارد و گودال دارد
اینجا هزاران نیزه و شمشیر و خنجر
از کاروانت قصد استقبال دارد
شش ماههات بد خواب خواهد شد یقیناً
این سرزمین بسیار قیل و قال دارد
غارتگران بازارشان گرم است اینجا
هر زیوری آوردهای دلال دارد
از نسل پاک مرتضی بودن حرام است
اینجا علی اکبر شدن اشکال دارد
از لاله کی خالی شود این دشت و صحرا
تا هر شهیدی پیکر پامال دارد
هر کس که نعل تازهای دارد به مرکب
ملک ری و دنیا به او اقبال دارد
خاری که میروید سر ناسازگاری
با هر یتیم و دختر ِکمسال دارد
#سعیده_کرمانی ✍
.
.
#مرثیه
#شب_هفتم
#مثنوی
#سعیده_کرمانی
از تشنگی هرگز نبودی زار و بی تاب
رفتی به میدان نه به قصد خواهش آب
رفتی چراغ کوچکی باشی در این راه
رفتی که دستی را بگیری از دل چاه
رفتی که آزادی ببخشی محبسی را
از جهل شاید بازگردانی کسی را
حیدر شدی بر منبری از دست بابا
با چشمهایت خطبه خواندی ، آه، اما
غیر از سپیدی گلویت را ندیدند
آن خطبههای روشنت را سر بریدند
از هم جدا شد جملهها پای گلویت
خون دجله میشد در بلندای گلویت
کینه دل تیر سه پر را سخت می کرد
خوابیدنت کار پدر را سخت میکرد
یک دست او گهواره جنبان سرت بود
دست دکر گهواره بهر پیکرت بود
در چشمهایش تیره میشد روز روشن
نه جان ماندن داشت و نه روی رفتن
شمشیر کارش قبر کندن شد ولی حیف
مادر کنارت گفت با آه ، از علی حیف
لطفی ندارد بی تو دیگر منزل من
چشمان خود را باز کن نور دل من
با تو سخن بسیار دارم تا بگویم
قنداقهی خونیت را باید بشویم
خشک است مادر جان چرا دور دهانت
از حنجرت بیرون چرا زد استخوانت
برگرد و باری از غمم بردار مادر
تلقین و تدفین من است انگار مادر
زود است حالاها برایت سوگواری
در خاک خوابیدی چرا ؟ گهواره داری
#شب_هفتم_محرم
.
.
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم
گفتم نزن افتادم از پا باز هم زد
او را قسم دادم به زهرا باز هم زد
کودک زدن دارد مگر،صد بار گفتم
من که ندارم با تو دعوا باز هم زد
ناراحتم خیلی به بابا حرف بد زد
گفتم نگوید بد به بابا باز هم زد
او چکمه پایش بود و من پای برهنه
خون می چکید از هر دو تا پا باز هم زد
فریاد می زد بر سر من از سر قیض
گفتم خودم می آیم آقا،باز هم زد
از زجر بی زارم بدم می آید از او
چون حال من را دید،اما باز هم زد
با پا مرا هل داد خیلی وحشیانه
بر سر گرفتم دست ها را باز هم زد
گفتم بگو آخر خودت دختر نداری؟
بابا نبودی هیچ آیا؟باز هم زد
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مرثیه
#حسن_کردی ✍
.
.
#حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#حیدر_توکلی
الا ای مه که جلوت میدهی خورشید انور را
ز نور چهرهٔ خود نوربخشی ماه و اختر را
الا ای دختر موسی که عیسی زنده میسازی
دخیلم، گوشه چشمی بندهٔ از خار کمتر را
کلید روضهٔ رضوان اگر در دست من باشد
نمیسازم رها این درگه از خُلد بهتر را
به علم و حلم و ایثار و وقار و غیرت و عصمت
تجلی میدهی آئینهوش زهرای اطهر را
تو مصداق صداقت هستی و در باور عالم
نباشد انتظار دیگری دخت پیمبر را
توئی تالی زهرا کز شمیم فاطمی بویت
پدر پیش از ولادت بر تو داده نام مادر را
اگر چه فاطمه هستی ولی معصومه میخوانم
که با نامت نلرزانم دل ساقی کوثر را
توئی درمان هر درد و یقین دارم اگر بودی
نمیکشت آن غل و زنجیرها موسیبن جعفر را
تو آن بانوی پر مهری که همچون عمهات زینب
گواهی میدهد هر عضو تو عشق برادر را
تو هم دنبال دلبر کو به کو رفتی ولی چشمت
ندیده از برادر غرق در خون جسم بی سر را
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
#حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
#مرثیه
#مجید_تال
آقا سلام! خواهرتان روبراه نیست
دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست
میخواست تا به طوس بیاید ولی نشد
ور نه رفیق بی کسیات نیمهراه نیست
وقتی به قم رسید خرابهنشین نشد
آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست
یک مرد هم نیامده نزدیک محملش
شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست
اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان
در قم محبّ فاطمه بودن گناه نیست
زینب کجا و محمل بیسایبان کجا
بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا
زهر فراق خورد ولی دست و پا نزد
معصومهات بجز تو کسی را صدا نزد
مسموم شد ولی به هوای زیارتت
با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد
میخواست تا شهیده شود مثل مادرش
هرچند تازیانه به او بیحیا نزد
از کوچهای گذشت که نامحرمی نداشت
اطراف او کسی سخن نابجا نزد
آقا اجازه؟! فاطمهٔ تو زمین نخورد
اینجا کسی به ساحت او پشت پا نزد
اصلاً به جان فاطمه سوگند یارضا
اورا کسی برای رضای خدا نزد
اذنم بده به طعنه بگویم مدینه را
قم، امن بود، فاطمه را بیهوا نزد
این کوچهها کجا! غم آن کوچهها کجا!
زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
#حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
#مرثیه
#هادی_ملکپور
بیتاب رضا بودی و در تب بودی
هرچند که از غصه لبالب بودی
تو باهمه رنجها که دیدی بانو
برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی
.
.
#مرثیه
#حضرت_زهرا
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه
کارت شده به جای تماشا گریستن
کارم شده به جای مداوا گریستن
تقسیم کردهایم در این خانه کار را
از تو نفس نفس زدن از ما گریستن
میخواستم به زور تبسم کنم نشد
فرقی نداشت خندهی ما تا گریستن
گفتند حق ماست صدای تو نشنویم
ممنوع کرده شهر به زهرا گریستن
حال حسن شدهاست در این خانه تا به صبح
یا بینِ خواب نالهزدن یا گریستن
طوری گره زدند به کارم که چاره نیست
جز گوشهای نشستن و تنها گریستن
طوری گره زدند تو را پشت در به میخ
شد کار پهلویت فقط اینجا گریستن
در هِق هِقات مواظب اوضاع خویش باش
خون میچکد زِ سینهی تو با گریستن
مرهم گذاشتیم و افاقه نمیکند
کارم شده به جای مداوا گریستن
مانند تو سه سالهی این خانه میشود
نان شبش زِ دوری بابا گریستن...
با ناله گفت نیزه نشین نیزه شاهد است
من را ببین کشانده کجاها گریستن
دعوا سرِ تو بود و مرا این وسط زدند
پای مرا کشید به دعوا گریستن
از روی ناقه بد به زمین خورد دخترت
جانی نداشتم چه رسد تا گریستن
شب بود و زجر آمد و من را کشید و برد
لو داد جای دخترکت را گریستن
تا گریهام گرفت مرا بیشتر زدند
تاثیر عکس داشت خدایا گریستن
تا قافله رسیدم و از وضع صورتم
شد باز کار قافلهی ما گریستن
من خوابِ تو، رُباب ولی خواب اصغرت
دیدیم و حالِ ما شده حالا گریستن
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#حسن_لطفی ۱۴۰۳✍
.
.
#مدح_امام_جواد
#امام_جواد_علیهالسلام
#بحر_مرکب
"جواد"
آئینهی کرامت بی انتها جواد
جای کرم نوشته ام از ابتدا جواد
آن شاه و شاهزاده که در بارگاه او
دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد!
ایمان محض، خُلق نبی، هیبت علی
تقوای تام، مظهر حجب و حیا، جواد
عمامه گشته دور سر او به افتخار
آنکس که دوش او شده فخر عبا، جواد
از کاظمین حاجت خود را گرفته است
هر کس که گفته بین گوهر شاد یا جواد!
بعد از سلام، وقت تشرف به صحن، شد
ذکر لب تمام گرفتارها جواد
وا شد گره همین که گره خورد در حرم
دست گدا به دامن لطف ابا جواد
دنبال التیام به جای دگر مرو
تا هست مرهم دل درد آشنا جواد
با چشم اشک بار شب جمعه میشود
از کاظمین راهی کرب و بلا جواد
این دفعه برد روح مرا او به کربلا
باب الجواد باز شده رو به کربلا
با کام تلخ و تشنه اگرچه سپرده جان
رأسش هزار شکر نمیداده بوی نان
سمت تنش رها نشده تیری از کمان
نه تیغ شمر خورده نه سرنیزهی سنان
بر خاک، خون حنجر پاکش نشد روان
قاتل نداشتهست سر قتل او زمان
چنگی به گیسویش نزده دست این و آن
خیره نشد به خاتم او چشم ساربان
سرو قدش ز داغ برادر نشد کمان
انداختند سایه به جسمش کبوتران
از روی بام تا ته گودال رفتهایم
در روضههای جدّ تو از حال رفتهایم
«فرّو الی الحسینِ» تو راه نجات ماست
پلکی بزن که لَنگِ نگاهت برات ماست
#میثم_کاوسی ✍
#مدح #مرثیه
.
.
#مرثیه
#محرم_۱۴۰۴
#هلال_محرم
#طلیعه_محرم
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
هَنو محرم نیومد، دلم هوایی شده
به عشقِ اربابم حسین، کرببلایی شده
داغِ محرم توو دلم، تا که تداعی شده
مثلِ حبیب مثل زهیر، براش فدایی شده
شکسته دل پَر میکشه به عشقِ بین الحرمین
بر سر و سینه میزنه، برایِ غربتِ حسین(ع)
قراره از کعبه بیاد، شاهم امامِ عالَمین
قراره با خودش بیاره اشک و آهِ زینبین
تو سینه ام پُرِ غمم، منتظرِ محرمم
بوسه زنِ خاکِ دَرِ، دو تا ضریح و حرمَم
محرم از رَه میرسه یواش یواش قدم قدم
یه کاروان داره میاد، چه با خدَم چه با حَشَم
گو سرنوشتِ این دو تا اینجوری میخوره رقَم
یکی سرش میشه جدا، یکی دَساش میشه قلَم
یکی گلِ ام البنین، یکی عزیزِ مادرم
یکی میمونه بی سپَه، یکی میمونه بی علَم
خدا کنه که اربعین، کرب و بلایی بشویم
مثلِ حبیب مثل زهیر، براش فدایی بشویم
به سمتِ کربلایِ او، پیاده راهی بشویم
ما هم شهیدِ وادیِ،ِ عشقِ ولایی بشویم
#پیشواز_محرم
#هستی_محرابی✍
.
#مرثیه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
#شهادت_حضرت_رقیه_س
تشنه بودم دشمنت فهمید و سقا را گرفت
کودکی ساحل نشین بودم که دریا را گرفت
با برادرها دلم خوش بود اکبر را زد و
از نگاهم آن عزیزِ ارباّ اربا را گرفت
دید من گهواره جنبان علی اصغر شدم
تیر را در چله کرد و کودک ما را گرفت
کودکی های مرا طاقت نیاورد آخرش
پیش چشمم داخل گودال بابا را گرفت
روی خاک افتادی و تاریک شد بعد از تو دشت
از شب ما لذت خورشید فردا را گرفت
پای نی با دیدنت خوش بودم اما برنتافت
نیزه را برداشت از من آن تماشا را گرفت
دید داری یاد مادر می کنی با دیدنم
از تو و از عمه زینب باز زهرا را گرفت.
#محسن_ناصحی
.
#مثنوی #مرثیه
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
مادرانه ای
#زبانحال_حضرت_رباب سلام الله علیها
➖➖➖
از خنده ات شد چشم من روشن دوباره
شب های من باتوست مادر!پرستاره..
تا بوسه بارانت کنم هرشب حسابی،
ماهم! در آغوش خودم باید بخوابی
تا دست از غم های این دنیا بشویم،
باید کمی زیر گلویت را ببویم
پایت نسوزد! زیر پایت نرم باشد !
بادی نیاید!جای خوابت گرم باشد !
.
.
لالا گلم !مانند بابا پهلوان باش
مانند بابا مهربانِ مهربان باش
مثل عموعباس باید مرد باشی
از هر چه جز لطف خدا دلسرد باشی
باید بیاموزی از او حیدر شدن را..
باید بیاموزی علی اکبر شدن را..
الله اکبر!دشمنان ما ذلیل اند
طیراً ابابیلیم ما هرچند فیل اند
لالا گلم!دنیا پر از ظلم و دروغ است
باطل همیشه بی خودی دورش شلوغ است..
در خواب دیدم بی زِره رفتی به میدان
کابوسها کردند خوابم را پریشان
.
.
طاقت ندارم لحظه ای بی تابی ات را
لب های خشک و زخمی ات! بی آبی ات را
حالا بمیرم تشنه ای !بی آب و شیرم
دریا اگر بودم ولی حالا کویرم
نذر قیامت می کنم، نذر امامت...
من سربلندم با تو در روز قیامت
بابا در آغوشت گرفته با غم و درد
مادر برو آبی بنوش و زود برگرد
زیر عبا آرام خوابیدی عزیزم؟
از آن همه دشمن نترسیدی عزیزم ؟
ای کاش وقت تیر خوردن خواب بودی!
یا لااقل مادر! کمی سیراب بودی ..
ای خاک! قدری با گل من مهربان باش
ای ابر! بالای سر او سایه بان باش ..
من دور باشم از تو ؟نه عادت ندارم
رفتی به روی نی چرا ؟طاقت ندارم ..
حالا ببین من ماندم و آغوش خالی
ای آرزوی در دلم! دیگر محالی ...
#فاطمه_معصومه_شریف✍
➖➖➖
.
#مرثیه
#محرم_۱۴۰۴
#روز_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
قرآن شده نقش زمین، یا رسولالله
جسم حسینت را ببین، یا رسولالله
الله اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
شمـر آمـده در قتلگـاه ، آه واویلا
زهـرا کنـد او را نگــاه ، آه واویلا
الله اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
آوای قـرآن از سـر ، نیزههـا آمد
بر اهل عالم خبـر از ، کربـلا آمد
الله اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
سرت سلامت فاطمه ، دخت پیغمبر
افتاده در خون یوسفت، با تن بیسر
الله اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
زینب بیـا در قتلگـه ، کــن عـــزاداری
از حنجر خشک حسین، گشته خون جاری
الله اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
سکینه ازخون پدر ، چهره گلگون کن
نفرین زسوز سینه بر، شمر ملعون کن
الله اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
از چشم اهل آسمان، خون دل ریزد
از سنگهـای کربلا ، این ندا خیزد
الله اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد
ژولیده نیشابوری