Taheri Babolharam.mp3
1.95M
روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب سلام الله علیها به نفس حاج محمدرضا طاهری
خداحافظ ، شبای غربتِ زینب
خداحافظ ، دیگه بی طاقتِ زینب
خداحافظ ، من از این زندگی خسته ام
خداحافظ ، رد زنجیرِ رو دستم ... حسین جانم ..
برادر جان ! میام امشب کنارِ تو
برادر جان ! منم چشم انتظارِ تو
چرا امشب ، نمی آیی به دنبالم؟
دلم تنگِ هنوزم تویِ گودالم ، حسین جانم!
دلم تنگِ ، روزی صد دفعه می میرم
دلم تنگِ ، رو آتیشا هنوز گیرم ، حسین جانم!
خودم دیدم تو رو لب تشنه می کشتند
خودم دیدم تو رو با دشنه می کشتند
تو هم دیدی که صد بار بعد تو مُردم
تو هم دیدی پس از تو آب نمی خوردم، حسین جانم!
خودم دیدم ، رو سینه ات رد پا افتاده
خودم دیدم ،سرت از نیزه ها افتاده
تو هم دیدی همه توی حرم ریختن
تو هم دیدی یه دفعه رو سرم ریختن ،حسین ....
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_شهادت
#حاج_محمدرضا_طاهری
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#زینب_س
#گودال
بین گودال فقط پیکرِ تو مانده و من
همه رفتند فقط مادرِ تو مانده و من
خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
فکر همراهیِ شمر میدهد آزارم
از سر نیزه ببین خواهر تو خوار شده
تو کس و کارِ منی ، شمر جلودار شده
اعظم الله اجورنا و اجورکم باستشهاد مولاتنا صدیقه الصغری، جبل الصبر زینب الکبری علیها السلام
این کانال زیر مجموعه کانال ضامن اشک است مطالب مقتل را در اشعار در کانال مقتل ببینید. دوستان اگر در خصوص اشعار سوال داشتند در خصوصی حقیر و ادمینها سوالشان را ارسال کنند.
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#اشعار_حضرت_زينب_سلام_الله_عليها
#شعار_عاشورایی_شاعر_عاشوراء
#امام_خامنهای_حفظهاللهتعالی
#شاعر_حسینی_ع
#شهدای_عصر_غیبت #شهید
💠 شعر مادر شهیدی که « آقا» تصحیح کردند
🔺جمعی از خانواده شهدای مدافع حرم به دیدار مقام معظم رهبری رفتند. در این دیدار مقام معظم رهبری انگشتر و یک جلد کلام الله مجید به خانواده شهید محمد حسین محمدخانی هدیه کردند. مادر شهید نیز در محضر رهبری این شعر را خواندند:
◾️سر که زد چوبه ی محمل، دل ما خورد ترک
◾️غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک
◾️و چنان سوخت که بر سر در آن، این شده حک
◾️سر #زینب(س) به سلامت، سر نوکر به درک
🔹مقام معظم رهبری در جواب این مادر شهید شعر را تصحیح کرده و فرمودند: چرا به درک؟! به فلک ❤️
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 1
#اشعار_عرفانی
#عرفان_و_عاشوراء
سلام استاد
یه سوال داشتم در مورد شعر عمان سامانی که در گروه اشعار گذاشته شده
با بضاعت کمی که دارم از فهم اشعار
این شعر یه نکته داره
اینکه حضرت علی اکبر علیه السلام،
چرا بعد از پسران خانم ام البنین س به میدان رفتن؟
پاسخ👇👇
مطلبی عنوان نشده که حضرت بعد از حضرت عباس ع به میدان رفته.
اگر منظورتون این قسمت شعر هست که
قاسم و عبدالله و عباس و عون
آستین افشان زِ رفعت بر دو کون
دلیل نمیشه که اینها شهید شدند و حالا آقا علی اکبر ع میخواد بعد از اینها بره.
حضرت دارند، مقام این افراد رو میگویند،که اینها میخواهند بروند و به این مقامات برسند،اما من عقب موندم.
اشاره دارد به قاسم ، عبدالله...
نمیشه گفت اول حضرت عبدالله ع شهید شد بعد آقا علی اکبر ع.
کسی که یک روضه ی گودال خوانده یا گوش داده باشه میدونه که عبدالله ابن الحسن ع توی آغوش امام، در گودال و در لحظات آخر به شهادت رسید.
چرا عبدالله رو در اینجای شعر آورده ؟
میگه این ها رفعت و مقامات دارند ، اجازه بده منم به اون مقامات برسم.(مقام رفعت در این دنیا و آن دنیا)
احتمال اینکه به شهدای اصحاب هم بگه همینه.
چون میدونید که اصحاب تا نفر آخر به شهادت رسیدند بعد به روایت قوی ، امام خواستند به میدان بروند که بنی هاشم نگذاشتند و آقا علی اکبر ع اذن خواستند.
یه نکته هم در مورد احباب ، که منظور اصحاب هستند.
در این قسمت زیارت وارث (السلام علیکم یا اولیاءالله و احبائه)که دقیقاً زیارت شهدای اصحاب هست نه بنی هاشم.
هر یک از احباب سرخوش در قصور
و غبطه ی آقا علی اکبر ع به مقام شهدای اصحاب و اشاره میکند به اینکه آنها رفته و در قصرها سرخوش هستند.
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و اینستاگرام
@m_h_tabemanesh1
@m_h_tabemanesh2
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
برای دیدن مطالب عرفانی آقا علی اکبر علیه السلام ، هشتکهای
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#عرفان_و_عاشوراء
و
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 1203
را در کانال ضامن اشک تلگرام 👇👇👇
@zameneashk
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
اشعار حسینی و آموزش مداحی
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 1 #اشعار_عرفانی #عرفان_و_عاشوراء سلام استاد یه سوال داشتم در مورد شع
#ضمیمه #پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 1
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#اشعار_عرفانی #عمان_سامانی #مثنوی
#عرفان_و_عاشوراء
ذکر حضرت علی اکبر (ع)
بازم اندر هر قدم،در ذکر شاه
از تعلق گردی آید سد راه
پیش مطلب، سد بابی میشود
چهر مقصد را، حجابی میشود
ساقی ای منظور جانافروز من
ای تو آن پیر تعلق سوز من
در ده آن صهبای جان پرورد را
خوش به آبی بر نشان، این گرد را
تا که ذکر شاه جانبازان کنم
روی در، با خانهپردازان کنم
آن به رتبت، موجد لوح و قلم
و آن به جانبازی ، ز جانبازان علم
بر هدف، تیر مراد خود نشاند
گرد هستی را، بهکلی برفشاند
کرد ایثار آنچه گرد، آورده بود
سوخت هرچ آن آرزو را پرده بود
از تعلق، پردهای دیگر نماند
سد راهی؛ جز علیاکبر نماند
اجتهادی داشت از اندازه بیش
کان یکی را نیز بردارد زِ پیش
تا که اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را، سوخته
ماهِ رویش، کرده از غیرت، عرق
همچو شبنم، صبحدم بر گل ورق
بر رخ افشان کرده زلفِ پر گِرِه
لاله را پوشیده از سنبل، زره
نرگسش سرمست در غارتگری
سوده مشک تر، به گلبرگِ تری
آمد و افتاد از ره، با شتاب
همچو طفلِ اشک، بر دامان باب
کای پدر جان! همرهان بستند بار
ماند بار افتاده اندر رهگذار
هر یک از احباب سرخوش در قصور
وز طرب پیچان، سَرِ زُلفِین حور
گامزن، در سایۀ طوبی همه
جامزن، با یار کروبی همه
قاسم و عبدالله و عباس و عون
آستین افشان ز رفعت؛ بر دوکون
از سپهرم، غایت دلتنگی است
کاسب ، اکبر را چه وقت لنگی است
دیر شد هنگام رفتن ای پدر
رخصتی گر هست باری زودتر
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 2
#آموزش_مداحی
بسمه تعالی
سلام حاجی جان .ببخشید مزاحم شدم. تلفیق در خواندن یعنی چی؟
سلام علیکم
تلفیق مصدر باب تفعیل است که ریشه آن ل ف ق است در ثلاثی مجرد به معنی وصله دوزی کردن * سردوزی کردن است.و وقتی به باب تفعیل می رود دارای مفعول می شود به معنی ساختن * جعل*تحریف*سخن ساختگی*خبر جعلی و اینکه سخن و حدیث را مزین کرد و با باطل مخلوط کرد حدیث را دست کاری کرد ص 591 رائد ال طلاب و ص 622فرهنگ عربی آذر تاش
نتیجه با توجه به شرح لغات تلفیق در خواندن به دو صورت است
1- مطلب روضه را و یا شعر را مزین کنیم به مطالبی که در رابطه با آن شعر است یا شرحی در حین خواندن بر شعر و مقتل بدهیم که مطلب واقعی و صحیح باشد و دور از کذب و خارج از موضوع نباشد که این هنر مداح در مداحی است.
2- روضه و شعر را از شرح و توضیح و زبان حال دروغ خارج کنیم و عاری از حاشیه های بی ربط کنیم که این هنر ذاکر امام حسین ع است. درباره ی آنچه گفته شد اگر مطلب دیگری هم هست دوستان در خصوصی ادمینها ارسال کنند.
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#نیر_تبریزی
#اشعار_عرفانی
قاسم آن نو باوه ی باغ حسن
گوهر شاداب دریاى محن(1)
شیر مست جام لبریز بلا
تازه داماد شهید کربلا
چارده ساله جوان نونهال
برده ماه چارده شب را به سال
قامتش شمشاد باغستان عشق
روُش مرآت نگارستان عشق
در حیا فرزانه فرزند حسن
در شجاعت حیدر لشگر شکن
با زبان لابه نزد شاه شد
خواستار عزم قربانگاه شد
گفت شه کِاى رشک بستان اِرَم
رو تو در باغ جوانى خوش به چم(2)
همچو سرو از باغ غم آزاد باش
شاد زى وُ شاد بال و شاد باش
مهلاً اى زیبا تذر و خوش خرام
این بیابان سر به سر بند است و دام
الله اى آهوى مشگین تتار(3)
تیر بارانست دشت و کوهسار
بوى خون میآید از دامان دشت
نیست کس را زان امید بازگشت
چون تو را من دور دارم از کنار
اى مرا تو از برادر یادگار
کى روا باشد که این رعنا نهال
گردد از سم ستوران پایمال
کى روا باشد که این روى چو ورد
غلطد اندر خون به میدان نبرد
گفت قاسم کِاى خدیو مستطاب
اى تو ملک عشق را مالک رقاب
گرچه خود من کودک نو رسته ام
لیک دست از کامرانى شسته ام
من به مهد عاشقى پرورده ام
خون به جاى شیر مادر خورده ام
کرده در روز ولادت کام من
باز، با شهد شهادت مام من
گرچه در دور جوانى کامها است
کام من رفتن به کام اژدها است
کام عاشق غرقه در خون گشتن است
سر به خاک کوى جانان هشتن است
ننگ باشد در طریق بندگى
بر غلامان بى شهنشه زندگى
زندگى را بى تو بر سرخاک باد
کامرانى را جگر صد چاک باد
لابه هاى آن قتیل تیر عشق
مى نشد پذرُفته نزد پیر عشق
بازگشت آن نو گل باغ رسول
از حضور شاه نومید و ملول
شد به سوى خیمه آن گلگون عذار
از دو نرگس بر شقایق ژاله بار
چون نگردد گفت سیر از زندگى
آن که نپسندد شهش بر بندگى
چوُن زِ بى قدرى نکردت شه قبول
رَخت بر بند از تن اى جان ملول
سر که فتراکش نبست آن شهسوار
گور سر خود گیر و بر سر خاکبار
سر به زانوى غم آن والا نژاد
کآمدش ناگه ز عهد باب یاد
که به هنگام رحیل آن شاه فرد
هیکلى بر بازویش تعویذ کرد
گفت هر جا سخت گردد بر تو کار
نامه بگشا و نظر بر وى گمار
هر کجا سیل غم آرد بر تو رو
این وصیت باز کن بنگر در او
گفت کارى سختتر زین کار نیست
که به قربانگاه عشقم بار نیست
یا چه غم زین بیشتر که شاه راد
ره به خلوتگاه خاصانم نداد
نامه را بگشود و دیدش کَش پدر
کرده عهدش کاى همایون رخ پسر
اى تو نور چشم عم و جان باب
وى مرا تو در وفا نایب مناب
من نباشم در زمین کربلا
بر تو بخشیدم من این تاج ولا
چون ببینى عم خود را بى معین
در میان کارزارِ اهل کین
زینهار اى سرو رعناى سهى
لابه ها کن تا به پایش سر نهى
جهد کن فردا نباشى شرمسار
در حضور عاشقان جان نثار
جان به شمع عشق چون پروانه زن
خود بر آتش چابک و مردانه زن
بر قد موزون کفن میکن قبا
اندر آن صحرا قیامت کن بپا
شاهزاده خواند چون عهد پدر
با ادب بوسید و بنهادش به سر
مینگنجد از خوشى در پیرهن
حجله ی داماد شد بیت الحَزَن
عقده هاى مشکلش گردید حل
وان همه اَندُه(اندوه)به شادى شد بدل
از شعف چون غنچه خندان شکفت
شکر ایزد را به جاى آورد و گفت
اى همایون قرعه ی اقبال من
کآیه ی لاتَقنَط آمد فال من
شکرُ لِله کِافتتاح این مثال
کوکب به ختم بر آورد از وبال
در فضاى عشق بال افشان شدم
لایق قربانى جانان شدم
عهده نامه برد شادان نزد شاه
با تضرع گفت کاى ظل اله
سوى درگاهت به کف جان آمدم
نک ز شه در دست فرمان آمدم
مگر خط امضا ده این منشور را
وز جسارت عذر نه مامور را
دید چون شاه آن خط مینو نگار
شد بسیم(4) از جزع مروارید بار
گفت کاى صورت نگار خوب و زشت
جان فداى دست توکاین خط نوشت
جان فداى دست تو اى دست حق
که گرفته بر همه دستى سبق
این بگفت و راند سوى رزمگاه
با تعنت گفت به امیر سیاه
کاسب خود را دادهئى آب اى لعین
گفت آرى گفت ویحک شرم بین
اسب تو سیراب و فرزند رسول
نک زتاب تشنگى از جان ملول
سر به زیر افکند از شرم آن عنید
که به پاسخ حجتى در خور ندید
شامئى را گفت ساز جنگ کن
سوى روزم این صبى آهنک کن
گفت شامى ننک باشد در نبرد
کافکند با کودکى پیکار مرد
خود تو دانى که مرا مردان کار
یک تنه همسر شمارد با هزار
دارم اینک چار فرزند دلیر
هر یکى در جنگ ز اوى شیر گیر
نک روان دارم یکى بر جنگ او
با همین از چهره شویم ننک او
گفت اینان زادگان حیدرند
در شجاعت وارث آن سرورند
خردسال از بینیش خرده مگیر
که ز مادر شیر زاید زاد شیر
از طراز چرخ بودى جوشنش
گر بخردى تن بر این دادى تنش
این شررها کن نژاد آتشند
خرمنى هر لحظه در آتش کشند
نسل حیدر جملگى عمر و افکنند
که به نسبت خوشه آن خرمنند
آن که از پستان شیرى خورد شیر
گرچه خرد آمد شجاع است و دلیر
گر نبودى منع زنجیر قضا
تنگ بودى بر دلیریشان فضا
داد شامى از سیه بختى جواز
پور را بر حرب آن ماه حجاز
شاهزاده راند باره سوى او
یافت ناگه دست بر گیسوى او
مرکشان بربود از زین پیکرش
داد جولان در مصاف لشگرش
آنچنانش بر زمین کوبید سخت
کُاستخوان با خاک یکسان گشت وُ پخت
هم یکایک آن سه دیگر زاد وى
رو به میدانگه نهاد او را ز پى
در نخستین حمله آن میر راد
پاى پیکارش نماند و سر نهاد
ساکنان ذوره عرش برین
ز آسمان خواندند بر وى آفرین
شامى آمد با رخ افروخته
دل ز داغ سوگوارى سوخته
اهرمن چون با فرشته شد قرین
کرد رو بر آسمان سلطان دین
کای مهین یزدان پاک ذوالمنن
این فرشته چیره کن بر اهرمن
لب بهم ناورده شه سبط کریم
کرد شامى را به یک ضربت دو نیم
زان چنان دعوت نبود این بس عجیب
بود عاشق صوت داعى را مجیب
اى خوش آن صوتى که او جوایاى اوست
رأى این در هر چه خواهد رأى اوست
نى معاذالله خطا رفت اى عجیب
صوت داعى بود خود صوت مجیب
داند آن کز سرّ عشق آگه بود
کاین همه آوازها از شه بود
رو حدیث کنت سمعه باز خوان
تا بیابى رمز این سر نهان
شد چو از تیغش دو نیم آن رزم کوش
مرحبا آمد ز یزدانش به گوش
تافت شهزاده عنان از رزمگاه
شکوه بر لب از عطش تا نزد شاه
دید چون خوشیده یاقوت ترس
بر دهان بنهاد شاه انگشترش
در صدف گفتى نهان شد گوهرى
یا هلالى شد قرین مشترى
کرد آگاهش ز رمز عشق شه
بر دهانش مهر زد یعنى که صه(5)
چشمه جوشید از آن چو سلسبیل
زندگى بخش دو صد خضر دلیل
چون لب لعلش از او سیراب شد
تشنه دیدار جد و باب شد
تاخت سوى رزمگه با صد شتاب
باد یا چون تشنه مستعجل بر آب
شیر بچه تیغ مرد افکن به مشت
کشت از آن رو به مردان آنچه کشت
حیدرانه تیغ در لشگر نهاد
پشتهها از کشتهها ترتیب داد
ظالمى زد ناگهش تیغى به فرق
تن ز زین برگشت در خون گشت غرق
کرد رو با شیر حق کى داورم
وقت آن آمد که آئى بر سرم
شاه دین آمد به بالین حبیب
دید دامادى دو دست از خون خضیب
سر بریدن را ستاده بر سرش
قاتلى در دست خونین خنجرش
دست او افکند با تیغى ز دوش
لشگر از فریاد او آمد به جوش
زد به لشگر شاه دین با تیغ تیز
گرم شد هنگامه جنگ و گریز
پیکر آن تازه داماد گزین
شد لگدکوب ستور اهل کین
شه چو آمد بار دیگر بر سرش
دید با حالى دگرگون پیکرش
برک برک نو گل باغ هدى
از سموم کین شده از هم جدا
گفت با صد حسرت و خون جگر
کاى همایون فال و فرخ رخ پسر
قاتلانت در دو عالم خوار باد
خصم شان پیغمبر مختار باد
سخت صعب آید به عمت زندگى
که تواش خوانى گهِ درماندگى
بهر یارى تو بر ناید فرود
یا نه بخشد بر تو آن یاریش سود
پس کشیدش بر کنار از لطف شاه
برد نالانش به سوى خیمه گاه
گفت مهلا ای عزیزان گزین
که هوان واپسین ماست این
یارب این قوم سیه دل خوار باد
بر جبینشان داغ ننگ و عار باد
اى جهان داور ملیک هفت و چار
وا نمان دَیّار از ایشان در دیار
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
4_6001202376424303649.mp3
3.34M
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 3
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
(شبهه ی عروسی حضرت)
سلام علیکم استاد طاعاتتون قبول
در شعر استاد نیّر تبریزی که در مورد حضرت قاسم علیه السلام در گروه اشعار هست ، اشاره به تازه داماد بودن حضرت شده .
بنده پاسخ صوتی شما در این مورد رو در گروه مقتل شنیدم.
اما با توجه به مستند بودن اشعار جناب نیّر ، میشه در مورد این شعر توضیح بفرمایین ؟
آیا این قضیه بعد عرفانی داره؟
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و اینستاگرام
@m_h_tabemanesh1
@m_h_tabemanesh2
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
اشعار حسینی،آموزش مداحی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
4_6001202376424303667.mp3
390.8K
ادامه ی پست قبل
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 3
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
اشعار حسینی،آموزش مداحی
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af