eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
281 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ربانحال با لب خشکیده ، چشم خیمه را تر کرده ای کودکم چه خنده های گریه آور کرده ای شیرخواران تا دوسال از شیر مادر می خورند نیم سالی شیر خوردی ترک مادر کرده ای به همان لبخند در خونت قسم تو مرگ را با خودت در معرکه بردی و پرپر کرده ای وارث نهج البلاغه خطبه ی تو گریه است دست بابا را برای خویش منبر کرده ای رسم جنگ است ابتدا تک تک حریفی خواستن طفل من تو انتخابی نابرابر کرده ای حرمله تیر و کمان در دست آمد کارزار تو ولی با دست خالی هم چه محشر کرده ای از صدای هلهله پیداست که دشمن شکست تو چگونه حمله بر این قلب لشکر کرده ای یک علی رفتی به میدان و دوتا برگشته ای ماه من زين معجزه خود را پیمبر کرده ای ✍ .
. 👈 👈 👈 👈 👈 👈 👈 👈 لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا ۷ بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .این کانال زیر مجموعه کانال ضامن اشک است مطالب مقتل را در اشعار در کانال مقتل ببینید. دوستان اگر در خصوص اشعار سوال داشتند در خصوصی استاد سوالشان را ارسال کنند. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af @Yaghoubian1349 آیدی استاد @m_h_tabemanesh
. علیه_السلام ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله وارث غیرت اجداد اباعبدالله حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله با تو حاجت به همه داده اباعبدالله پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست هر چه خواهید بگیرید شب معجزه‌ هاست یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست کرمش شامل عالم شده از بس آقاست این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو شیر سرخ عربستان شده آب آور تو ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت وای بر حال ِ زمین،  دور تو یک بار نگشت در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی سند محکم مظلومیت بابایی وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر شده جنجال دوباره سر نام حیدر بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر این علی بن حسین بن علی های پدر علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش پدری تیر کشید از گلوی نوزادش آمده پشت در و مادر و فضه یادش یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب ذکر یک عرش  سراسر شده ای وای رباب قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش ✍ .
. حضرت علی اصغر علیه السلام از تمام لاله های کاروان غنچه ای لب تشنه ماند و باغبان غنچه‌ای که برگ او خشکیده بود نسخه‌اش را تشنگی پیچیده بود زخم می‌شد روی او با گریه‌اش شعله می‌زد خیمه‌ها را گریه‌اش دست بر دست همه اهل حرم نغمه لالایی‌اش آوای غم دوش تا وقت سحر از قحط آب دست و پا می‌زد در آغوش رباب لیک امروز از رمق افتاده بود نای دست و پا زدن در او نبود هر طرف بر پیکرش با دست باد چون گل پژمرده  راسش می فتاد مثل هاجر مادر او هفت بار رفت از خیمه به خیمه بی قرار قطره آبی ولی پیدا نشد چشمه ای از پای طفلش پا نشد ماند اسماعیل او در انتظار تا به قربانگه شود قربان یار سر به روی شانه بابا گذاشت نای گریه نیز نای او نداشت مثل ماهی لب به هم میزد مدام در تلظی بود بر دست امام تا که بالا رفت بر دستان او سرعقب افتاد و پیدا شد گلو حرمله حلق سپیدش را که دید تیر را در چله تا آخر کشید چشم او بر چشم بابا خیره بود ناگهان شد چشم‌های او کبود از فشار تیر بر طفل رباب گل میان دست بابا شد گلاب دید بیت آرزوی ویران شده برگ گل از شاخه آویزان شده زود بابا بین آغوشش فشرد   دست را زیر سرش آرام برد تا نیفتد  راس او از پیکرش بای بسم اله بماندمحورش روی دست باغبان پرپرکه شد نوبت تشییع آن بی سر کشد شعله زد این غم به جان عالمین حرمله خندید بر اشک حسین ✍ . . مرثیه  حضرت علی اکبر علیه السلام وا کن ز روی هم دو لب لاله فام را تا بشنوم دوباره علیک السلام را برخیز ای جوان پدر پیرت آمده برخیز یاد خصم بده احترام را لب بر لبت گذارم و قالب تهی کنم سر می کشد لبان تو یکباره جام را زخمی به روی خال لب تو نشسته است تیغی شکسته حرمت بیت الحرام را جسمت شبیه زلف من آشفته گشته است برهم زد است چنگ سنان این نظام را آخر به مادرت چه بگویم چه شد علی ... غنچه گرفته جای قد خوش خرام را شیشه که نیست تا ببرم این گلاب را ناچار پر کنم زشمیمت مشام را از پیکرت عبای پدر سرمه دان شده سوغات میبرم  زتو اهل خیام را یک عده می برند تو را عده ای مرا تشییع میکنند  رسول و امام را ✍ ................................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. روزگارم در پناه تکیه ات سر می شود دست، بر خاک سیاهم می زنم زر می شود بچهء شاگردِ پرچم دوز را، مردی شده! خوش بحالش مثل نوکرهات، نوکر می شود فرش خود را می فروشم خرج هیئت می کنم برکت ولخرجی ام، صدها برابر می شود هروله کردم، پس از آن گریه می چسبد فقط خستگی سینه زن با گریه اش در می شود عقل را ول کرده ام، خواب و خوراکم روضه است مجلس دیوانه ها یک جور دیگر می شود پهلوی هر روضه، چایِ قند، پهلو میخورم اشک هایم آبِ جوش این سماور می شود مزه دارد دستپخت آشپزهایت حسین! بانی دیگ غذایت شخص مادر می شود چوب و هیزم دیدم و یاد تنور افتاده ام سوختم از غصهء آن سر که لاغر می شود دخترم خورده زمین و پای او زخمی شده از رقیه خواستم!... عشقش مکرر می شود آب می نوشم ولی در استکانم آتش است تشنگی کربلا با آب، بدتر می شود پیش زهرا آب را بستند بر اهل حرم این خبر دارد به داغی سخت، منجر میشود گریه کرد و از میان خیمه پا بیرون گذاشت گفت بابا؛ یاورت این دفعه اصغر میشود نه حسن داری کنارت، نه علمداری حسین گر بمانم در حرم، محسن مکدّر میشود یک علیِّ اکبر تو شد هزار و یک علی پس علیِّ اصغرت هم چند لشکر میشود ✍ .
. شش ماهه ام اما امام تشنه هایم سرباز آقای غریب کربلایم نوشیده ام کوثر بجای شیر مادر امّید زهرایم، یل شیر خدایم دارم تلظی می کنم اما نه از آب ای اهل عالم، تشنهء خون خدایم من دستگیر عالمم مثل ابالفضل این بند قنداقه نبسته دست و پایم لالایی من را رقیه خواند و گفته مثل علی اکبرش میدان بیایم این گریه هایم آیهء "اِنّا فَتَحنا"ست کی گفته خشکیده دهان و حلق و نایم من حاجی و خیمه حریم امن، اما آغوش بابای غریبم شد منایم معراج را با خون خود سیراب کردم بابا گرفت اسم خدا را در ازایم آقایم و عرشی ام و بالانشینم همپای بابا بر سر نیزه است جایم ✍ .
. صلوات‌الله علیه دل زنده می شود ز ولای تو یا حسین جان تازه می شود ز ثنای تو یا حسین مرغ دلم که طایر عرش آشیان بود پرواز می کند به هوای تو یا حسین تو خواستی برای خدا هرچه خواستی حق خواست هرچه خواست برای تو یا حسین خود گرچه کعبه‌ای و صفایی و مروه‌ای شد کعبه باصفا ز صفای تو یا حسین تا فخر بر ملایکه روح الامین کند روبد به مژّه خاک سرای تو یا حسین باشد خلاف حق به خلاف رضای تو باشد رضای حق به رضای تو یاحسین تو شاه ملک عشقی و بر آسمان قدر شاهان دهر جمله گدای تو یا حسین هرچند خضر ز آب بقا یافت زندگی فانی بود به جنب بقای تو یا حسین چون ذات حق که راه ندارد فنا در او هرگز نبود و نیست فنای تو یا حسین مقصود کردگار ز ایجاد ماسوا مانا که خود نبود سوای تو یا حسین بخشی دو کون را به یکی سائل از عطا آرد چو موج بحر عطای تو یا حسین هرچند با خدا نَبُود کس شریک لیک جای خداست در دل و جای تو یا حسین مانند خضر تشنه لبی هر کجا بود سیراب گشته ز ابر سخای تو یا حسین آیینه لقای خداوند روی تست پیدا بود خدا ز لقای تو یا حسین از بند بند من چو نی آید نوای عشق در نینوا به شور و نوای تو یا حسین غیر تو در ازل که بلی گفت در بلا کس را نبود تاب بلای تو یا حسین صد چاک خوش‌تر است ز شمشیر آبدار در هر دلی که نیست ولای تو یا حسین پیغمبران برای شفاعت به رستخیز سر می نهند بر کف پای تو یا حسین جز جامه شهادت هر جامه دوختند کوتاه شد به قد رسای تو یا حسین جان دادی و به عهد وفا کردی ای شهید جانها فدای عهد و وفای تو یا حسین گر خونبهای خون تو خواهند روز حشر خونخواه و خونبهاست خدای تو یا حسین هرگز قفا نمی کنی از خصم بدسیر گر خصم سر برد ز قفای تو یا حسین از کین جفای ایزد دادار جسته اند جستند آن کسان که جفای تو یا حسین باشد دوای خسته دلان خاک کوی تو دلهاست دردمند دوای تو یا حسین تو جان و مال جمله نمودی فدای دوست ای جان دوستان به فدای تو یا حسین در دامن رسول که برتر ز عرش بود پیوسته بود نشو و نمای تو یا حسین باب تو هفت قلعه گرفتی ز ذوالفقار ای جان فدای باب و نیای تو یا حسین تو هشت قلعه فتح نمودی ز هشت خلد قربان دست قلعه گشای تو یا حسین گویا که می خلید به قلب رسول پاک هر خار می خلید به پای تو یا حسین میگفت مصطفی که حسین از من است و من از وی، فدای عز و علای تو یا حسین روزی که هر کسی طلب مأمنی کند باشد طرب به زیر لوای تو یا حسین ▫️ ✍ .
. صلوات‌الله علیه زنده در هر دو جهان نيست به جز كشتهٔ دوست کشته‌ی‌ام کشته‌ی او را که جهان زنده باوست ذات الله صمد را احدی پی نبرد بنده‌ام بنده‌ی او را که ندایش أنا هوست از در دوست در آ جلوه‌گه دوست ببین که رخ دوست نبینی مگر از دیده‌ی دوست خضر ما تشنه‌ی دریا شد و ما تشنه‌ی وی وین زلال از دل دریاست که ما را بسبوست بر سر کوی تو بازی سر و جان باختن است آنجه بازیست در آخر همه بر این سر کوست پیش ما از همه سو قبله بجز روی تو نیست وجه اللهی و روی تو عیان از همه سوست چهره نغز تو در پرده مغز من و من میدرم پوست که مغز آمده در پرده‌ی پوست تیر باران چو تنت از همه سو گشت حسین سوی حق روی دلت از همه و از همه سوست گشت از خون تنت کرب‌وبلا دشت ختن اینک از تربت او صورت من غالیه بوست سجده بر خاک تو شایسته بود وقت نماز ایکه از خون جبینت بجبین آب وضوست هر کریمی نشود کشته بر آزادی خلق جز تو ای زنده که جود و کرمت عادت و خوست زخم شمشیر ندیدم که بدوزند به تیر جز جراحات عروق تو که اینگونه رفوست ناوکم بر دهن آید که نگویم بکسی اصغرت را ز کمان تیر سه پهلو به گلوست چون دلت آینه‌ی روی نکو نیست (فؤاد) روی آن آینه بین کاینه‌ی روی نکوست ▫️ .
. دریـا شـده در مقابـلـش مثـل سـراب افتاده حرم به گریه‌اش در تب و تاب افـتـاد ز پـا و گـریـه‌اش بــنـد آمــد انگار سه‌شعبه خورد بر قـلب .
بیدار شو عزیز دلم وقت خواب نیست حتی به خواب دیدنِ تو حرف آب نیست مهمانِ تیغ و تیرِ سه شعبه شدیم ما در این دیار خشک ، محبت ثواب نیست می سوزد از غمِ تو فقط ظلّ آفتاب قلبی دگر برای لبِ تو کباب نیست شرمندهٔ حسین شدم تا که گفتم آب شرمنده گشت گفت ببخشید آب نیست هشتاد و چار مضطرب این سو نظاره گر برعکس ، آن طرف به دلی اضطراب نیست آب ست دور تو که به اسراف می رود اما به جز سه شعبه برایت جواب نیست این وقت آخری به خدا می کنی نگاه قربان رتبه ات که به چشمت حجاب نیست ای کوچکِ به نیزه بگو بر عموی خود بر پای عمه هیچ کس اینجا رکاب نیست آنقدر کربلا شده ام پیر که مرا هر کس که دید گفت به خود این رباب نیست باید به نام تو قسمش را بیاورد زیرا پس از تو ذکر کسی مستجاب  نیست .
زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می‌آید به روی دست بابا آسمان‌ها را نشان كرده چقدر آبی به این چشمان بی‌تقصیر می‌آید! زبانش كودكانه‌ست و نمی‌فهمم چه می‌گوید ولی می‌خوانم از چشمش كه با تكبیر می‌آید به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما نمی‌دانم چرا از دست دنیا سیر می‌آید! جهانی را شفاعت می‌كند با قطرهٔ اشكی كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر می‌آید بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟ که با خون دارد از زخم تو بوی شیر می‌آید بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر می‌آید .
. به روشنایی نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت خدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت «الم اعهد الیکم یا بنی آدم» برایم خواند از آن عهدی که آدم بست - آن پیمان - برایم گفت برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق می‌زد به یاد نوح بود، از کشتی و طوفان برایم گفت به ابراهیم و موسی و به اِل‌یاسین سلامی کرد به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت «محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک» زمین را زیر و رو کرد، از غم پنهان برایم گفت سپس «ان الذین آمنوا» را بر زبان آورد نگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت مرا خوف و رجای حرف‌هایش جذب خود می‌کرد که آیه آیه از تکویر و الرحمان برایم گفت هزار و چندصد سال است در دل حرف ها دارد شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالم را سراپا گوش بودم آنچه را برایم گفت ✍ .