eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. غزل تاسوعا  مدح حضرت عباس علیه السلام به علمدار قسم این عَلم  از آنِ خداست پرچمِ عشقِ علی تا به اَبد پابرجاست هر کسی خادمیِ خانه‌یِ ارباب کند در دو دنیا به خداییِ خدا که آقاست أَیُّهاَالنّاس علمدار اگر عبّاس است رَفَعَ‌اللّه  عَلم  تا به قیامت بالاست این چه سِرّی‌ست که سرداریِ لشکر با اوست این چه رازیست که رویایِ تمامِ شهداست وقتِ شمشیر زدن حیدرِ کرّار شده رو به محراب که شد فاطمه در حالِ دعاست قمرِ خیمه که خورشید از او نور گرفت پهلوانی که قرارِ دلِ این کودک‌هاست آسمان زیرِ پَرش بود ولی بال‌وُپرش وقفِ دین شد که ببینیم سعیدُالسُّعَداست تا نفس داشت در این خانه فقط خدمت کرد پسرِ اُمِّ‌بنین مظهرِ ایثار وُ وفاست یا اباالفضل دَمِ منتقمِ عاشورا ذکرِ زوّارِ حرم در نجف وُ کرب‌وبلاست علیه_السلام .
. غزل مدح و مرثیه امام حسین علیه السلام باران زده و چشمِ ترم نذرِ حسین است سوزِ دل و خونِ جگرم نذرِ حسین است مادر پدرم نذرِ تو کردند مرا شاه وَاللّه که دختر پسرم نذرِ حسین است این بار اگر زائرِ صحنت شدم ارباب هر یک قدمَم تا به حرم نذرِ حسین است من زیرِ پر ُو پرچمِ تو بودم و هستم بال وُ پرِ من نَه که سرم نذرِ حسین است صد بار اگر از غمِ ارباب بسوزم خاکسترم ُو برگ ُو بَرم نذرِ حسین است من گریه‌کُنم نَه فقط این ماهِ محرّم هر لحظه دو تا چشمِ ترم نذرِ حسین است وقتی وسطِ روضه‌یِ گودال بمیرم گوید پدرم که پسرم نذرِ حسین است اِی بی‌کفنِ کرب‌وبلا بر کفنِ من حک می‌شود این در‌به‌درم نذرِ حسین است پایِ سرِ تو ندبه شده آهِ دلِ ما این هُرمِ دلِ شعله‌وَرم نذرِ حسین است علیه_السلام ✍ .
. مصیبت علیه السلام یک عمر به یادِ غمِ سر آه کشیدم خوردم چقدَر خونِ جگر اه کشیدم هر لحظه به یادِ حرمت روضه گرفتم در خانه وُ در کوی وُ گذر آه کشیدم یادِ تنِ صد تکّه‌یِ تکبیر که چیدی .… بر رویِ عبایت تو پدر آه کشیدم یادِ بدنی که سـمِ اسبان به همَش ریخت با ضجّه وُ دو دیده‌یِ تر آه کشیدم اِی وای از این حرمله خون بر دلِ ما کرد آه از اثرِ تیرِ سه‌پر آه کشیدم مشک ُو عَلم وُ دست ُو بدن مانده رویِ خاک شد پخش وُ پراکنده قمر آه کشیدم از خنجرِ کندی گِله کردم که بریده سر را چه بد از جسمِ پدر آه کشیدم کابوسِ شبم نعلِ جدیدِ سمِ مرکب نوشیده‌ام از آب اگر آه کشیدم گفتند عوض می‌شود این حال و هوایت حالا برو چندی به سفر آه کشیدم بازار نرفتم مگر اینکه بزنم زار با دیدنِ معجر گلِ سر آه کشیدم از کوفه بدم آمده است شام نگویید من منتظرم جایِ نظر آه کشیدم علیه_السلام .
. السلام علیکِ یا عالمه‌غیرمعلمه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا که قلبم در هوای یک نظاره‌ست گفت و شنودم با تو در حد اشاره‌ست حالا که ماه من سرت خیلی شلوغ است روی سنان دور و برت پُر از ستاره است از روی نیزه گوشه چشمی خواهرت را ... بی تو نفس‌هایم تماماً در شماره‌ست قرآن بخوان با لحن زهرا ای عزیزم! قرآن تو حال دلم را راه چاره‌ست این محمل عریان در آماج نظرها خیلی برای زینب تو بی‌قواره‌ست در این هیاهو از سر نیزه نیفتی... دلشوره دارم بر تو قلبم پر شراره‌ست بی‌معجری دخترانت را نظر کن یا گوش‌هایی که بدون گوشواره‌ست بعد از غروب و ازدحام دور گودال قلبم شبیه چادر من پاره پاره‌ست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خوشبخت ✍ .
. (غمگین و دلتنگ) عمر دلتنگی ام امشب چقدر طولانیست ساحل خاموش چشمم قرمز و طوفانیست باز محرم مثل برق و باد رفت و جا گذاشت این گناهکاری که امشب چشم او بارانیست عطر بوی ماه غم هایت سریع پر میکشد بی تو این دل پر از خستگی و ویرانیست مثل هرسال فقط نام تو بر لب بود و در کویر دل من یاد تو اما خالیست من سرپا درد و غصه و پر از دلتنگی ام در فراق کربلا اشک های من پنهانیست حاله من تنها فقط در کربلا خوب است و بس اربعین نزدیکه و اوضاع یکم بحرانیست من فقط یک راه میدانم و آنهم کربلاست پس شفای قلب من در بی سر و سامانیست تو اگه امام حسینی پس برای همه ایی خادم تو هم حبیب هم راهب نصرانیست تو امام حسین کل بی کسای عالمی میرسی آن لحظه ایی که لحظه ی پایانیست «سید سامین حسینی»✍ .
. روضه‌ شهر مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خودم دیدم که شهر شام با رأست تجارت کرد تجارت با سر پاک تو کرد آقا خسارت کرد قلوب بانوان و کودکان آل عصمت را پر از درد و بلا و غصه و رنج و مرارت کرد که می‌داند چه‌ها با جان ما این شامیان کردند چه غم‌‌هایی که آوردند و دل را پرحرارت کرد من از این شهر و این دروازه ساعات دلگیرم چرا که بر دل و قلب صبور من جسارت کرد خدا لعنت کند آن پیرزن را که سر بامی به قلوه سنگ بی‌رحمی به سوی تو اشارت کرد برادر جان! تو بر نی بودی و دیدی در آن محشر چگونه بوته خــــار شعله‌ور ما را زیارت کرد میان ازدحــــام چشم‌های خیره‌ی مردم عزیزم! خواهرت بدجور احساس حقارت کرد به جان مادرم من نگذرم از خیزرانی که ... به پیش چشم‌هایم لعل و دندان تو غارت کرد نمی‌دانم چرا نشکست سقف آسمان آن لحظه‌ی شومی که آن بی شرم با مِی بر سرت قصد شرارت کرد میان آن کشاکش من فقط محو رخت بودم نگاه زخمی‌ات آنجا دل من را عمارت کرد .
. غزلی در اقتفای بیت مشهور مناجاتی پیرمناجاتیان، حضرت استاد حاج آقا منصورارضی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای کاش ز شوق رخ جانانه بمیرم پروا نکنم تا که چو پروانه بمیرم ای کاش از این عقل دگر دست بشویم دیوانه دیوانه دیوانه بمیرم این شرط جنون نیست که آباد بمانم باید به خرابات و به ویرانه بمیرم ای کاش که مرغ دل من بال گشاید فارغ شوم از دغدغه دانه بمیرم صد حیف نشد خادم دربار بمانم این عقده به دل ماند که مردانه بمیرم حیف است که خونم به ره یار نریزد بگذار به خون خفته شهیدانه بمیرم صد حیف به میخانه مرا راه ندادند تا مست از این باده و پیمانه بمیرم « میخانه دگر جای من بی سر و پا نیست بگذار که پشت در میخانه بمیرم» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خوشبخت✍ التماس دعــای شهادت ,
. مرثیه سلام الله علیها **** ای سربلندِ من که چنین با سر آمدی با سر برای دیدنِ این دختر آمدی قدری شکسته ای تو ولی سرشکسته نه! ای سر ، تو بر سران دو عالم سرآمدی با نورِ تو قدم به قدم راه رفته ام خورشیدِ من ، کِی از نوکِ نیزه در آمدی؟ ای نازنین کبوترِ من ناز کرده ای در آشیانه از چه بدونِ پر آمدی ای غرقِ نور ، از چه تنوری است صورتت؟ وای از دلم که از دلِ خاکستر آمدی لبریز از غمم ، که لبت خیزرانی است از طشت زر ، زیارتِ این گوهر آمدی راحت بخواب خسته ی راهی عزیز من امشب خیال کن بغلِ مادر آمدی با اشکِ دانه دانه به تو آب می دهم ای تشنه لب به چشمه ای از کوثر آمدی حتی به روی نیزه دم از حق زدی پدر بابا چه خوب از پسِ دشمن بر آمدی ********* .
. مناجات امام حسین علیه السلام تا آخرین نفس نفسم باش یاحسین من بی کسم، تمامِ کَسَم باش یاحسین در این جهان شَها همه اُمید من به توست، در این جهان بیا تو بَسَم باش یاحسین کاری به جز گدایی کویت نداشتم لطفی نِما و کار و کَسَم باش یاحسین نَفْسِ مرا بگیر و خودت را به من بده تا خاکِ کربلا هَوَسَم باش یاحسین بر هر طرف که روی کنم، روی نیک توست ای نازنین به پیش و پَسَم باش یاحسین من راضی ام ببند مرا در میان بند آری کبوترم، قفسم باش یاحسین بِالَه نمی روم زِ سر کوی و خانه اَت تضمینِ من برای قَسَم باش یاحسین دارم هراس و ترس زِ فردای محشرم در آن سرا تو دادرسم باش یاحسین ای که نفس نفس زده ای زیر دست و پا تا آخرین نفس نفسم باش یاحسین .
. غزل امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضه‌یِ حضرت عبّاس علیه السلام اِی که سرشار دلت از کرم و احساس است وَ رَهِ آمدنت روضه‌ای از عبّاس است یارِ من کُن قدمَت رَنجه وُ بر چشم گُذار دلبرا دیده‌یِ من عاشقِ عطرِ یاس است دستهایم چو گدایان به سویت مانده دراز از فراقت همهِ دَم چشم پر از الماس است هر چه دارم زِ تو دارم به خدا مهدی جان نوکرِ کویِ تو در قدر سر از اِلیاس است گوش کن حرفِ دلم را دلبرِ پرده‌نشین سروری چون تو مرا هست چه حاجت ناس است مجلسِ روضه‌یِ جانسوزِ حسین است بیا نَه فقط حسینیه دل خانه‌یِ عبّاس است ✍ .
علیه‌السلام 🔸اَلرَّحیل🔸 تا ماه سر زد از شب حیرت رها شدیم راهی شدیم، راهی این جاده‌ها شدیم حسی غریب در دلمان شعله می‌کشید تا این‌که با غریبی او آشنا شدیم با اَلرَّحیلِ قافله از خود برآمدیم از هر چه داشت رنگ تعلق جدا شدیم دیدیم کعبه سر به بیابان گذاشته دیگر نپرس تشنۀ رفتن چرا شدیم؟ از مسجدالحرام گذشتیم و در طواف با جان تشنه راهی خاک منا شدیم باران گرفت و خاک پر از بوی سیب شد باران گرفت و تشنه‌تر از کربلا شدیم باران تیر بود و عطش ناگزیر بود در آن میانه تشنۀ یا لیتنا شدیم دیدیم ماه، تشنه گذشت از کنار آب در منزل نخست شهید وفا شدیم خورشید، غرق خون وسط آسمان رسید محو قنوت روشن خون خدا شدیم وحی از فراز منبر نی می‌وزید و ما آیه به آیه شیعۀ آن چشم‌ها شدیم بعد از هزار سال پر از عطر و بوی توست با جاده‌های تشنه اگر هم‌نوا شدیم حب الحسین یجمعنا، رود رود رود دریا شدیم و غرق طواف شما شدیم ✍🏻 .
السلام علیکِ یا اُم الائمه و النُجبَاء ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کوچه‌ای تنگ چه بوی خطری می‌آید مادری خسته کنارش پسری می‌آید کوچه انگار از این بیم به خود می‌لرزد گویی از قصه‌ی تلخی خبری می‌آید یک نفر آمده و سد شده راه کوچه بی حیایی که از او بد نظری می‌آید همه‌ی عاطفه و عشق ز یک سو آمد این طرف فتنه‌ی شوم و شرری می‌آید پاره شد نامه رد فدک و گل پسرش دید آن پنجه به سمت قمری می‌آید پنجه رد شد ز سر گل پسر و واویلا ناله از تیزی سنگ گذری می‌آید مادری نقش زمین گل پسرش مبهوت است خون ز پیشانی و اشک از بصری می‌آید پُرِ کابوس شود خواب پسر از امروز تا همان روز که لخت جگری می‌آید ــــــــــــــــــــــــــــ .