eitaa logo
🇮🇷 کانال شعر وادب #ایران_من 🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
40 فایل
🔹به نـام خـداوند #شعــــرو_ادب که با واژه بخشیده جانها به لب #دانشکده مجازی ✅ درح #اشعار از شعرای #ایران_زمین درمناسبت های مختلف ، همراه با #تقویم_روز و حافظ خوانی #شعرکودک و #آموزش #شعر آیدی مدیر👈 @shiriwatch و ادمین 👈 @Sabershiri آیدی کانال ⤵⤵
مشاهده در ایتا
دانلود
آمد به چمن برف شگرف خنکی در قور که دید همچو برف خنکی ناگه ز دل غنچه برون آمد برف چون از دهن ملیح حرف خنکی سلام صبح چهارشنبہ تون بخیرونیکی🪴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
هر وقت که دیدی غَضَبت رو آورد از یک تا صد شماره کن ای سره مرد در ضمن شماره عقلت آید سر جای دیگر نکنی آنچه نمی باید کرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وه چه خوب آمدی، صفا کردی چه عجب شد که یاد ما کردی؟ ای بسا آرزوت می مُردم خوب شد آمدی، صفا کردی آفتاب از کدام سمت دمید که تو امروز یاد ما کردی؟ از چه دستی سحر بلند شدی که تفقُد به بینوا کردی؟ قلم پا به اختیار تو نبود یا ز سهوالقلم خطا کردی؟ بی وفایی مگر چه عیبی داشت که پشیمان شدی وفا کردی؟ شب مگر خواب تازه ای دیدی که سحر یاد آشنا کردی؟ هیچ دیدی که اندرین مدت از فراقت به ما چه ها کردی؟ دست بردار از دلم ای شاه که تو این مُلک را گدا کردی با تو هیچ آشتی نخواهم کرد با همان پا که آمدی برگرد    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷        (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
ای پسر لحظه ای تو گوش بده گوش بر قصّه دو موش بده که یکی پیر بود و عاقل بود دگری بچه بود و جاهل بود هر دو در کنجِ سقف یک خانه داشتند از برای خود لانه گربهٔی هم در آن حوالی بود کز دغل پر ، ز صدق خالی بود چشم گربه به چشم موش افتاد به فریبش زبان چرب گشاد گفت ای موش جان چه زیبایی تو چرا پیش من نمی آیی هرچه خواهد دلِ تو ، من دارم پیش من آ که پیش تو آرم پیر موش این شنید و از سر پند گفت با موش بچه کای فرزند نروی ، گربه گول می زندت دور شو ورنه پوست می کندت بچه موش سفیه بی مشعر این سخن را نکرد از او باور گفت مَنعم ز گربه از پی چیست او مرا دوست است ، دشمن نیست گربه هم از قبیله موش است مثلِ ما صاحب دُم و گوش است تو ببین چشم او چه مقبول است چه صدا نازک است و معقول است باز آن پیر موش کار آگاه گفت با موش بچه گمراه به تو می گویم ای پسر در رو ! حرفِ این کهنه گرگ را مشنو گفت موشک که هیچ نگریزم از چنین دوست من نپرهیزم گربه زین گفتگو چو گل بشکفت بار دیگر ز مکر و حیله بگفت من رفیق توام مترس بیا ترس بیهوده از رفیق چرا! پیر موش از زبان آن فرتوت ماند مات و معطل و مبهوت گفت وه ! این چقدر طنّاز است چه زبان باز و حیله پرداز است بچه موشِ سفیهِ بی ادراک گفت من می روم ندارم باک بانگ زد پیر موش کای کودن این قدر حرف های مفت مزن! تو که باشی و گربه کیست ، الاغ! رفتن و مردنت یکی است الاغ ! گربه با موش آشنا نشود گرگ با بره هم چَرا نشود پر دغل گربه به فن استاد باز آهسته لب به نطق گشاد گفت این حرف ها تو گوش مکن گوش بر حرف پیر موش مکن پیرها غالبا خِرف باشند از ره راست منحرف باشند نُقل و بادام دارم و گردو من به تو می دهم تو بده به او بچه حرف نشنوِ ساده به قبول دروغ آماده سخن کذب گربه صدق انگاشت رفت و فورا بنای ناله گذاشت که به دادم رسید مُردم من بی جهت گول گربه خوردم من دُمم از بیخ کند و دستم خورد شکمم پاره کرد و گوشم بُرد پنجه اش رفت تا جگر گاهم من چنین دوست را نمی خواهم پیر موشش جواب داد برو ! بعد از این پند پیر را بشنو هرکه حرف بزرگتر نشنید آن ببیند که بچّه موش بدید ‌🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷    (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
ای دوست به ذات حق تعالی سوگند کز هجر تو ساعتی نیم من خرسند وز یاد تو هیچ‌گه تغافل نکنم تا حشر اگر برند بندم از بند ‌🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷    (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
ز یاران آن قَدر بد دیده‌ام کز یار می‌ترسم به بیکاری چنان خو کرده‌ام کز کار می‌ترسم شاپویی‌ها خطرناکند و ترسیدن از آن واجب ولی با این خطرناکی من از دستار می‌ترسم نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمان‌شکن مردم از آن شاهنشهِ بی‌دینِ خلق‌آزار می‌ترسم نمی‌ترسم نه از مار و نه از شیطان نه از جادو غم خود را به یک سو هشته از غمخوار می‌ترسم چو بی‌اصرار کار از دست مردم برنمی‌آید چه کار آید ز دست من که از اصرار می‌ترسم فراوان گفتنی‌ها هست و باید گفتنش امّا چه سازم دور دور دیگرست از دار می‌ترسم ‌🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷    (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️