پلکی بزن ،شعری بخوان، شوری برانگیز
ای روح مولانایی ام را شمس تبریز
ای شانه هایت، شانه هایت،چل ستونم
این روزها، این لحظه های زلزله خیز
شاعر ترین ها را به چالش می کشاند
در چشم تو ،رنگین کمان شوق و پرهیز
گاهی که می آیی در آغوش خیالم
دستی به دور گردن شعرم بیاویز
آمیزه ی عقل و جنونم سال ها من
اما تو تنها جامی از احساس لبریز
تو مهربان تر از پری قصه هایی
زیباتر از گل می شود با تو همه چیز
گلدان برای زندگی چیز کمی نیست
وقتی مترسک کفر می ورزد به جالیز
احساس تلخی دارم و دست خودم نیست
در های و هوی باد سر گردان پاییز
ای عطر ناب اتفاق تازه در تو
ای روح مولانایی ام را شمس تبریز.
#عباس_حسن_پور
#شعر
#شعروادب
#ایران_من
╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷
(
╰┈➤ @ashareiranman
✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
چیزی از پنجره در شهر شما وامانده است؟
جنگلی هست که مشتاق تماشا مانده است؟
هست دستی که به داد دل گل ها برسد؟
تا رسیدن به لب چشمه مگر پا مانده است؟
چیزی از خرمی جنگل جان ها باقیست؟
حرفی از عشق سر سفره ی دل ها مانده است؟
خنجر ماست که بر شانه ی گل، گل کرده
پشت دیوار من و توست که فردا مانده است
از کویر آمده ، خاکستریم، میدانید
چه قدر فاصله تا خانه ی دریا مانده است؟
پا به پای همه ی ثانیه ها رقصیدیم
عشق اما وسط معرکه تنها مانده است
دل مگر نیست کبوتر؟ چه به روزش آمد
که چنین در قفس وازدگی جا مانده است
گویی از خاطر این قرن غریبانه پرید
که خدا هست و دم گرم مسیحا مانده است
پای داریم و کسی مستحق تبرئه نیست
حکم صادر شد و تنها دو سه امضا مانده است
سهم پیشانی بی دردی ما خواهد شد
آخرین تیر که در ترکش دنیا مانده است.
#شعر
#عباس_حسن_پور
#شعروادب
#ایران_من
╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷
(
╰┈➤ @ashareiranman
✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️