اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است
ای زائرین، ای زائرین این جا مدینه است
شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت
شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت
در هر وجب صدها چراغ راه دارد
نقش از قدم های رسول الله دارد
ای جا محمّد عالمی را رهبری کرد
هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد
ای جا ستمکاران کافر عهد بستند
پیشانی و دندان پیغمبر شکستند
این جا شرار آه جبریل امین ریخت
خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت
این جا علی پروانه سان گرد پیمبر
گردید تا آمد نور زخمش به پیکر
این جا دل پیغمبر اسلام خون شد
این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد
این جا محمّد داغها بر سینه اش ماند
زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند
این جا قدم بر عرش اعلامی گذارید
چون پا به جای پای زهرا می گذارید
این جا مراد از قبّة الخضراء بگیرید
این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید
این جاست کعبه نه، زکعبه بهتر این جاست
هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست
آوای وحی آید زدیوار رفیعش
هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش
در بین آن محراب و منبر جا بگیرید
بوسه زقبر مخفی زهرا بگیرید
گلزار وحی و روضۀ طاهاست این جا
آتش گرفته خانۀ زهراست این جا
پشت در این خانه نزدیک همین قبر
زهرا کتک خورد و علی بگریست چون ابر
خورشید در این کوچه ها گردید نیلی
بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی
این جا امیرالمؤمنین را دست بستند
تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند
این جا کشیده بر فلک آتش زبانه
این جا گلی پرپر شده با تازیانه
این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد
تنهای تنها فاطمه پشت در اوفتاد
پیوسته چشم شیعه اینجا خون فشان است
زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است
قبری که هر قلبی بیاد او کباب است
قبری که تنها زائر او آفتاب است
قبری غریب و بی رواق و بی نشانه
بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه
قبری که مخفی در دل تنگ زمین است
خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است
قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم
از دور هم حتی تماشایش نکردیم
این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست
با آن که پیدا نیست چون جان در بر ماست
این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش
گلهای پرپر گشته اما با صفایش
آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس
این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس
این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش
این سید سجاد با آن درد و داغش
این باقر و این صادق آل محمّد
این قبر عباس آن عموی پیر احمد
این قبرها را یک به یک دیدیم اما
یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا
این جا محمّد رازها در پرده دارد
این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد
این جا شرار، از سینۀ عالم برآید
جا دارد ار جان از تن میثم برآید
#غلامرضا_سازگار
#شعر
#سالروز_تخریب_بقیع
#مثنوی
#شعروادب
#ایران_من
╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷
(
╰┈➤ @ashareiranman
✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
#قالب_مثنوی :
#مثنوی واژهای عربی و در لغت به معنی «دو دو» و مربوط به کلمهی مَثنی، با تلفظ (مَثنا) است. این نامگذاری به این دلیل است که هر بیت از مثنوی، دو قافیهی مستقل دارد و متفاوت از بیت بعد است.
مثنوی، با توجه به اینکه محدودیت سایر قالبها را از نظر قافیه ندارد، میتواند تعداد بیتهای بلندتری داشته باشد. مثنوی حداقل دو بیت دارد و حداکثری برای آن وجود ندارد.
موضوع مثنوی :
#حماسی_و_تاریخی :
شاهنامه فردوسی
اسکندرنامه نظامی
#اخلاقی_و_تعلیمی :
بوستان سعدی
#عاشقانه :
خسرو شیرین نظامی
ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی
#عارفانه :
مثنوی معنوی مولانا
منطق الطیر عطار نیشابوری
نمونهای از مثنوی، مولانا :
(نینامه)
بشنو از نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
از نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظنّ خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دیدِ جان دستور نیست
آتش است این بانگ نای و ، نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید
پردههایش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید؟
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید؟
نی حدیث راه پر خون میکند
قصههای عشق مجنون میکند
مَحرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
«مولانا»
#آموزش_مبانی_هفت