#عاشورا
#کربلا
#رقیه
از دردهایم با تو میگویم پدرجان
از گوشواره از النگویم پدرجان
تنها نشانی مانده آن هم جای زخم است
دشمن شبیخون زد به گیسویم پدرجان
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
این روزها قافیه ی شعر گشته اربعین
امسال هم اگر نروم میخورم زمین
اینبار من مدد زِ رقیه گرفته ام
نازی ڪند به پیش پدر، راهیم همین
#الدخیلک_یابنٺ_الحسین😭😭😭
#اربعین
#رقیه
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت
تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت
تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست
پس این فرات بود که با تو وضو گرفت
کوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلا
با آبروی ریخته ات آبرو گرفت
شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت
دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی
وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت
خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ي ما یک عمو گرفت
از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت
زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت
در کوفه بیشتر به قَدَت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت
شاعر: علي اكبر لطيفيان
#عصر_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#زینب_سلام_الله_علیها
#رقیه
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
هدایت شده از اشعار زیبا
#عاشورا
#کربلا
#رقیه
از دردهایم با تو میگویم پدرجان
از گوشواره از النگویم پدرجان
تنها نشانی مانده آن هم جای زخم است
دشمن شبیخون زد به گیسویم پدرجان
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
دیدی آخر غم عشق تو گرفتارم کرد
داغ لب های تو چون، لاله ی تب دارم کرد
چشمم افتاد به پیشانیِ تو ماتم بُرد
عمه کوبید به محمل سر و، هوشیارم کرد
دستِ بسته به روی ناقه نشستن سخت است
از سفر بودن با حرمله بی زارم کرد
با خدا گرم مناجات شدم قافله رفت
ساربان رفت و گرفتار شب تارم کرد
خسته بودم به روی ناقه کمی خوابم برد
زَجر از راه رسید و زد و بیدارم کرد
لگدی زد که خدا قسمت کافر نکند
بی تعادل شدم و دست به دیوارم کرد
گره ای روی گره زد به طنابِ دستم
به دویدن عقبِ قافله وادارم کرد
من مَلک بودم و آغوشِ پدر جایم بود
دوری از گرمیِ آغوشِ تو بیمارم کرد
#رقیه
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
دیدی آخر غم عشق تو گرفتارم کرد
داغ لب های تو چون، لاله ی تب دارم کرد
چشمم افتاد به پیشانیِ تو ماتم بُرد
عمه کوبید به محمل سر و، هوشیارم کرد
دستِ بسته به روی ناقه نشستن سخت است
از سفر بودن با حرمله بی زارم کرد
با خدا گرم مناجات شدم قافله رفت
ساربان رفت و گرفتار شب تارم کرد
خسته بودم به روی ناقه کمی خوابم برد
زَجر از راه رسید و زد و بیدارم کرد
لگدی زد که خدا قسمت کافر نکند
بی تعادل شدم و دست به دیوارم کرد
گره ای روی گره زد به طنابِ دستم
به دویدن عقبِ قافله وادارم کرد
من مَلک بودم و آغوشِ پدر جایم بود
دوری از گرمیِ آغوشِ تو بیمارم کرد
#رقیه
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
شبیهِ هر چه که عاشق، سَرَت جدا شده است
تمام هستیِ پهناورت جدا شده است
غزل چگونه بگویم ز قطعهتنت؟!
که بیت بیتِ تو از پیکـرت جدا شده است
چه سرگذشتِ غریبی گذشت از سَرِ تو!
چگونه تاخت که سرتا سرت جدا شده است؟!
کبوتران حرم، بال و پر نمیخواهند
که از حریمِ تو بال و پرت جدا شده است
فدای قامت انگشتِ تو که رفت از دست
به این بهانه که انگشترت جدا شده است
طلوع کرده سَرَت... کاروان به دنبالش
میانِ راه ولی دخترت جدا شده است
که در تنِ او جان نیست، که بیامان بدَوَد
چگونه از پیِ این سَر، دوان دوان بدود؟
نشسته داغِ تو بر قلبِ پاره پاره او
کبود شده در این آسمان ستاره او
کمی گذشت که یک سایهای از راه رسید
که تازیانه به دست گرفته و ناگاه
به ضرب میزند آن را به پهلویش که بیا
کِشیده است کمان دار، گیسویش که بیا
دوباره خاطره ی کوچه تازه در دشت شد
خمیده قامت و بیجان به کاروان برگشت
رسیدهاند به شام و خرابه منزلشان
سَری به دامن و سِرّی نهفته در دلشان
وصالِ دختر و بابا رسیده امشب
به غیرِ اشک، چه کَس حل کرده مشکلشان؟
* «نماز شامِ غریبان...» که گفته اند، اینجاست!
وضو، ز خونِ سَر و قبله بود مایلشان
میانِ عاشق و معشوق، جانِ دختر بود
که ذرّه ذرّه به پایان رسید حائلشان
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
در این سکوت که پیچید دورِ محملشان
وزیده است صدایی... شبیهِ لالایی ست
بغل گرفته پدر را! عجیب بابایی ست
به روی پای کبودش، نشسته خوابیده
شبیهِ مادرِ پهلو شکسته خوابیده
خرابه ساکت و آرام، اشک میریزد
شکسته بغض و سرانجام اشک میریزد
رسیده است سحرگاهِ شستنِ بدنش
رسیده است سحر... یا شبِ کبودِ تنش؟!
خمیدهتر شده زینب در این سحر انگار
خرابه از غمِ او خراب شد!
شاعر:عارفه دهقانی
#رقیه
#محرم
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
اصلا رقیه نه ، مثلا دختر خودت؛
یک شب میان کوچه بماند ،چه میشود؟
اصلا بدون کفش ،توی بیابان ،پیاده نه !!!
در راه خانه تشنه بماند ،چه میشود ؟
دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش ،نه !
تنها به زور گوشواره بگیرد ،چه میشود؟
گیریم خیمه نه ،خانه و یا سرپناه ،نه !
یک شعله پیرهنش را بگیرد،چه میشود ؟
در بین شهر ،توی شلوغی ،همیشه ،نه !
یک شب که نیستی ،بهانه بگیرد ،چه میشود؟
اصلا پدر ،عمو و برادر ،نه ، جوجه ای ،
تشنه مقابل چشمش بمیرد ،چه میشود ؟
دست گناهکار مرا روز رستخیز ،
یک دختر سه ساله بگیرد ،چه میشود ؟
التماس دعا 😭😭😭
#امام_حسین_علیه_السلام
#رقیه
#عاشورا
#کربلا
⛱کانال اشعار زیبا
《🍃🍂@asharziba🍂🍃》