~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🌿ماجرای خواستگاری شهید
⚘روزی که می خواست برود خواستگاری به من گفت: «باور کن دیگر خسته شدم ازخواستگاری رفتن، به رسول سپردم گفتم خودت درستش کن».
فردا صبح که با هم سر کار رفتیم پرسیدم: «خب چی شد؟ دیشب خوش گذشت؟»
فکرش را نمیکردم قضیه به خیر و خوشی تمام شده باشد؛ ولی نوید گفت که وقتی وارد اتاق دختر خانم شده و اولین چیزی که دیده عکس رسول بوده خشکش زده، گفت: «رسول کارم را درست کرده».
گفت: «جلسه اول فقط از رسول حرف زدیم!»
⚘نوید راست میگفت. رسول مانده بود توی این دنیا و داشت کار بقیه را راه میانداخت.
به قول نوید، دنبال عشقبازی خودش نرفته بود!
نوید میگفت: «وقتی شهید شدم به همه بگو، من میمونم مثل رسول کار راه میندازم!»😢
✍🏻به روایت دوست
#شهید_رسول_خلیلی♥️🕊
#شهید_نوید_صفری♥️🕊
https://eitaa.com/ashegane_12
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🍁علی خواب دیده بود شهید میشود. صبح که بیدار شد حال هوای عجیبی داشت. رفت توی میدان مین منطقه خیبر و شروع کرد و خنثی کردن مین های والمری. ۷۰۰- ۸۰۰ مین را خنثی کرده بود. جورابش را هم در آورده بود و چاشنی های شان را ریخته بود داخل آن. مطمئن بود شهید میشود.
🍁می گفت: وقت #اذان شد. مردد بودم نمازم را بخوانم یا بقیه کار را تمام کنم. پیش خودم گفتم: بگذار این چند تا مین را هم تمام میکنم، بعد میروم سر وقت #نماز.
همان موقع پایش رفت روی مین.
تمام چاشنیهای داخل جوراب هم منفجر شد. پایش قطع شد و تمام بدنش هم زخمی؛ اما شهید نشد.
🍁می گفت: چون نمازم را اول وقت نخواندم، از شهدا جا ماندم.
شهید#علی_محمودوند♥️🕊
📚یادگاران، ج ۳۰
https://eitaa.com/ashegane_12
🌴#برگیازخاطرات✨
جلساتی كه نه ميز داشت..
نه پذيرایی با انواع شيريني و ميوه و نوشيدني...
نه آدمهاي پر مدعا...
اما بازدهي داشت در حد اعلا!🌷
https://eitaa.com/ashegane_12
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
برای درمان به انگلیس اعزام شد!
خون لازم داشت؛ گفت خونِ غیرمسلمان نزنید
توجه نکردند و هرچه زدند، بدنش نپذیرفت!
خون یک مسلمان جواب داد
پزشکش که دکتر کلیز نام داشت، بواسطهی آن مسلمان شد و گفت: یک معجزه است:)
#شهید_حمیدرضا_مدنی_قمصری♥️🕊
https://eitaa.com/ashegane_12
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
جلساتی كه نه ميز داشت..
نه پذيرایی با انواع شيريني و ميوه و نوشيدني...
نه آدمهاي پر مدعا...
اما بازدهي داشت در حد اعلا!🌷
https://eitaa.com/ashegane_12
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
⚘حسین از یکسال قبل از شهادتش، نمازهای خود را دو برابر میخواند و وقتی سؤال میکردیم، میگفت «در دوران دفاع مقدس نمازهایی دارم که معلوم نیست ادا یا قضا شده و یا شکسته بود و آنها را دارم دوباره میخوانم تا مدیون نباشم.»
⚘شهید تابسته خیلی به #بیتالمال حسّاس بود و حتی یکوقت برای تقسیم غذا رفته بود و در راه بازگشت، غذاهایی را که مانده بود، به دو نفر داده بود و وقتی آمد، ناراحت از این کار بود و قیمت بهترین غذا را گرفت و پول این دو غذا را به پشتیبانی تحویل داد.
✍🏻به روایت همرزم
#شهید_حسین_تابسته♥️🕊
https://eitaa.com/ashegane_12
🌷🕊
#برگیازخاطرات✨
اهل انفاق بود!
نمازهایش را اول وقت میخواند
شوخطبع بود و در عین حال بسیار کمصحبت..
اهل قرآنخواندن بود و بسیار به آیاتِ نورانی قرآن عمل میکرد.
به پدر و مادرش احترام میگذاشت و نیکی به آنها در رأس امورش قرار داشت به طوری که در این سالها، کوچکترین بیاحترامی از جانبِ
شهید شهروز نسبت به آنها ندیدم. بسیار به خانوادهاش اهمیت میداد و رسیدگی به امور خانواده را مهمتر از هر کاری میدانسـت.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_شهروز_مظفرینیا
https://eitaa.com/ashegane_12