🕊🌹🥀🌴🥀🕊🌹
#مادرانه
#ته_تغاریهای_مادر
قبل از #عملیات همه دور هم نشسته بودیم .
#کمال به #مادر گفت :
#مادر ، #شش تا پسر داری ، سه تا #بزرگه برای خودت ، سه تا #کوچیکه را بده برای خدا ...
#مادر گفت:
#راضیم_به_رضای_خدا
#کمال_ظل_انوار ، مهندس مکانیک ، یکی از پنج شخص شاخص توپخانه سپاه
#مهدی_ظل_انوار ، مهندس شیمی ، فرمانده ستاد قرارگاه و لشکر فجر
#جمال_ظل_انوار ، مهندس دامپروری ، جهادگر و فرمانده گروهان ...
هر #سه_برادر در یک شب و
در یک ساعت #شهید شدند ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
https://eitaa.com/ashegane_12
#عملیات
📝』تا رمز عملیات رو گفتم
دیدم داره آب قمقمه اش رو خالی میکنه روی خاک!
با تعجب گفتم :
پانزده کیلومتر راهه...! چرا آب رو میریزی...؟!
گفت:مگه نگفتی رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام...
من شرم میکنم با اسم آقا برم عملیات و با خودم آب ببرم...!!!
(نامه های شهدا)
https://eitaa.com/ashegane_12
💔
پرستار می گفت: کشیک بودم. رفتم سری بزنم به اتاق های بخش. تو یکی از اتاق ها دیدم یکی از مجروحین جنگی، اوضاعش خیلی خرابه.
زیر گلوش، بر اثر اصابت گلوله مثل یک گودال سوراخ شده و بدنش هم ترکش خورده.
میگفتن تو "بازی دراز" چنین شده، فرمانده اونجا بوده.
دیدم با این وضعش داره تَیمُم می کنه، از پشت در داشتم نگاهش می کردم. شروع کرد به نماز خوندن. چه نمازی؟... من با این تن سالمم، تا به حال همچین نمازی نخونده بودم!
رفتم جلو تا کمی پشتیِ تختش رو بلند کنم که راحت تر باشه. بعد موندم بالا سرش تا نمازش تموم شد.
گفتم: ”اگه درد داری، برات مسکن بیارم؟”
با همون فک بسته شده به زحمت گفت: ”نه خواهر، درد من، مُسکنش همین نمازه...”
#شهید_محسن_وزوایی
انتشار به مناسبت #عملیات بازی دراز
#مذاکره
https://eitaa.com/ashegane_12