eitaa logo
آرمان روح الله
267 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
6.8هزار ویدیو
5 فایل
آرمان روح الله »»تشکیل حکومت جهانی امام زمان عج
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 . ▪️خودم شخصا نمی‌خواهم از کار با مقاومت دست بکشم و بازنشسته بشوم.دوست دارم در این منطقه عاقبتم ختم به شهادت شود و شهید بشوم. خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد. واقعا الان سه چهار سال است منتظرم. تقریبا دو سال آخر، مخصوصا بعد از شهادت شهید سلیمانی میلم به شهادت خیلی زیاد شده است. ‌. ▪️ آن جمله که ایشان به ما گفت: میوه رسیده هستی و اگر بمانی می‌گندی. خیلی نگرانم کرده است. با خودم می‌گویم نکند خدای ناکرده به پوسیدگی و گندیدگی دچار شوم! در این یک سال اخیر، در این سال‌های کرونایی که پیش آمده است، خیلی نگران این هستم که نکند خدای ناکرده، به درد و بیماری کرونا یا مثلا در تصادف یا سکته [بمیرم].بعد از چهل و دو سال هجرت و جهاد، حالا به مرگ طبیعی بمیرم، خیلی سخت است. از خدا خواسته بودم بعد از ازدواج بچه‌هایم شهید شوم] من از گفتن این شرط پشیمانم. یعنی شرط برای خدا گذاشته بودم!آن‌ها خدا دارند. من کی هستم که این حرف‌ را بزنم. از این جهت خیلی پشیمان هستم. مرتب استغفار می‌کنم. 📚برشی از بخش پایانی در دست انتشار سردار سرتیپ پاسدار کیومرث پورهاشمی (حاج هاشم). . https://eitaa.com/ashegane_12
«زمینهای مسلح»       ┄═❁❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ دستِ داوود بصائری(شهید سمت راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم. صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است. زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند. 🔹پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.       منبع: نوشته:گلعلی بابایی "روایتی از حمـاسـه والفـجر ۱" https://eitaa.com/ashegane_12
کرامتی از شهید جانباز حاج اصغر عبد الهی این خانم با خانواده ما در ارتباط بود، تا اینکه مدتی پس از شهادت حاج اصغر، شب جمعه ای به سر مزار آمد. پس از قرائت فاتحه گفت: حاج خانم باید مطلبی را با شما در میان بگذارم. ایشان گفت: چند روز قبل، مادرم که همسر شهید است به شدت مریض شد، ایشان را در بیمارستان بستری کردیم. پزشکان گفتند باید برای عمل آماده شویم، ولی هیچ تضمینی برای بهبودی نیست. از نگرانی بلافاصله راهی گلستان شهدا شدم. بر سر مزار پدرم اشک می ریختم و التماس میکردم که ما بعد از شما، به همین مادر دل بسته بودیم و... پس از کلی گریه و زاری، چشمانم سنگین شد و... پدر را دیدم که گفت: مادرت باید این دوره بیماری را سر کند. اما اگر حاجتی داری برو سراغ شهید حاج اصغر عبداللهی که پاک وارد برزخ شده است. از او بخواه‌. بلافاصله به سر مزار شهید عبداللهی رفتم و با التماس از ایشان خواستم تا نزد خدا واسطه شود. به خانه برگشتم تا برای فردا و بیمارستان و عمل آماده شوم. همان شب شهید عبداللهی را در عالم رویا دیدم که با دست اشاره کرد و بی مقدمه گفت: حال مادرت خوب شد! صبح فردا وقتی تیم پزشکی آخرین آزمایش های را قبل از عمل انجام دادند، با تعجب اعلام کردند نیازی به عمل نیست و این مشکل با دارو درمان میشود!! مزار ایشان در گلستان شهدای اصفهان، جنب مزار شهیده زینب کمایی میباشد نیت کنید و‌با ذکر صلوات https://eitaa.com/ashegane_12