❤عاشقانه های حلال🇮🇷
#عاشقانه_شهدا #شهید_محسن_حججی #قسمت12 🌷#خاطرات_شهید_محسن_حججی🌷 👇🏻مادرخانم شهید حججی👇🏻 یک داعشی که
#عاشقانه_شهدا
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
#قسمت13
💢اسارت و شهادت شهید بی سر😭
📛ادامه قسمت قبل
…دست هایش را از پشت، با #بند_پوتین هایش بستند.
او را بلند کردند و به طرف ماشین بردند.
خون هنوز داشت از پهلویش خارج میشد.😭
تشنگی فشارش را لحظه به لحظه بیشتر میکرد.
محسن را سوار ماشین کردند و با خود بردند.😔
چادر ها و خیمه های پایگاه چهارم، داشت در آتش می سوخت و آسمانش مانند غروب عاشورا شده بود…😭😭💝
محسن را بردند طرف شهر "القائم" عراق.
تا برسند آنجا، مدام توی ماشین به سر و صورتش میزدند و فحشش میدادند.😩
به شهر القائم که رسیدند، محسن را بردند توی اتاقی و با او مصاحبه کردند.
محسن نگاه به دوربین کرد و محکم و قرص گفت: "محسن حججی هستم. اعزامی از اصفهان. شهرستان نجف آباد. فرمانده ی تانک هستم و یک فرزند دارم."💪🏻
اول او را از #گردن آویزان کردند و بعد #شکنجه ها شروع شد.😭
شکنجه هایی که دیدنش ،مو را بر تن انسان سیخ میکرد…😫😱
خوب که زجر کشش کردند، او را پایین آوردند.
سرش را بریدند و دست هایش را جدا کردند.
بعد هم پایش را به عقب یک ماشین بستند و توی شهر چرخاندند تا مردم سنگبارانش کنند.
😭😭😭
✱✸✱✸✱✸✱✸
❇از زبان #مادر شهید️❇️
#حضرت_زهرا علیها السلام را خیلی دوست داشت.
#انگشتری داشت که روی نگینش نوشته بود: "یا فاطمه الزهرا علیها السلام".😌👌🏻
موقعی که میخواست برود سوریه ، بهش گفتم: "مامان،این رو دستت نکن. این #داعشی ها #کینه زیادی از حضرت زهرا علیها السلام دارن. اگه دستشون بیفتی تمام تمام #عقده هاشون رو سرت خالی میکنن."😔
این را که گفتم انگار مصمم تر شد.گفت: "حالا که اینجوریه، پس حتما می پوشم. میخوام حرص شون رو در بیارم."😏😉
محسن را که #شهید کردند و #عکس_های_بی_سرش را منتشر کردند، انگشتری در دستش نبود!😲
داعشی ها آن را در آورده بودند. نمیدانم وقتی نگین "یافاطمه الزهرا" را دیده بودند چه آتشی گرفته بودند و چه #آتش_کینه ای را بر سر محسن خالی کرده بودند.😔😭
.
#پ.ن:
این قسمت خودش یه روضه است😣
مگه میشه بخونی و آروم بمونی
مگه میشه بخونی و اشک چشمت جاری نشه
اگه اینجور بود به قلبت شک کن😭
یاد سیلی و میخ و در و دیوار و مادر..مادر..مادر😭
یاد #پهلوی_شکسته مادری که باردار بود…
#دختر_پیامبر بود
#ام_ابیها بود😔
🔥هنوز هم بغض اهل بیت پیامبر در دل شیطان صفتان شعله میکشد😫
و خون شهیدی که به ناحق و مظلومانه زیر شکنجه ها ریخته شد😭
و یاد غربت صاحب الزمان..که ١٢ قرن منتظر جوشش خون شیعیان است برای انتقام سیلی مادر😢😔👌🏻
هنوز وقتش نرسیده که برگردیم?!
حضرت مهدی ١٢ قرن چشم انتظار ماست…
⛔آری اوست که منتظر است نه ما😔
#التماس_دعا😓😭
#ادامه_دارد💔
❤️ @asheghanehalal ❤️
❤عاشقانه های حلال🇮🇷
#عاشقانه_شهدا #خاطرات_شهید_محسن_حججی #قسمت13 💢اسارت و شهادت شهید بی سر😭 📛ادامه قسمت قبل …دست هایش
#عاشقانه_شهدا
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_آخر
🌷#خاطرات_شهید_محسن_حججی🌷
📛#قسمت_آخر
😔بعد از شهادت
تا مدتها #پیکرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد #حزب_الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.😕
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای #داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.😌
به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را #شناسایی کنی?"
می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها #اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.
اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.😢💙
قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف #مقرداعش.😯💪🏻
※※※※
توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.😏😤 پیکری #متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"😯
میخکوب شدم از درون #آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن #اربا_اربا شده. این بدن قطعه قطعه شده!"😭
😠بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را #مسلح کرد و کشید طرفم.😈🔫
داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!"
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.☹️
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده."
دوباره فریاد زدم: "کجای #شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?"
داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"😫
هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."😮
اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."
نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست #فریب مان بدهد.😥
توی دلم #متوسل شدن به #حضرت_زهرا علیها السلام.
گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭🙏🏻
یکهو چشمم افتاد به تکه #استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.😮
خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😌😔
بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر #حزب_الله.😶
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.😌
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی #جسمی و هم #روحی.
راقعا به استراحت نیاز داشتم😥
فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی #حضرت_زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها آمد پیشم و گفت: "#پدر و #همسر شهید حججی اومدهان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."😇
من را برد پیش پدر محسن که کنار #ضریح ایستاده بود.
پدر محسن می دانست که من برای #شناسایی پسرش رفته بودم.😓 تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?"😢
نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر #اربا_اربا را تحویل دادهاند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند?😭😫
گفتم: "حاجآقا، #پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."
گفت: "قسمت میدم به بیبی که بگو."
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭😢
دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام."😌💝
وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💙
.
.
.
❤️ @asheghanehalal ❤
هدایت شده از 🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
🏴#آجرکاللهیاصاحبالزمان
▪️تک و تنها،تک و تنها چه کشیده است علی
▪️ از سبک بودن تابوت خمیده است علی...
▪️دست افلاک برون آمد و لرزید زمین
▪️دستی از خاک برون آمد و لرزید زمین...
▪️علی از بدرقهٔ جانِ خودش بر میگشت
▪️داشت از نیمهٔ پنهانِ خودش بر میگشت...
▪️ آه، مولا چه کند در شب تدفین خودش؟
▪️زیر لب مرثیه میخوانْد به تسکینِ خودش...
▪️زیر لب زمزمه دارد ز فراتی ز فرات
▪️بعد زهرا چه حیاتی چه حیاتی چه حیات...
شهادت بانوی عالمیان حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد 🥀
🥀خدایا به سوز دل مولا علی علیه السلام و به پهلوی شکستهی #حضرت_زهرا سلام الله علیها قَسمت می دهیم که فرج منتقم شان را برسانی...
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🌹🌹
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
📌 روشنایی بخش آسمانها و زمین
🌌 ظلمت و تاریکی آسمانها را فرا گرفته بود. فرشتگان گفتند: بار خدایا! این تاریکی را از ما برطرف کن. و خداوند نوری خلق کرد. پس همهجا روشن شد. و آن نور، زهرا بود.
🌅 خداوندا! اکنون زمین نیز سرد و تاریک است. تو را به همان نور آسمانی قَسم، چشم اهل زمین را با ظهور فرزندش روشن کن.
🔆 ولادت #حضرت_زهرا و روز مادر مبارک باد.⛅️
الّٰلهُمَعَجِلِوَلیڪالفَرج
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا (س)
════༻❤༺════
@asheghanehalal
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
صدای گریه خواب از دیده ی همسایه ها برده
همان هایی که مادر نامشان را در دعا برده
همیشه نام این و آن در آغاز دعا گفته
همیشه نام اهل خانه را در انتها برده
نماز فاطمه باریست روی دوش این عالم
همان باری که روی شانه هایش مرتضی برده
نماز فاطمه اشکی ست که هر قطره ی آن را
به قصد فخر، جبرائیل تا عرش خدا برده
نماز فاطمه رودیست جاری در دل دنیا
که هرجا رفته گویی چشمه ی آب بقا برده
نماز فاطمه _وقتی به حیدر اقتدا کرده_
دل از محراب و رکن و کعبه و سعی و صفا برده
بلال! آهسته رد کن اشهد ان محمد را
اذان تو قرار از مادر غمگین ما برده
اذان گفتی نفهمیدی چه کردی با دل زهرا
نفهمیدی اذان تو دل ما را کجا برده
اذان می گفتی و رد می شد از اینجا عزیزی که
سلامش سالها از خانه ی ما غصه را برده
کدامین خانه؟ آری خانه ای که صبح و شب هر روز
ملائک خاک فرشش را به قصد توتیا برده
کدامین فرش؟ آری پوستین پینه داری که
غبارش را مسیحا بابت دارو دوا برده
من از این خانه می گویم که هر کس حاجت خود را
درِ این خانه آورده ست بی چون و چرا برده
درِ این خانه را عمری ملائک سجده آوردند
درِ این خانه را یک روز شیطان زیر پا برده
نه تنها آدمی آتش هم از این در نشد نومید
همان آتش که عمری آبروی اشقیا برده
همان آتش که هُرمش تا جهان باقیست در عالم
نقاب از روی زشت کینه و جور و جفا برده
همان آتش که کوهی مثل حیدر در دلش دارد
همان آتش که رنگ از صورت آل عبا برده
همان آتش که دستی شد میان کوچه ناغافل
که نور از چشم حیران امام مجتبی برده
□
گرفت از پشت در این شعله ای را دست ناپاکی
غروبی سرخ، آتش را به دشت کربلا برده
در آن شب ماه با دست خدا در خاک پنهان شد
شب قدری که تقدیر جهان را در خفا برده
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
════༻❤༺════
@asheghanehalal
▪️مادر که باشی تا آخر دنیا هم دلنگران فرزندی!
اینکه فرزندت چه میکند، چه میخورد و ... میشود دغدغهی همیشهات.
حالا اگر اجازه میدهید شما را مادر صدا کنیم، باید بگوییم که:
❤️ حضرت مادر!
ما این روزها را به سختی طی میکنیم.
غصّه میخوریم،
شما که مادَرید،
شما که دلنگران هستید،
شما که تا قیامت ما را فرزند خود خطاب کردهاید،
این شبها با همان پر و بال زخمیتان، گره از کار فرج باز کنید،
تا یتیمان مهدیات، به بهشت آغوش او بازگردند.
به یمن دعاهای مادرانه تو!
◾حضرت زهرا سلاماللهعلیها؛
...وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
🖤 سلام بر فرزندانم تا روز قیامت...
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ایام_فاطمیه #فاطمیه
#حضرت_زهرا
12.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی حتی تنهاست بیمردم
ولی در خواب گمراهی، بماند بیعلی مردم💔
👤 #کلیپ زیبای "بیمردم" با نوای حاج مهدی #رسولی تقدیم نگاهتان
📥 دانلود با کیفیت بالا
📥 دانلود صوت کامل
🏴 شهادت #حضرت_زهرا ؛ #فاطمیه
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 جبرئیل فقط یک بار به غیر پیامبران نازل شده بنا به نقل قرآن یک بار به حضرت مریم نازل شده است اما:
🌸 برای حضرت زهرا و کان یأتيها جبرئیل، مکرّر جبرئیل به حضور حضرت زهرا مشرف میشده است!🌸
❗️ فدای بغضت آقاجان که برای مادرت اینطور اشک میریزی...❤️
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
🏴دلداده باید بود و از دلدار،باید خواند
یعنی تو را،تکرار در تکرار،باید خواند...
🏴ما را ببخش آقا،کمی امشب، تحمل کن
ازحالِ میخ و در،بسی خونبار باید خواند...
🏴یا حرف از،سیلیِّ یک نامرد باید زد
یا از جراحاتِ در و دیوار باید خواند...
نذر فرج #آقا_صاحبالزمان و تسلّی قلبِ داغدارشان «صلوات»
🏴فرارسیدن شهادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها تسلیت باد...
#اللّٰھُمَعجِّلْلِّوَلیڪَالفࢪَجبِحَقِّفاطِمه
#غزه_تنها_نیست
#لبنان
#طوفان_الاقصی
#اللّهمّاحفَظقائِدَناالخامِنهای
🍂✨💔🌹🍂✨💔🌹🍂
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
پشتِ در خانه ی علی بلوا شد
با فاطمه بر سر علی دعوا شد
یک ضربه و یک بازو و یک آه بلند
شال از کمر امیر مردان وا شد
دربی که تمام قد در آتش میسوخت
آوار به روی صورت زهرا شد
در حال نفس نفس زدن بود هنوز
یک میخ گداخته سرش پیدا شد
سربسته بگویم سخن از ناموس است
سربسته بگویم که چه در آنجا شد
با طفل زمین خورد در آنجا مادر
بی طفل ولی بود که از جا پا شد
شرحِ غم زهرای جوان را باید
از رنگِ محاسن علی جویا شد
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
=======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
همدست شد مسمار با دیوار، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بیهوا در
باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پَرِ پروانه را در
در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ
در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در
از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچههای فاطمه قهریم با در
از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایهها، در
مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا، در
در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
میگشت در گودال دنبال برادر
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
=======================
#شهادت_حضرت_زهرا
اگر چشمتون در شام غریبان مادر تر شد التماس دعای فرج
یاعلی مدد