4_5825546133937586757.mp3
3.85M
😭 شهادت مظلومانه امام جواد_ع_ تسلیت 😭
🔖 حاجت گرفتن از امام جواد علیه السلام🔖
🎤حجت الاسلام #رفیعی
👈پیشنهاد دانلود
✅ @asheghaneruhollah
روضه جانسوز امام جواد ع.mp3
18.26M
😭 شهادت مظلومانه امام جواد_ع_ تسلیت 😭
◾️درددل امام رضا با جواد الائمه
🎵روضه جانسوز امام جواد و حضرت زهرا_س_
🎤حجت الاسلام #دارستانی
✅ @asheghaneruhollah
ma960528-2.mp3
8.88M
😭 شهادت مظلومانه امام جواد_ع_ تسلیت 😭
گوشه حجره بی صدا بودی
به غم و غصه مبتلا بودی
جگرت سوخت با #لب_تشنه
چون جگرگوشه #رضا بودی
🎤حاج حسین #سیب_سرخی
🔷زمینه فوق العاده زیبا
👈پیشنهاد دانلود
✅ @asheghaneruhollah
AZZAHRA(s)-09138152402 (8).mp3
4.33M
😭 شهادت مظلومانه امام جواد_ع_ تسلیت 😭
#آقامون_یاجواد گدات روزی میخواهد
روزی #محرم
رزق #اشک نم نم
روضه های علم
از تو میخواد ✋
🎤کربلایی #هادی_یزدانی
🔷شور احساسی #حضرت_جواد_الائمه
👈پیشنهاد دانلود
✅ @asheghaneruhollah
🏴 لوح| امام جواد علیهالسلام، الگوی حرکت ملت ایران بود
🏴 حضرت آیتالله خامنهای: امام جواد علیهالسلام مظهر مبارزهی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه میکرد، او از قدرت ها نمی ترسید، او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب میکند. ۶۳/۷/۱۷
✅ @asheghaneruhollah
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 9⃣5⃣
و چقدر اعصابم را بهم میرخت که حرفهایِ پیرمردانه اش
" صوفی ادامه بده.. "
صوفی که دست به سینه و به دقت نگاهمان می کرد، رو به عثمان با لحنی پر کنایه گفت :
" اجازه هست آقای عثمان؟؟"
نفسهای تند و عصبیِ عثمان را کنار گوشم حس میکردم. لبخندِ صوفی چقدر پر کینه بود..
" بعد از اون صبح؛ دیگه برادرتو زیاد میدیدم.. به خصوص که حالا یکی از مشتری های شبانه ی جهادمم شده بود.. روزها اسلحه و چاقو به دست با هیبتی خونی.. شبها هم شیشه به دست، مستِ مست.. وقتی هم که بعد از کلی تو صف ایستادن و جرو بحث با هم کیشهاش، نوبت به اون می رسید و به سراغم میومد، غریبه تر از هر مردِ دیگه ای با چشمهایش کثیفش کلِ بدنمو اسکن میکرد.. من اونجا بی پناهی رو به معنای واقعی کلمه دیدم و حس کردم. کاش هیچ وقت با برادرت آشنا نمی شدم.. دانیال هیچ گذشته و آینده ای برام نذاشت.. اون با تموم توانش خارم کرد و من دلیلش رو هیچ وقت نفهمیدم.. اما اینو خوب میدونم که، خدا و عشق، بزرگترین و مضحکترین دروغیه که بشریت گفتن.. چون حتی اگه یکیشون بود، هیچ کدوم از اون حقارتها رو نمی کشیدم.. "
صدایش بغض داشت. پوزخند روی لبهایش نشست :
" هه.. برادرت بدجور اهل نماز بود.. اونم چه نمازی.. اول وقت.. طولانی.. پر اخلاص.. تهوع آور.. احمقانه… ابلهانه.. راستی بهت گفتم که یه زن داداش نه ساله داری؟؟ اوه یادم رفت ببخشید.. یه خوونواده مسیحی رو تو مناطق اشغالی قتل عام کردن و فرمانده واسه دست خوش و تشویق، تنها بازمونده ی اون خوونواده بدخت رو که یه دختر بچه ی ظریف و نحیفه، نه ساله بود رو به عقد برادرت درآورد.. یادمه بعد از چند روز شنیدم که زیرِ دست و پایِ پر شهوتِ برادرت، جون داد و مُرد.. تبریک میگم بهت.. اوه ببخشید، تسلیت هم میگم.. البته اون بچه خیلی شانس آوردااا.. آخه زیادن دختربچه هایی که اینطور مورد لطف قرار گرفتن و موقعِ به دنیا اومدن نوزاده بی پدرشون از دنیا رفتن یا اینکه موندن و دارن سینه ی نداشت شونو واسه خوراک روزانه تو بچه حرومزاده شون میذارن.."
چی داشت میگفت..؟؟ حالا علاوه بر درد؛ تهوع هم به سلول سلول بدنم هجوم آورده بود..
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 0⃣6⃣
نمیتوانستم باور کنم. یعنی اصلا نمی خواستم که باور کنم. با تمام توان تحلیل رفته ام به سمتش خم شدم..
" چرنده.. مزخرفه.. تمام حرفات مزخرف بود.. امکان نداره که برادر من چنین کارهای کثیفی انجام بده.. شما مسلمونااا همه تون یه مشت روان پریش هستن.. "
صوفی نگاهم کرد.. سرد و یخ زده
" بشین سرجات بچه.. من انقدر بیکار نیستم که واسه گفتن یه مشت دروغ و چرندیات؛ از اونور دنیا پاشم بیام تو این شهر نفرت انگیز، که هر طرفش سر می چرخوندم برادرت و اون خاطرات نحسشو ببینم.. اصلا چرا باید اینکارو بکنم؟؟ بابای میلیاردر داری؟؟ یا شخصیت مهم سیاسی ؟؟ چی با خودت فکر کردی کوچولو؟؟ اگه من اینجام فقط و فقط به خاطر اصرارهای دیوونه کننده ی این دوست بی عقلته.. اونجایی که تو فکر میکنی با رفتن بهش، میتونی برادرِ مهربون و عاشق پیشه اتو پیدا کنی ، خوده خوده جهنمه.. و شک نکن که برادرت یکی از مامورهای عذابشه.. اصلا به فرض که همه چیز در مورد برادرت دروغ بوده.. اصل ماجرا چطور؟؟ اونا رو می تونی انکار کنی؟؟ با یه تحقیق کوچیک می تونی خیلی بیشتر از جنایتهایی که من تعریف کردم رو پیدا کنی..
اصلا دانیال فرشته.. با مبنای وجودی این گروه، که به هوایِ داشتن برادرت؛ می خوای عضوش شی چیکار میکنی؟؟ بریدن سر.. آواره کردن مردم.. تجاوز به زنان و دختران.. کشتن زن و بچه.. با اینا چجوری کنار میای؟؟ فکرکردی میری و اونا یه گروه ویژه با تمام امکانات میذارن در اختیارت که بری، پیداش کنی؟؟ نه.. باید سرویس بدی.. مثه همه اون بدبختایی که دارن سرویس میدن، چه داوطلب، چه گول خورده مثه من.. میدونی فلج شدن یعنی چی؟؟ ایدز یعنی چی؟؟ سقط جنین یعنی چی؟؟
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید