eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
602 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
278 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 4⃣5⃣1⃣ به صورتش خیره شدم " یه سوال.. چجوری به
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 5⃣5⃣1⃣ با تکان سر، او را دعوت به گفتن کردم " حالا وارد فاز جدیدی شده بودم. دانیال با ورود به داعش علاوه بر رسوندن چیت به ما، گلهایِ دیگه ای هم کاشت.. از جمله لو دادنِ چند تا از اسرارهای نظامی و استراتژیکشون تو سوریه و شمال عراق، که کمک زیادی به بچه های مدافع حرم کرد. و از طرفی نیروهایِ داعش رو حساس به اینکه یه خبرایی هست و کسی از داخل خودشون داره به ما گِرا میده.. حالا ما می خواستیم تا دانیال برگرده و اون کله شقی می کرد. تا اینکه یک اتفاق مهم افتاد و دانیال یه آمار دقیق و بی عیب از عملیاتی به ما داد که نیروهایِ تکفیریِ داعش قصد داشتن تو سوریه انجام بدن.. اما با اطلاعاتی که از طریق دانیال به دست بچه هایِ ما رسید، اون عملیات تبدیل شد به یه شکست بزرگ و میدون مرگ برایِ اون حرومزاده هایِ تکفیری.. " باورم نمی شد که تمامِ آتشها را برادرِ خوش خنده ی من به پا کرده باشد. لبخند غرور آمیزش عمیق شد " شکستی که اصلا فکرش هم نمی کردن.. آخه بعید بود با اون همه سرباز و تجهیزات ، حتی تلفات داشته باشن، چه برسه به قیمه قیمه شدن.. با اون شکست بزرگ که نتیجه ی لو رفتنشون بود، داعش به شدت بهم ریخت، طوری که برایِ شناسایی اون خبرچین به جون همدیگه افتاده بودن. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 5⃣5⃣1⃣ با تکان سر، او را دعوت به گفتن کردم " ح
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت6⃣5⃣1⃣ " حالا دیگه موندن دانیال تو اون شرایط اصلا به صلاح نبود و باید از اونجا خارج می شد. پس به کمک نیروهامون تو سوریه، فراریش دادیم. با ناپدید شدنش، انگشت اتهام رفت به سمت دانیال و افرادی که اونو وارد نیرو کرده بودن، مثل صوفی که یه جورایی معشوقه و همسر سابق برادرتون محسوب می شد.. حالا داعش می دونست که ضربه ی سختی از این نخبه ی جدید الورود و ایرانی الاصل، که به نوعی پیشنهادِ سازمان مجاهدین هم محسوب می شد، خورده و همین باعث شد تا بالا دستی های منافقین و داعش واسه پیدا کردنِ مقصر بین خودشون، مثل سگ و گربه به جوون هم بیوفتن. بی خبر از وجود یک رابط تو زنجیره ی اصلی خودشون و چیتی حاوی اسرار سِری، در دست ما ایرانیها.. " حالم زیاد خوب نبود. عجولانه سوالم را پرسیدم " اما این امکان نداره.. چون عثمان و صوفی مدام اسم اون رابط رو ازتون میپرسیدن و .. " به میان حرفم پرید " صبر کنید.. چقدر عجله دارین.. بله.. اونا دنبال رابط بودن.. اصلا دلیل همه ی اتفاقها رسیدن به اون رابط بود. و اِلا عملا کشتنِ دانیال یا من، سودی جز صرف هزینه و وقت براشون نداشت. چون عملیاتی که نباید لو می رفت ، رفته بود و اونا انقدر بیکار نیستن که بخوان از یه خائن انتقام بگیرن. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
پروفایل ویژه برای طرفداران روحانی ⚠️ دوتا_گوجه_۱۴۰۰ 🍅 🍅 #تا_1400_با_روحانی 🏴 @asheghaneruhollah
به تمام تازه چادری ها بگویید فقط یک نگاه برایتان مهم باشد آن هــم نگاه مادرانه حضرت زهرا (س) به چادری که درسر داری... 🏴 @asheghaneruhollah
🚩۲۹ روز تا اربعین 💚 ارباب کریم 💚 با اینکه میان نوکران رسواییم امضای زیارت از "حسن" میخواهیم اربــاب کـــــرم اگر کرامت بکند با پای پیاده "کربـــلا" می آییم 🏴 @asheghaneruhollah
تصویب fatf یعنی شب عملیات از تو جبهه خودی منور بزنی! یعنی تک تک کمین های خودی رو لو بدی! یعنی نقشه پایگاه رو بدی دست دشمن! یعنی #شفافیت_برای_دشمن ..... 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
تصویب fatf یعنی شب عملیات از تو جبهه خودی منور بزنی! یعنی تک تک کمین های خودی رو لو بدی! یعنی نقشه پ
قبل از برجام برای فریب ملت میگفتند هر روز تاخیر در اجرای برجام ۱۰۰ میلیون دلار برای کشور ضرر دارد هنوز کسی برای فریبکاری دوباره ضرر هر روز تاخیر در پیوستن به برای کشور رو محاسبه نکرده؟ 🏴 @asheghaneruhollah
‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️ ‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️ ✡ برنامه شیطان 1⃣ سریال مستند به همت مؤسسه مطلع فجر صادق و به سفارش آستان قدس رضوی، با موضوع «بررسی حرکت نظام‌مند جبهه‌ باطل با محوریت صهیونیسم جهانی و مبانی پروتکل‌های دانشوران صهیون» تهیه شده است. 2⃣ این سریال با نگاهی کلان و استراتژیک به جریان و اصیل‌ترین ایادی حزب‌الشیطان یعنی ، بندهای کلیدی را بررسی می‌کند؛ پروتکل‌هایی که حاکی از یک برنامه مرموز و شیطانی برای جهان است. 3⃣ بررسی صریح و بی‌پرده از این جریان منسجم شیطانی به منظور عمیق‌تر و نیز تنوع عناوین و موضوعات، همراه با رویکرد قرآنی و غلبه جریان حق و نابودی جبهه باطل از دیگر خصوصیات این مستند است. 4⃣ این مستند «برنامه شیطان» در 50 قسمت تقدیم می‌شود 💠 برای دیدن این مستند با ما همراه باشید👌 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت6⃣5⃣1⃣ " حالا دیگه موندن دانیال تو اون شرایط اصلا
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 7⃣5⃣1⃣ " اما.. اما وقتی تعدادی از مهره های اصلیشون تو ایران دستگیر شدن، اونا به این نتیجه رسیدن که جریان باید فراتر از دانیال باشه و فردی درست در هسته اصلی داره یه سری از اطلاعات رو لو میده.. چون دسترسی به اسامی اون افراد برای کسی مثل دانیال غیر ممکن بود. اونا با یه تحقیق گسترده به این نتیجه میرسن که یک رابط تو زنجیره ی اصلیشون وجود داره که مطمئنا دانیال از هویتش باخبره.. بی اطلاع از اینکه روح برادرتون هم از ماهیت اون رابط خبر نداشت. پس باید دانیال رو پیدا میکردن و توی اولین قدم سعی کردن تا به شما نزدیک بشن، البته از درِ دوستی. چون فکر میکردن که شما حتما از دانیال خبر دارین. اما تیرشون به سنگ خورد. آخه فهمیدن بی خبرتر از خودشون، خوونوادش هستن. اما پیدا کردنِ اون رابط براشون از هر چیزی مهمتر بود، به همین دلیل عثمان، به عنوان یه دوست خوب و مهربون کنارتون موند و ازتون در برابر مشکلات و حتی صوفی هم مراقبت کرد. کسی که چهره ی دوست داشتنی و همیشه نگرانش باعث شد تا وارد خونه و حریم خصوصیتون بشه و حتی به عنوانِ یه عاشقِ سینه چاک بهتون پیشنهاد ازدواج بده.. اونا مطمئن بودن که بالاخره دانیال سراغتون میاد و اگه عثمان بتونه اعتمادتون رو جلب کنه، خیلی راحت میتونن، گیرش بندازن. اما بدخلقی و یک دنده گی تون مدام کارو برایِ عثمان و بالادستی هاش سخت و سختتر میکرد.. " ناگهان خندید و دستش را رویِ گونه اش گذاشت " البته شانس با عثمان یار بود.. آخه نفهمید که چه دستِ سنگینی دارین، ماشالله.. " منظورش آن سیلی بود که در باغ به صورتش زدم.. عثمان نفهید اما من طعم دست سنگین و بی رحمش را چشیده بودم. خجالت کشیدم. فقط سیلی نبود، یک بریدگی عمیق هم رویِ سینه اش به یادگار گذاشته بودم و او محجوبانه آن را به یاد نمی آورد.. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 8⃣5⃣1⃣ با تک تک جملاتی که بر زبان می آورد، تمام آن خاطرات بد طعم دوباره در دهانِ حافظه ام مزه مزه می شد. خاطراتی که هر چند، گره از معماهایِ ریزو درشتِ زندگی ام باز می کردند اما کمکی به بیشتر شدنِ تعداد نفسهایِ محدودم نمی کردند. نفسهایی که به لطفِ این بیماری تک تک شان را از سر غنیمت بودن می شمردم، بی خبر از اینکه فرصت دیدنِ دوباره یِ دانیال را نصیبم می کنند یا نه؟؟ مرگی که روزی آرزویم بود و حالا کابوسِ بزرگ زندگی ام.. و رویایی از خدایی مهربان و حسامی محجوب مسلک، که طعمِ زبانم را شیرین می کرد و افسوسم را فراوان، که کاش بیشتر بودم و بیشتر سهمم می شد از بندگی و بندگانش.. خدایی که ندیدمش در عین بودن.. این جوان زیادی خوب بود.. آنقدر که خجالت می کشیدم به جای دست پختم رویِ صورتش نگاه کنم. ناگهان صدایی مرا به خود آورد. همان پرستار چاق و بامزه " بچه سید.. آخه من از دست تو چیکار کنم؟؟ هان؟؟ استعفا بدم خلاص میشی ؟؟ دست از سر کچلم برمی داری؟؟؟ " حسام با صورتی جمع شده که نشان از درد بود به سمتش چرخید " هیچی والا.. من جات بودم روزی دو رکعت نماز شکر می خووندم که همچین مریض باحالی گیر اومده.. مریض که نیستم، گل پسرم.. " مرد پرستار با آن شکم بزرگش، دست به جیب روبه رویِ حسام ایستاد " من میخوام بدوونم کی گفته که تو اجازه داری، بدون ویلچر اینور اونور بری؟؟ تو دکتری؟؟ تخصص داری؟؟ جراحی؟؟ بابا تو اجداد منو آوردی جلو چشمم.. از بس دنبالت، اتاقِ اینو اونو گشتم.. " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است