eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
606 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
278 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
✍رمان زیبای 📚 🔻 عقربه ثانیه شمار ساعت دیواری، مقابل چشمانم بی‌رحمانه رژه می‌رفت و گذر لحظات تنهایی را برایم سخت‌تر می‌کرد. 💞یک ماهی از ازدواج‌مان می‌گذشت💞 و اولین شبی بود که مجید به خاطر کار در شیفت شب به خانه نمی‌آمد. مادر خیلی اصرار کرد که امشب را نزد آنها بگذرانم، ولی نپذیرفتم، نه اینکه نخواهم که وقتی مجید در خانه نبود، نمی‌توانستم جای دیگری آرام و قرار بگیرم.😇 بی‌حوصله دور اتاق می‌چرخیدم و سرم را به گردگیری وسایل خانه گرم می‌کردم. گاهی به بالکن می‌رفتم و به سایه تاریک و با ابهت دریا که در آن انتها پیدا بود، نگاه می‌کردم. اما این تنهایی و دلتنگی آنقدر آزرده‌ام کرده بود که حتی به سایه خلیج فارس، این آشنای قدیمی هم احساس خوبی نداشتم. باز به اتاق برمی‌گشتم و به بهانه گذراندن وقت هم که شده تلویزیون📺 را روشن می‌کردم، هر چند تلویزیون هم هیچ برنامه سرگرم کننده‌ای نداشت و شاید من بیش از اندازه کلافه بودم. هر چه فکر کردم، حتی حوصله پختن شام هم نداشتم و به خوردن چند عدد خرما 🍠و مقداری نان🍪 اکتفا کردم که صدای زنگ موبایلم📲 بلند شد. همین که عکس مجید😍 روی صفحه بزرگش افتاد، با عجله به سمت میز دویدم و جواب دادم: _«سلام مجید!» و صدای مهربانش در گوشم نشست: _«سلام الهه جان! خوبی؟» ناراحتی‌ام را فروخوردم و پاسخ دادم: _«ممنونم! خوبم!» و او آهسته زمزمه کرد: _«الهه جان! شرمندم که امشب اینجوری شد!» نمی‌توانستم غم دوری‌اش را پنهان کنم که در جواب عذرخواهی‌اش، نفس عمیقی کشیدم و او با لحن دلنشین کلامش شروع کرد.از شرح دلتنگی و بی‌قراری‌اش گرفته تا گله از این شب تنهایی که برایش سخت تاریک و طولانی شده بود و من تنها گوش می‌کردم.😍☺️ شنیدن نغمه‌ای که انعکاس حرف‌های دل خودم بود، آرامم می‌کرد، گرچه همین پیوند قلب‌هایمان هم طولی نکشید و بخاطر شرایط ویژه‌ای که در پالایشگاه برقرار بود، تماسش را کوتاه کرد و باز من در تنهاییِ خانه‌ی بدون مجید فرو رفتم. برای چندمین بار به ساعت نگاه کردم، ساعتی که امشب هر ثانیه‌اش برای چشمان بی‌خوابم به اندازه یک عمر می‌گذشت. چراغ‌ها را خاموش کردم و روی تخت دراز کشیدم. 🛌چند بار سوره حمد را خواندم تا چشمانم به خواب گرم شود، ولی انگار وقتی مجید در خانه نبود، هیچ چیز سرِ جایش نبود که حتی خواب هم سراغی از چشمان بی‌قرارم نمی‌گرفت. نمی‌دانم تا چه ساعتی بیدار بودم و بی‌قراری‌ام چقدر به درازا کشید، اما شاید برای دقایقی خواب چشمانم را ربوده بود که صدای اذان مسجد محله،🌌 پلک‌هایم را از هم گشود و برایم خبر آورد که سرانجام این شب طولانی به پایان رسیده و به زودی مجید به خانه برمی‌گردد. برخاستم و وضو گرفتم و حالا ✨نماز صبح✨چه مونس خوبی بود تا سنگینی یک شب تنهایی و دلتنگی را با خدای خودم تقسیم کنم. نمازم که تمام شد، به سراغ میز آیینه و شمعدان اتاقم رفتم، قرآن را از مقابل آیینه برداشتم و دوباره به سرِ سجاده‌ام بازگشتم. همانجا روی سجاده نشستم و آنقدر قرآن خواندم تا سرانجام قلبم قرار گرفت. سیاهی آسمان دامن خود را آهسته جمع می‌کرد که چادرم را سر کردم و به تماشای طلوع آفتاب 🌄به بالکن رفتم. باد خنکی از سمت دریا به میهمانی شهر آمده و با حس گرمایی که در دل داشت، خبر از سپری شدن اردیبهشت ماه می‌داد. آفتاب مثل اینکه از خواب بیدار شده باشد، صورت نورانی‌اش را با ناز از بستر دریا بلند می‌کرد و درخشش گیسوان طلایی‌اش از لابلای شاخه‌های نخل‌ها به خانه سرک می‌کشید. هر چه دیشب بر قلبم سخت گذشته بود، در عوض این صبحگاهِ انتظار آمدنِ مجید، بهجت آفرین بود.😌 هیچ گاه گمان نمی‌کردم نبودش در خانه اینهمه عذابم دهد و شاید تحمل یک شب دوری، ارزش این قدردانی حضور گرم و پُر شورش را داشت! ساعت هفت صبح🕖 بود و من همچنان به امید بازگشتش پشت نرده‌های بالکن به انتظار ایستاده بودم که صدای پای کسی را در حیاط شنیدم. کمی خم شدم و دیدم عبدالله است که آهسته صدایش کردم. سرش را به سمت بالا برگرداند و از دیدن من خنده‌اش گرفت. زیر بالکن آمد و طوری که مادر و پدر بیدار نشوند، پرسید: _«مگه تو خواب نداری؟!!!»😄 و خودش پاسخ داد: _«آهان! منتظر مجیدی!»😌 لبم را گزیدم و گفتم: _«یواش! مامان اینا بیدار میشن!»😬 با شیطنت خندید و گفت: _«دیشب تنهایی خوش گذشت؟»😉 سری تکان دادم و با گفتن_«خدا رو شکر!»، تنهایی‌ام را پنهان کردم که از جواب صبورانه‌ام سوء‌استفاده کرد و به شوخی گفت: ُ_«پس به مجید بگم از این به بعد کلاً شیفت شب باشه! خوبه؟»😄😜 و در حالی که سعی می‌کرد صدای خنده‌اش بلند نشود، با دست خداحافظی کرد و رفت. دیگر به آمدن مجیدم چیزی نمانده بود که به آشپزخانه رفتم، چای دم کردم و دوباره به بالکن برگشتم.☺️ ⏪ ادامه دارد... رمان زیبای 📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب،حضرت رقیه(سلام الله علیها) 🔻به کلام خطیب توانا: حجت الاسلام 🎤به نفس گرم: کربلایی 👈 📆چهارشنبه4 اردیبهشت ماه1398 💥💥 💠پیشنهاد ویژه دانلود 👇👇👇👇👇 ❤️💛💚💙💜💔 @asheghaneruhollah ❤️💛💚💙💜💔
ولادت حضرت رقیه(س)1398 هیئت عاشقان روح الله(ره) (9).mp3
7.46M
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب حضرت رقیه(سلام الله علیها) 👈 🌺برکت خانه از دختر داشتن...😍 🎤کربلایی 👏مدح حضرت زهرای سه ساله 💠پیشنهاد ویژه دانلود 🆔 @asheghaneruhollah
ولادت حضرت رقیه(س)1398 هیئت عاشقان روح الله(ره) (1).mp3
3.44M
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب حضرت رقیه(سلام الله علیها) 👈 🌺سرنوشتم را چه دیدی شایدم با وارد محشر شدم ❤️ 🎤کربلایی 👏شعرخوانی فوق العاده 💠پیشنهاد ویژه دانلود 🆔 @asheghaneruhollah
ولادت حضرت رقیه(س)1398 هیئت عاشقان روح الله(ره) (2).mp3
11.67M
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب حضرت رقیه(سلام الله علیها) 👈 🌺کاش مثل خوبها شم من هم یه باشم یارقیه... 🎤کربلایی 👏شور احساسی 💠پیشنهاد ویژه دانلود 🆔 @asheghaneruhollah
ولادت حضرت رقیه(س)1398 هیئت عاشقان روح الله(ره) (3).mp3
3.74M
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب حضرت رقیه(سلام الله علیها) 👈 🌺ایل و اجداد من گدای علی ❤️ 🎤کربلایی 👏شور مستانه حضرت حیدر 💠پیشنهاد ویژه دانلود 🆔 @asheghaneruhollah
ولادت حضرت رقیه(س)1398 هیئت عاشقان روح الله(ره) (4).mp3
4.07M
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب حضرت رقیه(سلام الله علیها) 👈 🌺زینبی آمده و دل زینب می برد😍 🎤کربلایی 👏مدح حضرت رقیه 💠پیشنهاد ویژه دانلود 🆔 @asheghaneruhollah
ولادت حضرت رقیه(س)1398 هیئت عاشقان روح الله(ره) (5).mp3
3.98M
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب حضرت رقیه(سلام الله علیها) 👈 🌺هرچه دارم را فدای خاک پایش میکنم آنقدر خوب است که بابایم صدایشش میکنم😍 🎤کربلایی 👏شور به یادماندنی حضرت مولا 💠پیشنهاد ویژه دانلود 🆔 @asheghaneruhollah
ولادت حضرت رقیه(س)1398 هیئت عاشقان روح الله(ره) (6).mp3
2.34M
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب حضرت رقیه(سلام الله علیها) 👈 🌺حقا که حقیقتا حق باشد... 🎤کربلایی 👏شور مستانه حضرت حیدر 💠پیشنهاد ویژه دانلود 🆔 @asheghaneruhollah
ولادت حضرت رقیه(س)1398 هیئت عاشقان روح الله(ره) (7).mp3
6.22M
📢 💐مراسم جشن میلاد نازدانه ارباب حضرت رقیه(سلام الله علیها) 👈 🌺کی میتونه غیر عباس باشه❤️ 🎤کربلایی 👏شور احساسی حضرت قمربنی هاشم 💠پیشنهاد ویژه دانلود 🆔 @asheghaneruhollah
☘️اعمال شب اول ماه رمضان 🌹شب اول در آن چند عمل است : ❶ اوّل : آنكه طلب هلال كند و بعضى استهلال اين ماه را واجب دانسته اند✨ ❷ دوم : غسل اول ماه🌹 ❸ سوم : زیارت امام حسین علیه السلام ❹ چهارم : زمانی که هلال ماه مبارک رمضان مشاهده شد رو به قبله كند و دستها را به آسمان بلند كند و خطاب كند هلال را و بگويد: «رَبّى وَرَبُّكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمينَ اَللّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَيْنا بِالاْمْن وَالاِْيمانِ وَالسَّلامَةِ وَالاِْسْلامِ وَالْمُسارَعَةِ اِلى ما تُحِبُّوَتَرْضى اَللّهُمَّ بارِكَ لَنا فى شَهْرِنا هذا وَارْزُقْنا خَيْرَهُ وَعَوْنَهُ وَاصْرِفْ عَنّا ضُرَّهُ وَشَرَّهُ وَبَلاَّئَهُ وَفِتْنَتَهُ✨ پروردگار من و پروردگار تو خدا پروردگار جهانيان است خدايا اين ماه را بر ما نو كن با امنيت و ايمان و سلامتى و اسلام و پيشى گرفتن بدانچه تو دوست دارى و خوشنود شوى, خدايا بركت ده به ما در اين ماه و خير و خوبى و كمك آن را روزى ما كن و بگردان از ما زيان اين ماه و شر و بلا و فتنه اش را🌹 ❺ پنجم : از مستحبات شب اول ماه مبارک رمضان ، خواندن دعای جوش کبیر است . ❻ ششم : همچنین خواندن دعاهای وارده مخصوصاً دعای چهل وسوم و چهل چهارم صحیفه سجادیه در این شب شفارش شده است 🆔 @asheghaneruhollah