eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
620 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2هزار ویدیو
279 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
H_Asheghaneruhollah_960601 (2).mp3
4.11M
🌺🌺🌺عیدتان مبارک 🌹مراسم جشن ازدواج حضرت علی_ع_وحضرت زهرا_س_ 🎤کربلایی احسان 💥نماز بی ولای او بی نمازی بود @asheghaneruhollah
H_Asheghaneruhollah_960601 (4).mp3
1.63M
🌺🌺🌺عیدتان مبارک 🌹مراسم جشن ازدواج حضرت علی_ع_وحضرت زهرا_س_ 🎤کربلایی احسان 💥علی از فاطمه قبل از تولدخواستگاری کرد @asheghaneruhollah
H_Asheghaneruhollah_960601 (5).mp3
4.38M
🌺🌺🌺عیدتان مبارک 🌹مراسم جشن ازدواج حضرت علی_ع_وحضرت زهرا_س_ 🎤کربلایی احسان 💥آسمان میخواند امشب قدسیان دف می زنند @asheghaneruhollah
H_Asheghaneruhollah_960601 (6).mp3
5.28M
🌺🌺🌺عیدتان مبارک 🌹مراسم جشن ازدواج حضرت علی_ع_وحضرت زهرا_س_ 🎤کربلایی احسان 💥دریا به دریا رسیده ایول الله @asheghaneruhollah
H_Asheghaneruhollah_960601 (7).mp3
4.65M
🌺🌺🌺عیدتان مبارک 🌹مراسم جشن ازدواج حضرت علی_ع_وحضرت زهرا_س_ 🎤کربلایی احسان 💥خواب و رویای منه علی اقای منه 🌺 ۱۷ روز تا عید سعید غدیر ✅ @asheghaneruhollah
در زندگی خدا هستیم اگر در میهمانی یک شب بهت خوش نگذشت وسختی کشیدی صبورباش و صاحب خانه را حفظ کن🙏🌹 💚 😘😘😘😘😘😘😘
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#غرب_شناسی #قسمت_دوم 💢ورودی شهر رشت قبلتر نوشتم که برای شناخت تمدن غرب باید اصل و اصالت لذت را مو
💢از سقط جنین تا پورن تمدن غرب و سبک زندگی حاصل از آن بدون شناخت نظام اقتصادی یا همان سرمایه داری قابل درک نیست. نظام سرمایه داری یک منطق ثابت دارد بنام: سود آن چیزی ارزش دارد که سودی دربرداشته باشد. و سود در روال تولید پول و ثروت معنا می یابد. در واقع سرمایه دار فقط یک چیز میفهمد و آن ثروت است. تولید ثروت و پول در نظام سرمایه داری در حکم خون در رگ انسان است و اگر این فرآیند به هردلیلی قطع شود سرمایه دار با ضرر روبرو خواهد شد. حال سوال این است: نظام سرمایه داری از چه چیزی کسب سود می‌کند؟ پاسخ همه چیز! در کارخانه های خصوصی اسلحه سازی غرب پیشرفته ترین ادوات تولید می‌شود. حالا بازار مصرف کجاست؟ سرمایه دار تولیدات خود را به کجا باید عرضه کند؟ جنگ به هر دلیلی در هر کجای عالم به نفع سود تولید کننده اسلحه است‌. تا جنگی نباشد فرآیند کسب سود اسلحه سازان که صنعت چندصد میلیارد دلاری را بودجود آورده شکل نمیگیرد. پس الان روشن است که چرا غرب هر چند سال یکبار در یک کجای عالم جنگی راه می اندازد. طنز ماجرا کجاست؟ منطق سرمایه داری با جنگ و کشتار انسان‌های کسب سود می‌کند چون تا جنگی نباشد فروش ادوات نظامی ممکن نیست. از طرف دیگر آرمان‌های لیبرالیسم از حقوق بشر و حقوق حیوانات و محیط زیست سخن می‌گوید و هر کشوری در چارچوب تعریف حقوق بشر آنها رفتار نکند با تحریم، تحقیر و تهدید مواجه می شود. در کل تاریخ بشر تعداد کشته شدگان جنگ به اندازه بیش از ۱۲۰ میلیون نفر در جنگ جهانی اول و دوم‌نخواهد رسید که هر دو جنگ را اروپایی ها با سلاح‌های پیشرفته به راه انداختند. نظام سرمایه داری از همه چیز کسب سود می کند از جنین سقط شده برای تولید کرم پوستی با هنر و سینما با فوتبال با سیاست،از غذا با تولید بیماری با درمان همان بیماری با پورن با درمان ایدز و هر آن چیزی که شما به حتی فکر نمی کنید. اما سرمایه دار با آن تولید ثروت می کند. خب عیب ماجرا کجاست؟ شاید بگویید تولید ثروت یک هنر و توانایی است باید سرمایه‌داری را تحسین کرد در پیام های بعدی به این نکته خواهیم پرداخت. @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
✍️رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت 🔻 #قسمت_دویست_وشانزدهم در عرض یک ساعت اجاق گاز و یخچال در آشپزخا
✍️رمان زیبای 📚 🔻 دستش را از دور گردنم پایین آورد و پاسخ این همه حسابگری‌ام را با ناراحتی داد: _«الهه! این طلاها یادگاره! من می‌دونم که برای تو چقدر عزیزن...»😒 و نگذاشتم حرفش را ادامه دهد و با قاطعیت تکلیف را مشخص کردم: _«برای من هیچی عزیزتر از زندگی‌ام نیس!»😍☝️ سپس به حلقه ازدواجم💍 که هنوز در انگشتم بود، دست کشیدم و با خاطره زیبایی که از پیوند مقدس‌مان داشتم، لبخندی زدم و ادامه دادم: _«من فقط اینو دوست دارم!»😌 و بلافاصله نگاهم به حلقه مردانه مجید افتاد که با سرانگشتانم لمسش کردم و با شیطنتی زنانه، شوخی کردم: _«حالا حلقه تو هم پلاتینه، گرونه! اگه بفروشیم کلی پولش میشه!»😉 و در برابر صورتش که از خنده پُر شده بود،😃 من هم خندیدم😁 و گفتم: _«ولی اینم خیلی دوست دارم! نمی‌خواد بفروشی! به جز حلقه‌های ازدواجمون، بقیه رو بفروش!» ولی دلش راضی نمی‌شد که باز اصرار کرد: _«الهه! اگه یخورده صبر کنی، کم کم جور میشه. هم می‌تونم از همکارام قرض بگیرم، هم می‌تونم از پسر عمه‌ام مرتضی یه کم پول بگیرم. هر ماه هم با حقوق اون ماه یه تیکه اثاث می‌خریم.» که از اینهمه درماندگی کلافه شدم و با حالتی عصبی اعتراض کردم:😐 _«یعنی چی مجید؟!!! الان تازه اول ماهه! کو تا آخر ماه که حقوق بگیری؟ ما دیگه از فردا برای خرج خونه هم پول نداریم! یه نگاه به اینجاها بنداز! رو یه تیکه موکت نشستیم! نه فرشی، نه پرده‌ای، نه مبلی! حتی امشب پتو هم نداریم! باید بدون بالشت روی یه تشک بخوابیم! آشپزخونه لخته! باید کلی ظرف و ظروف بخریم! من چند روز دیگه باید برم سونوگرافی، می‌دونی چقدر پولش میشه؟ مگه حقوق تو چقدره؟ مگه بیشتر از کرایه خونه و خرج زندگیه؟ خیلی هنر کنیم با پولی که از حقوقت پس‌انداز می‌کنیم یه سری خرت و پرت برای حوریه بخریم. مگه آخرش چقدر اضافه میاد که بخوایم باهاش وسیله هم بخریم؟» رنجیده نگاهم کرد و با صدایی که از شدت ناراحتی خش افتاده بود، پاسخ داد:😕😒 _«مگه من گفتم نمی‌خرم؟ من همین امروز عصر میرم پتو و بالشت و هر چی لازم داری، می‌خرم...» که با بیتابی حرفش را قطع کردم: _«با کدوم پول؟!!!»🙁 از اینهمه کم حوصلگی‌ام، لبخندی عصبی روی صورتش نشست و با لحن گرفته‌اش، اوج دلخوری‌اش را نشانم داد: _«هنوز ته حسابم یخورده مونده. همین الان به مرتضی زنگ می‌زنم میگم دو میلیون برام کارت به کارت کنه.» و من نمی‌خواستم وضعیت سخت زندگی‌ام به گوش کسی به خصوص اقوام مجید برسد که با عصبانیت خروشیدم:😠 _«می‌خوای بهش بگی چی شده؟!!! می‌خوای بگی اینهمه راه اومدم بندر کار کنم که وضعم خوب شه، حالا برای دو میلیون محتاج تو شدم؟!!! می‌خوای بگی پدر زنم ما رو از خونه‌مون بیرون کرد و حالا داریم تو یه خونه پنجاه متری روی موکت زندگی می‌کنیم؟!!! می‌خوای بگی همه چیزمون رو گرفتن و حالا حتی یه دست لباس هم نداریم؟!!! می‌خوای بگی غلط کردم زن سُنی گرفتم که بخوام اینجوری آواره بشم؟!!! می‌خوای آبروی خودت رو ببری؟!!!» و چه خوب فهمید دیگ اینهمه بغض و بد قلقی، از شعله حکم ظالمانه پدر خودم می‌جوشد که با مهربانی نگاهم کرد و با صدای مهربانترش به دلداری دل تنگم آمد:😊 _«الهه جان! چرا انقدر خودت رو اذیت می‌کنی؟ چرا همه‌اش خودت رو مقصر می‌دونی عزیزم؟ تو زن منی و منم وظیفه دارم وسایل آسایش و رفاه تو رو فراهم کنم.» و دریای متلاطم نگاهش به ساحل عشقم رسید و با لحنی عاشقانه شهادت داد: _«شیعه یا سُنی، من عاشقتم الهه! خدا شاهده هر بلایی سرم بیاد، اگه برگردم بازم تو رو برای زندگی انتخاب می‌کنم! حالا اگه یکی یه کاری کرده، به تو چه ربطی داره عزیزم؟»☺️ ⏪ ادامه دارد... رمان زیبای 📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍️ نویسنده:خانم 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 ✅ @asheghaneruhollah
🌴 🌴 و مگر می‌شد به من ربطی نداشته باشد که چشمانم از اشک پُر شد و با بغضی که گلوگیرم شده بود، جواب دادم:😢 _«معلومه که به من ربط داره! اگه تو به جای من با یه دختر شیعه ازدواج کرده بودی، الان داشتی زندگی‌ات رو می‌کردی! نه کتک می‌خوردی، 😔نه آواره می‌شدی، نه همه سرمایه‌ات رو از دست می‌دادی!»😞 و نمی‌دانستم با این کلمات آتشینم نه تنها تقصیر این همه مصیبت را به گردن نمی‌گیرم که بیشتر دلش را می‌لرزانم که مستقیم نگاهم کرد و بی‌پرده پرسید:😕 _«به در میگی که دیوار بشنوه؟!!!» و در برابر نگاه متحیرم، 😦با حالتی دل شکسته بازخواستم کرد: س«پشیمونی از اینکه به یه مرد شیعه بله گفتی؟ از اینکه داری به خاطر من اینهمه سختی می‌کشی، خسته شدی؟ خیال می‌کنی اگه با یه مرد سُنی ازدواج کرده بودی، الان زندگی‌ات بهتر بود؟»😒 و دیگر فرصت نداد از صداقت عشقم دفاع کنم که از روی تأسف سری تکان داد و با لحنی لبریز رنجیدگی، عذر گناه نکرده‌اش را خواست: س«می‌دونم خیلی اذیتت کردم! می‌دونم بخاطر من خیلی اذیت شدی و هنوزم داری عذاب می‌کشی! ولی یه چیز دیگه رو هم می‌دونم. اونم اینه که برای اینا شیعه و سُنی خیلی فرق نمی‌کنه! حالا من شیعه بودم و برام شمشیر رو از رو بستن، ولی با تو هم به همین راحتی کنار نمی‌اومدن! 👈همونطور که بابا رو وهابی کردن،👈 تو هم تا وهابی نمی‌شدی، راحتت نمی‌ذاشتن! 👈اول برات کتاب و سی دی می‌اُوردن تا فکرت رو شستشو بدن، 👈اگه بازم مقاومت می‌کردی، برای تو هم شمشیر رو از رو می‌بستن. مگه تو همین 🇸🇾سوریه🇸🇾 غیر از اینه؟ 👈اول شیعه‌ها 🌸رو می‌کشتن، 👈حالا امام جماعت مسجداهل سنت🌺 رو هم ترور می‌کنن، چون با عقاید تکفیری‌ها مخالفت می‌کرد! پس اگه تو با یه سُنی هم ازدواج کرده بودی و جلوی نوریه کوتاه نمی‌اومدی، بازم حال و روزت همین بود! الان اینهمه زن و شوهر شیعه و سُنی دارن تو همین شهر با هم زندگی می‌کنن. مگه با هم مشکلی دارن؟ مگه از خونه زندگی‌شون آواره شدن؟ 😕من و تو هم که داشتیم زندگی‌مون رو می‌کردیم. اگه سر و کله این دختره وهابی پیدا نشده بود، ما که با هم مشکلی نداشتیم.»😔 سپس دست سرِ زانویش گذاشت و همانطور که از جایش بلند می‌شد، زیر لب زمزمه کرد: «یا علی!» و دیگر منتظر پاسخم نشد و به سمت آشپزخانه رفت. در سکوت سنگینش، پودر و لگن را برداشت و به سراغ لباس چرک‌های کنار اتاق رفت. دستم را به دیوار گرفتم و با همه دردی که در کمرم می‌پیچید، از جا بلند شدم. اصلاً حواسش به من نبود و غرق دنیای خودش، لباس‌ها را داخل لگن ریخت و دوباره به آشپزخانه برگشت. همانطور که دستم را به کمرم گرفته بودم با قدم‌های کُند و کوتاهم، به سمت آشپزخانه رفتم و کنار اُپن ایستادم.😔 ⏪ ادامه دارد... رمان زیبای 📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍️ نویسنده:خانم 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 ✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
❌مسولین مملکت خوب بخوانند.... 🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب دوازدهم : #ش
🔵 | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک 🔸شهید شب سیزدهم : 👈 👈 شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود ایشان از شهدای غواص بودند و دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند ... 🔻26 روز مانده به @asheghaneruhollah
#غدیر فکرش را بکن! فردا روزی #قیامت بشود... و در آن میان... ما و همه‌ی آشنایان‌مان ایستاده‌ایم! یکی از همان‌ها بیرون بیاید و... بگوید: - بامعرفت! چرا از محبت علی و اولادش بهم نگفتی؟! اگه می‌گفتی... حداقل منم میومدم توُ ماجرا! این رسمش نبود! چه می‌خواهیم بگویم؟! الحق و الانصاف... این، تکلیف همه‌ی ماست که به آیندگان برسانیم اعلام ولایت امیر را! باید پیام غدیر را... صدای غدیر را... نام غدیر را... به هرکسی از دور و نزدیک برسانیم! هرطور که می‌شود... هرطور که می‌توانیم! نسل در نسل و... سینه به سینه! ... 15روز تا عید بزرگ غدیر😍 #مبلغ_غدیر_باشیم 🌸 ✅ @asheghaneruhollah