💢 یک حیله با چند هدف‼️
♨️اینکه یک گروه وقت و انرژی صرف کنند تا با یک حرکت ، بتوانند خسارتها و لطمات زیر را وارد کنند، در حد خود جای تعجب و نگرانی است.‼️
@hamdan110
♨️و اما خسارتهای این رفتار مشکوک:
🔸شب میلاد رحمه للعالمین که ملت شریف ایران اسلامی ، با شادی و سرور سپری می کردند، این تصمیم باعث شوک و تلخ کامی هموطنان گرامی گردید.
🔸سخنرانی سالانه و مهم مقام معظم رهبری در خصوص وحدت اسلامی ، بدلیل فاجعه خبری این رفتار عجولانه، تحت الشعاع قرار گرفت.
🔸در شرایط تحریم کامل فروش نفتی و خودکفایی در تولید بنزین، این تصمیم بیشتر به معنی خود تحریمی است و باعث اختلال در روند تولید و عرضه این فرآورده می شود.
🔸در شرایطی که کل منطقه ایامی پر از آشوب سپری می کند، تحریک افکار عمومی را نوعی بی تدبیری و بسیار مشکوک می بینیم .
🔸با توجه به تورم، بیکاری، رکود و...افزایش قیمت سوخت ، باعث التهاب بیشتر این شاخصها می شود.
🔸تخصیص سهمیه سوخت به تمام خودروهای سواری(وارداتی و داخلی) ، خلاف ادعای حمایت از طبقات متوسط به پایین است.
🔸نادیده گرفتن اثرات منفی این افزایش قیمت بر تولید، عرضه و...نشان از ضربه پذیری این طرح عجولانه است.
🔸همزمانی این طرح با دستگیری آقای دانیال زاده ، نوعی سردرگمی در محافل خبری ایجاده نموده است.
🔸و...
#آشوب-طلبان #دو-تابعیتی #سقیفه
#دولت_بی_لیاقت
💠 @asheghaneruhollah
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هشتم
میدیدم از #آشوب شهر #لذت میبرد...
در انتهای کوچه ای خاکی و خلوت مقابل خانه ای رسیدیدم و #خیال_کردم به خانه پدرش آمده ایم...
که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد..
و با خونسردی توضیح داد
_امروز رو اینجا میمونیم تا ببینم چی میشه!
در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در
شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را میلرزاند..😥
و میخواستم همچنان #محکم باشم که آهسته پرسیدم
_خب چرا نمیریم خونه خودتون؟
بیتوجه به حرفم در زد و من نمیخواستم وارد این خانه شوم..
که دستش را کشیدم و اعتراض کردم
_اینجا کجاس منو اوردی؟
به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم..
و من نمیتوانستم اینهمه خودسری اش را #تحمل کنم که از کوره در رفتم..
_اگه نمیخوای بری خونه بابات، برو یه #هتل بگیر! من اینجا نمیام!😠
نمیخواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید
_تو نمیفهمی کجا اومدی؟ 😠هر روز تو این شهر دارن یه جا رو #آتیش میزنن و آدم #میکُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمیبینی؟
بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی محبت میداد که رام احساسش ساکت شدم..
و فهمیده بود در این شهر غریبی میکنم که با هر دو دستش شانه هایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد
_نازنین! بذار کاری که صلاح میدونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمیخوام صدمه ببینی!
و هنوز عاشقانه اش به آخر نرسیده، در خانه باز شد...
مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند...
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
⏪ ادامه دارد...
رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
👈 این جا صحبت از #عشق است ...❤️👇
✅ @asheghaneruhollah