eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
597 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 🌴 موکب‌های پذیرایی از زائران، در تمام کوچه خیابان‌های شهر نجف مستقر شده و هر یک به وسیله‌ای به رهگذران خدمت می‌کردند.☺️ در مقابل اکثر موکب‌ها هم صندلی‌هایی برای استراحت مردم تعبیه شده بود و حسابی ضعف کرده بودیم که در کنار یکی از موکب‌ها نشستیم و هنوز لحظاتی نگذشته بود که خادمان موکب با استکان‌هایی از شیر داغ😋 و ظرفی پُر از نان شیرین 🍘به سمت‌مان آمدند. ظرف نان را با احترام تعارفمان می‌کردند و با چه مِهر و محبتی استکان‌های شیر را به دستمان می‌دادند که انگار از نور چشم خود پذیرایی می‌کردند😟 و در خنکای یک صبح پاییزی، شیر داغ و نان شیرین چه حلاوتی را در مذاق‌مان ته نشین می‌کرد که جانی تازه گرفته و دوباره به راه افتادیم.🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️ ساعتی تا اذان ظهر 🌇مانده و ما همچنان در 🌴جاده نجف به کربلا🌴 با پای پیاده پیش می‌رفتیم و نه اینکه خودمان برویم که یقیناً ما را از آن سوی جاده به سمت خودش می‌کشید که طول مسیر را حس نمی‌کردیم و با چشمه عشقی که هر لحظه بیشتر در جانمان می‌جوشید، به سمت کربلا قدم می‌زدیم. سطح مسیر پُر از 👥👥جمعیت👥 بود و گاهی به حدی شلوغ می‌شد که حتی بین خودمان هم فاصله می‌افتاد و به زحمت به همدیگر می‌رسیدیم.😟 عراقی از ارتشی و داوطلبین مردمی، به طور در سرتاسر مسیر حضور داشتند و خودروهای زرهی ارتش مرتب تردد می‌کردند تا حتی خیال حرکتی هم به 💣تروریست‌های تکفیری💣 نرسد و با چشم خودم می‌دیدم با همه فتنه‌انگیزی‌های داعش در عراق، مسیر نجف تا کربلا به حرمت اولیای الهی و به همت نیروهای نظامی، از چه بالایی برخوردار است. 😊 مسیر جاده، منطقه ای نسبتاً خشک و صحرایی بود که نخل‌ها🌴 و درخت‌هایی به صورت پراکنده روئیده و کمی دورتر از جاده، 🌴🌴نخلستان‌های🌴🌴 محدودی قد کشیده بودند که زیبایی منطقه را دو چندان می‌کرد. دو طرف جاده پوشیده از موکب‌هایی بود که غرق 🏴پرچم‌های سرخ❤️ و سبز💚وسیاه🏴 و در میان نوای نوحه و مداحی، برای خدمت به میهمانان امام حسین (علیه‌السلام) از جان خود هزینه می‌کردند؛ از مادرانی که کودکان خُردسالشان 👦👧را در حاشیه جاده گمارده بودند تا به زائران لیوانی آب🍶 مرحمت کرده یا دستمال کاغذی💎 به دستشان بدهند تا پیرمردانی که قهوه مخصوص عراقی☕️ را در فنجانی کوچک به زائران تعارف می‌کردند و جوانانی که بدن خسته مردان را مشت و مال می‌دادند💪 و حتی نیروهای نظامی و امنیتی👮‍♂️ که خم شده و قدم‌های زائران را نوازش می‌دادند و چه می‌کردند این شیعیان عراقی در اربعین حسینی که گویی به عشق امام حسین (علیه‌السلام) مست شده😇 و در آیینه چشمان خمارشان جز صورت سید الشهدا (علیه‌السلام) چیزی نمی‌دیدند که هر یک به هر بضاعتی خدمتی می‌کردند و هر کدام به زبانی اعلام می‌کردند که خدمت به میهمانان پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) افتخار دنیا و آخرتشان خواهد بود. آسید احمد گاهی مجید را رها می‌کرد و همراه همسر و دخترش می‌شد تا من و مجید کمی در خلوت خودمان در این جاده شورانگیز قدم بزنیم و ما دیگر چشم‌مان جز عظمت این میهمانی پُر برکت چیزی نمی‌دید. نمی‌توانستم بفهمم امام حسین (علیه‌السلام) با دل اینها چه کرده که اینچنین برایش هزینه می‌کنند😟 و می‌خواهند به هر وسیله‌ای از میهمانانش پذیرایی کنند که آهسته با مجید نجوا کردم: _«مجید! اینا چرا اینهمه به خودشون زحمت میدن تا از ما پذیرایی کنن؟»😟 ⏪ ادامه دارد... رمان زیبای 📚 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍️ نویسنده:خانم 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 ✅ @asheghaneruhollah