eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
595 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
277 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پرونده‌های فسادی که «اکبر طبری» ماست مالی می‌کرد! 🌀مردی که گفتند دیوار خواهد کشید، دیوارها را بر می دارد... @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دوستانی دارم که اگر بخواهم کل لواسان را به نام من می کنند! اظهارات طبری در دادگاه: 🔹 من با مشایخ و نجفی مانند سه ‎برادر بودیم 🔹اگر شما از این دوستان ندارید به من ارتباطی ندارد!😂 🔹آقای طبری محبوب دلهای متهمان اقتصادی ✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #شانزده کیش و ماتش کرده بود که
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ سوال کرد _شما هستید؟😨 زبانم طوری بند آمده بود.. که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش میکردم نجاتم دهد.. و حرف دلم را شنید که با لحنی مردانه دلم را قرص کرد _من اینجام، نترسید! هنوز نمیفهمید این دختر غریبه در این معرکه چه میکند.. و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد😱 و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمیتوانستم کلامی بگویم.. که 🔥سعد🔥 آمد... با دیدن همسرم بغضم شکست😭 و او همچنان آماده دفاع بود.. که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید _چی میخوای؟😡✋ در برابر چشمان سعد که از غیرت شعله میکشید،😠 به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد.. و اینبار سعد بیرحمانه پرخاش کرد _چه غلطی میکنی اینجا؟😠 پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن مسجد فریاد کشید😡🗣 _بی‌پدر اینجا چه غلطی میکنی؟ نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او میدانست چه بلایی دورم پرسه میزند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت،... او را داخل پرده کشید و با صدایی که میخواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند _ دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست!😡☝️ سعد نمیفهمید او چه میگوید و من میان گریه ضجه زدم😩😭 _همونی که عصر رفتیم در خونه اش، اینجا بود! میخواست سرم رو ببُره...😰😱😭 و او میدید.. برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد _باید از اینجا برید، تا خونش رو نریزن آروم نمیگیرن!😠 دستان سعد سُست شده بود،... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ دستان سعد سُست شده بود،.. همه بدنش میلرزید.. و دیگر برای خواندن نداشت که به لکنت افتاد _من تو این شهر کسی رو نمیشناسم! کجا برم؟😥 و🌸 او🌸 در همین چند لحظه فکر همه جا را کرده بود که با آرامشش پناهمان داد _من اهل اینجا نیستم، اهل دمشقم. هفته پیش برا دیدن برادرم اومدم اینجا که این قائله درست شد، الانم دنبال برادرزاده ام زینب اومده بودم مسجد که دیدم اون نامرد👿 اینجاست. میبرمتون خونه برادرم!😊 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا میزد من نبودم،.. سعد ناباورانه نگاهش میکرد و من فقط میخواستم با او بروم.. که با اشک چشمانم به پایش افتادم _من از اینجا میترسم! تو رو خدا ما رو با خودتون ببرید!😭 از کلمات بی سر و ته عربی ام اضطرارم را فهمید.. و میترسید هنوز پشت این پرده کسی در کمین باشد.. که قدمی به سمت پرده رفت و دوباره برگشت _اینجوری نمیشه برید بیرون، شناساییتون کردن. و فکری به ذهنش رسیده بود که از سعد خواهش کرد _میتونی فقط چند دیقه مراقب باشی تا من برگردم؟ برای از جان ما در طنین نفسش موج میزد و سعد صدایش درنمی‌آمد که با تکان سر خیالش را راحت کرد.. و او بالفاصله از پرده بیرون رفت... فشار دستان سنگین آن وهابی را هنوز روی دهانم حس میکردم،.. هر لحظه برق خنجرش😰🔪 چشمانم را آتش میزد.. و این ترس دیگر قابل تحمل نبود که با هق هق گریه به جان 🔥سعد🔥 افتادم _من دارم از ترس میمیرم!😰😭 رمقی برای قدمهایش نمانده بود،..پای پرده پیکرش را روی زمین رها کرد.. و حرفی برای گفتن نداشت که فقط... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
| این روضه‌ها از عبادات درجۀ اول ماست؛ ✍️آیت الله جاودان ✅ @asheghaneruhollah
دم‌غروب‌شده‌بخوای‌ با‌خاطرات‌گریه‌کنی... یه‌گوشه‌ای‌بشینی‌تو تنهاییات‌گریه‌کنی... 😭 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
بفرمایید روضه😔 آدرس: دروازه ی ساعات بعد از کوچه ی تنگِ یهودی ها تَهِ بازارِ شامِ سابق و امروز بازارِ حمیدیّه گرفته مجلسی ارباب در کاخ یزیدیّه بفرمایید روضه با حضور ذاکران این بار چوب خیزران با لب... بفرمایید روضه ،شام،بعدش هم به صرف شام به صرف شام،بعدش هم شراب از جام... 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
بفرمایید روضه😔 آدرس: دروازه ی ساعات بعد از کوچه ی تنگِ یهودی ها تَهِ بازارِ شامِ سابق و امروز بازار
shab2307.mp3
4.35M
😭😭😭 واکن حالم خرابه بدتر از این بوی خاکستر و دود بوی شرابه 😔 میگم شاید منو یادت رفته نپرسیدی حال منو چندین هفته.... دور از چشم تو بابااااا وااای نیگاه کن 😭😭😭 🎤حاج 🔹شور روضه ای 👌التماس دعا یارقیه جان نگاهی... 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah
🔹توصیه حاج قاسم: نافله شب را ترک نکنید... همرزمانش شهادت می‌دهند در هیچ‌کجا نافله شب‌اش ترک نشد... و حاجتش را نیز در همین نافله‌ها گرفت و رفت... ما ماندیم با داغی که هر روز سوزان‌تر می‌شود... ساعت به وقت توست، حاج قاسم 🌷 📿 📿 🦋ان شاءالله همگی امشب بخونیم🦋 ✅ @asheghaneruhollah
🔴 میگه آمریکا رو ول کنید،بدبختی های خودمونو بچسبید!😒 🔹 کیا میگن؟! همون هایی با لشگر سلبریتی های سگ بغل کن،میگفتن اگر و بیان دلار میشه ۵۰۰۰ تومن! حالا دلار ۵۰۰۰که هیچ ده هزاری شم براشون رویاست! ۷سال آزگار تمام ارکان مملکت و زدن زیر بیرق لیبرالیسم 🔸 اصالت لذّت! طمع، حرص، ولع،شهوت،فحشا بی بندوباری چهارشنبه های فلان، حرص و آز از سر و کول زندگی ها بالا رفت.. از شورای شهر و روستا تا شهرداری ها تا نماینده های مجلس و گند لیست انگلیسی تا ریاست مجلس و وزرا و عباس آخوندی و زنگنه تا ریاست جمهوری! ✅ صفر تا صد مملکت با نظر و ایده غرب گرایی خاتمی تَکرار چی بسته شد! فقط مونده بود فرمانده کل سپاه که اینا انتخاب کنن تپه علامت گذاری شده نمونده بود ازدواج شد آرزو! 🔹 بعد یارو باد می ندازه تو لپش آمریکا رو ول کنید،مشکلات خودمونو بچسبید! تا دیروز آب خوردن ما به آمریکا بسته بود،حالا ولش کنیم؟ ما اگه میخواستیم ول کنیم که تا اینجا نمیومدیم آمریکا بت بزرگه! اونو که بشکنی بت کوچیکا دیگه نمیشکنن! با سر میرن تو پهن! ولش کنیم؟ 🔸 صدای تکبیر تا پشت پنجره های کاخ سفید رسیده پرچم آمریکا رو مردم تو قلب سیاتل دارن آتیش میزنن نماز جمعه ها هم تعطیله که بگی مرگ بر آمریکا گفتیم بعد طرف تو جشن برجام به مناسبت پر کردن منافذ راکتور اتمی با سیمان داشت باباکرم میزد،میگه آمریکا رو ول کن،از آسیه پناهی بگو! تو از عباس آخوندی بگو برامون که گفت مسکن مهر مزخرفه معلومه در مقابل کاخ شبنم نعمت زاده مزخرف که هیچ جهنّمه! ✅ که تو دولت روحانی شما،کلفت شدن و سید ابراهیم رئیسی ما یکی یکی رفته سراغشون! عباس آخوندی با رای تو اومد بالا! شریک جرمی عمو! 🔹 طرف از لندن با تیم رسانه ای سنگینش میگه بگید آبانماه چند نفر رو کشتید! رئیس جمهوری که این طرفدارش بود و توئیت زده بود: روحانی باید به منتقدانش بگوید از این توافق عصبانی باشید و بمیرید. هم فکرای این بنزین و تو یه لحظه سه برابر کردن بعد ما که با تار و پود وجودمون مخالف لیبرالیسمیم باید جواب بدیم چرا منتخب سکولار ها اینجوری کرد! 💢 ارباب های توی وطن فروش گفتن تو افغانستان و عراق و سوریه و یمن چند صد هزار نفر رو نسل کشی کردن؟ ببینید: یه روزی امام گفت صدای شکسته شدن استخوان های کمونیسم به گوش میرسد که ارتش شوروی خدا بود،خدا! ۳سال بعد جوری پاچیدن که زیباکلام هاشونو تو موزه ها هم راه ندادن حالا که آقا سید علی گفته آمریکا رو به افول است! احمقا ما اومدیم تو حیات خلوتتون،کارائیب! کاری نکردید! نوش جان کنیدتابستان داغ واقعی رو! @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
‏"با غم ‎#سقوط_سیاتل چه کنم؟" 🤦‍♂️🤦‍♂️😂 #توییت #افول_امریکا #من_انقلابی_ام ✅ @asheghaneruhollah
‏از این به بعد اگر خواستید از این وضعیت آمریکا عکس و کلیپ بذارید، حتما بنویسید «حاوی تصاویر مثبتِ زیباکلام» خو یه وقت میبینه سکته می‌کنه خونش میافته گردنتون @asheghaneruhollah
یه ذره مثبت اندیش باشید، اگه سیاتل سقوط نمی کرد، هنوزم خیلیا نمی دونستند اسم شهره نه یه اپراتور آمریکایی! اصن این آمریکایی ها همه چیزشون در راستای ارتقای دانش جهانه! @asheghaneruhollah
‏الان بایستی یه امریکای دیگه ای می بود تا امریکا رو به خاطر خشونت علیه مردم تحریم کنه @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #هجده دستان سعد سُست شده بود،..
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ فقط تماشایم میکرد... با دستی که از درد و ضعف میلرزید به گردنم کوبیدم.. و میترسیدم کسی صدایم را بشنود که در گلو جیغ زدم _خنجرش همینجا بود، میخواست منو بکشه! این ولید🔥 کیه که ما رو به این آدمکُش معرفی کرده؟ لبهایش از سفید شده و به سختی تکان میخورد _ولید از ترکیه با من تماس میگرفت.گفت این خونه امنه... و نذاشتم حرفش تمام شود و با همه دردی که نفسم را برده بود، ناله زدم _امن؟!...؟؟؟ 😠امشب اگه تو اون خونه خوابیده بودیم سرم رو گوش تا گوش بریده بود! پیشانی اش را با هر دو دستش گرفت و نمیدانست با اینهمه چه کند که صدایش درهم شکست _ولید به من گفت نیروها تو درعا جمع شدن، باید بیایم اینجا! گفت یه تعداد وهابی هم از اردن و عراق برای کمک وارد درعا شدن، اما فکر نمیکردم انقدر احمق باشن که دوست و دشمن رو از هم تشخیص ندن! خیره به چشمانی که عاشقش بودم، مانده و باورم نمیشد اینهمه را از من کرده باشد که دلم بیشتر به درد آمد و اشکم طعم شکایت گرفت _این قرارمون نبود سعد!😒 ما میخواستیم تو مبارزه مردم سوریه باشیم، اما تو الان میخوای با این آدمکش ها کار کنی!!! پنجه دستانش را از روی پیشانی تا میان موهای مشکی اش فرو برد و انگار فراموشش شده بود این دختر مجروحی که مقابلش مثل جنازه افتاده، روزی عشقش بوده که توبیخم کرد _تو واقعاً نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟😠 اون بچه بازیهایی که تو بهش میگی مبارزه، به هیچ جا نمیرسه! اگه میخوای این دیکتاتورها بشی باید ! از همین وحشی های وهابی استفاده کنیم تا بشار اسد سرنگون بشه! و نمیدید در همین اولین قدم... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ⏪ ادامه دارد... رمـــــان 🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀 🌹🌹🌹🌹🌹 🌟🌟🌟🌟 منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 👈 این جا صحبت از است ...❤️👇 ✅ @asheghaneruhollah