فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸علی کوچولو
پیشکش به فرزند شهید حججی
با الهام از برنامه کودک خاطرهانگیز علی کوچولو
✅ @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به مناسبت #سالگرد_شهید_حججی
🔹کلیپ جدید با صدای حامد زمانی
✅ @asheghaneruhollah
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 7⃣5⃣
" من به چشم دیدم که چجوری یه پسر بچه ی شش ساله در کمال نفرت و خشم، تیر خلاصی تو سر چهارتا مرد مسلمون خالی کرد.. این بچه ها ابلیس مطلقن.. خوده خوده شیطان.."
عصبی بود خیلی زیاد و با حرصی فرو خورده به چشمانم زل زد :
" و برادر تو یکی از همون مربیاست که شیطان تربیت میکنه.. دانیال یه جانیِ بالفطره ست.. "
در خود جمع شدم.. درد بود و درد.. انگار با تیغ به جانِ معده ام افتاده بودند.. نفس کشیدن برایم مساوی بود با چنگال گرگ رویِ تمام هستی ام.. دست مشت شده ام را روی معده ام فشار دادم.
صدای نگران عثمان تمرکزم را بهم میزد:
" سارا.. سارا جان.. چت شده آخه تو دختر.. بلند شو بریم پیش دکتر.. "
اما من نمیخواستم.. من فقط گرسنه ی شنیدن بودم.. باید بیشتر میدانستم. دستم را بالا بردم :
" خوبم عثمان.. خوبم.. "
کمی سرم را کج کردم :
" صوفی ادامه بده.."
عثمان عصبی شد :
" سارا تمومش کن.. حالت خوب نیست.. بذار واسه یه وقت دیگه.."
اما عثمان چه از حالم میدانست؟.
تازه فهمیده بودم که بی خبری، عینِ خوش خبریست..
" صوفی بگو.."
عثمان دندان هایش را روی هم فشار داد و نگاهی تند روانه ام کرد.
صوفی بی خیال از همه چیز ادامه داد:
" هیچی.. به اندازه ی یک قطره از همه بارون های باریده؛ امید داشتم.. امید به اینکه شاید دانیال تظاهر می کنه و حالا پشیمونه.. اما نبود..
اینو وقتی فهمیدم که واسه کشتنِ بچه های شیعه و مسیحی تو مناطق اشغال شده تو سوریه داوطلب می شد و با اشتیاق واسه اون سربازهای کوچیک از خون و خونریزی می گفت. دانیال دیگه به دردِ مردن هم نمی خورد، چه برسه به زندگی.. و من دود شدم. برادرت حتی انگیزه مرگ رو از هم من گرفت.. ".
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 8⃣5⃣
هرچه صوفی بیشتر می گفت.. مانور درد در وجودم بیشتر می شد.. حالا دیگر حسابی روی میز خم شده بودم. عثمان که میدانست نمیتواند مجبورم کند، از جایش بلند شد:
" صوفی یه استراحتی به خودتون بده."
و رفت، ناراحت و پر غصب..
صوفی پوزخند زد :
" اگر به اندازه تمام آدمهای دنیا هم استراحت کنم، خستگیم از بین نمیره..".
با دیدن عکسها مطمئن شدم که دانیال زمانی، عاشقِ این دخترِ شرقی مَآب بود.. اما چطور توانست چنین بلایی به سرش بیاورد؟ شراکت در عاشقی در مسلک هیچ مردی نیست.. دانیال که دیگر یک ایرانی زاده بود.. ایرانی و دست و دلبازی در عشق؟؟ خیلی چیزها فراتر از تصوراتم خودنمایی میکرد..
دانیال.. برادر مهربان من، که تا به خاطر دارم، تحمل دیدنِ اشکهای هیچ زنی را نداشت، بعد سر میبرید در اوجِ خباثت و سیاه دلی؟؟
با هیچ ترفندی نمیتوانستم باور کنم.. شاید همه این چیزها دروغی بچه گانه باشد..
عثمان آمد با لیوانی بزرگ و سرامیکی
" سارا بیا اینو بخور.. یه جوشنده ست.. اونوقتا که خونه ای بود و خوونواده ای هر وقت دل درد میگرفتیم، مادرم اینو میداد به خوردمون.. همیشه ام جواب میداد.. یه شیشه ازشو تو کمد لباسام دارم. آخه غذاهای اینجا زیاد بهم نمی سازه.. بخور حالتو بهتر میکنه.. "
عثمان زیادی مهربان بود و شاید هم زیادی ترسو.. من از کودکی یاد گرفتم که ترسوها مهربان می شوند.
دستانم از فرط درد بی امان معده می لرزید.. عثمان فهمید و کمکم کرد.. جرعه جرعه خوردم.. به سختی. بوی زنجبیل و تیزیِ طعمش زبانم را قلقلک میداد.. راست میگفت، معده ام کمی آرام شد..
و باز غُرهای آرام و کم صدای عثمان جایی در زیر گوشم
" تمام فکر و ذکرت شده برادری که به خواست خودش رفت.. حاضرم شرط ببندم که چند ماهه یه وعده، درست و حسابی غذا نخوری.. اون معده بدبختت به غذا احتیاج داره.. اینجوری درب و داغون میخوای دنبال برادرت برگردی؟"
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
4_5825546133937586757.mp3
3.85M
😭 شهادت مظلومانه امام جواد_ع_ تسلیت 😭
🔖 حاجت گرفتن از امام جواد علیه السلام🔖
🎤حجت الاسلام #رفیعی
👈پیشنهاد دانلود
✅ @asheghaneruhollah
روضه جانسوز امام جواد ع.mp3
18.26M
😭 شهادت مظلومانه امام جواد_ع_ تسلیت 😭
◾️درددل امام رضا با جواد الائمه
🎵روضه جانسوز امام جواد و حضرت زهرا_س_
🎤حجت الاسلام #دارستانی
✅ @asheghaneruhollah
ma960528-2.mp3
8.88M
😭 شهادت مظلومانه امام جواد_ع_ تسلیت 😭
گوشه حجره بی صدا بودی
به غم و غصه مبتلا بودی
جگرت سوخت با #لب_تشنه
چون جگرگوشه #رضا بودی
🎤حاج حسین #سیب_سرخی
🔷زمینه فوق العاده زیبا
👈پیشنهاد دانلود
✅ @asheghaneruhollah
AZZAHRA(s)-09138152402 (8).mp3
4.33M
😭 شهادت مظلومانه امام جواد_ع_ تسلیت 😭
#آقامون_یاجواد گدات روزی میخواهد
روزی #محرم
رزق #اشک نم نم
روضه های علم
از تو میخواد ✋
🎤کربلایی #هادی_یزدانی
🔷شور احساسی #حضرت_جواد_الائمه
👈پیشنهاد دانلود
✅ @asheghaneruhollah
🏴 لوح| امام جواد علیهالسلام، الگوی حرکت ملت ایران بود
🏴 حضرت آیتالله خامنهای: امام جواد علیهالسلام مظهر مبارزهی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه میکرد، او از قدرت ها نمی ترسید، او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب میکند. ۶۳/۷/۱۷
✅ @asheghaneruhollah
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 9⃣5⃣
و چقدر اعصابم را بهم میرخت که حرفهایِ پیرمردانه اش
" صوفی ادامه بده.. "
صوفی که دست به سینه و به دقت نگاهمان می کرد، رو به عثمان با لحنی پر کنایه گفت :
" اجازه هست آقای عثمان؟؟"
نفسهای تند و عصبیِ عثمان را کنار گوشم حس میکردم. لبخندِ صوفی چقدر پر کینه بود..
" بعد از اون صبح؛ دیگه برادرتو زیاد میدیدم.. به خصوص که حالا یکی از مشتری های شبانه ی جهادمم شده بود.. روزها اسلحه و چاقو به دست با هیبتی خونی.. شبها هم شیشه به دست، مستِ مست.. وقتی هم که بعد از کلی تو صف ایستادن و جرو بحث با هم کیشهاش، نوبت به اون می رسید و به سراغم میومد، غریبه تر از هر مردِ دیگه ای با چشمهایش کثیفش کلِ بدنمو اسکن میکرد.. من اونجا بی پناهی رو به معنای واقعی کلمه دیدم و حس کردم. کاش هیچ وقت با برادرت آشنا نمی شدم.. دانیال هیچ گذشته و آینده ای برام نذاشت.. اون با تموم توانش خارم کرد و من دلیلش رو هیچ وقت نفهمیدم.. اما اینو خوب میدونم که، خدا و عشق، بزرگترین و مضحکترین دروغیه که بشریت گفتن.. چون حتی اگه یکیشون بود، هیچ کدوم از اون حقارتها رو نمی کشیدم.. "
صدایش بغض داشت. پوزخند روی لبهایش نشست :
" هه.. برادرت بدجور اهل نماز بود.. اونم چه نمازی.. اول وقت.. طولانی.. پر اخلاص.. تهوع آور.. احمقانه… ابلهانه.. راستی بهت گفتم که یه زن داداش نه ساله داری؟؟ اوه یادم رفت ببخشید.. یه خوونواده مسیحی رو تو مناطق اشغالی قتل عام کردن و فرمانده واسه دست خوش و تشویق، تنها بازمونده ی اون خوونواده بدخت رو که یه دختر بچه ی ظریف و نحیفه، نه ساله بود رو به عقد برادرت درآورد.. یادمه بعد از چند روز شنیدم که زیرِ دست و پایِ پر شهوتِ برادرت، جون داد و مُرد.. تبریک میگم بهت.. اوه ببخشید، تسلیت هم میگم.. البته اون بچه خیلی شانس آوردااا.. آخه زیادن دختربچه هایی که اینطور مورد لطف قرار گرفتن و موقعِ به دنیا اومدن نوزاده بی پدرشون از دنیا رفتن یا اینکه موندن و دارن سینه ی نداشت شونو واسه خوراک روزانه تو بچه حرومزاده شون میذارن.."
چی داشت میگفت..؟؟ حالا علاوه بر درد؛ تهوع هم به سلول سلول بدنم هجوم آورده بود..
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 0⃣6⃣
نمیتوانستم باور کنم. یعنی اصلا نمی خواستم که باور کنم. با تمام توان تحلیل رفته ام به سمتش خم شدم..
" چرنده.. مزخرفه.. تمام حرفات مزخرف بود.. امکان نداره که برادر من چنین کارهای کثیفی انجام بده.. شما مسلمونااا همه تون یه مشت روان پریش هستن.. "
صوفی نگاهم کرد.. سرد و یخ زده
" بشین سرجات بچه.. من انقدر بیکار نیستم که واسه گفتن یه مشت دروغ و چرندیات؛ از اونور دنیا پاشم بیام تو این شهر نفرت انگیز، که هر طرفش سر می چرخوندم برادرت و اون خاطرات نحسشو ببینم.. اصلا چرا باید اینکارو بکنم؟؟ بابای میلیاردر داری؟؟ یا شخصیت مهم سیاسی ؟؟ چی با خودت فکر کردی کوچولو؟؟ اگه من اینجام فقط و فقط به خاطر اصرارهای دیوونه کننده ی این دوست بی عقلته.. اونجایی که تو فکر میکنی با رفتن بهش، میتونی برادرِ مهربون و عاشق پیشه اتو پیدا کنی ، خوده خوده جهنمه.. و شک نکن که برادرت یکی از مامورهای عذابشه.. اصلا به فرض که همه چیز در مورد برادرت دروغ بوده.. اصل ماجرا چطور؟؟ اونا رو می تونی انکار کنی؟؟ با یه تحقیق کوچیک می تونی خیلی بیشتر از جنایتهایی که من تعریف کردم رو پیدا کنی..
اصلا دانیال فرشته.. با مبنای وجودی این گروه، که به هوایِ داشتن برادرت؛ می خوای عضوش شی چیکار میکنی؟؟ بریدن سر.. آواره کردن مردم.. تجاوز به زنان و دختران.. کشتن زن و بچه.. با اینا چجوری کنار میای؟؟ فکرکردی میری و اونا یه گروه ویژه با تمام امکانات میذارن در اختیارت که بری، پیداش کنی؟؟ نه.. باید سرویس بدی.. مثه همه اون بدبختایی که دارن سرویس میدن، چه داوطلب، چه گول خورده مثه من.. میدونی فلج شدن یعنی چی؟؟ ایدز یعنی چی؟؟ سقط جنین یعنی چی؟؟
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید
,یه_رفیق_دارم_که_نامش.mp3
6.72M
♦️ #چله_نوکری #چله_حسینی
یه #رفیق دارم که
نامش #حسین ❤️
🎤کربلایی #حمید_علیمی
👈شوراحساسی به یادماندنی
🔻 تا محرم هرشب یک ذکر ارباب مهمان مائید🔻
✅ @asheghaneruhollah
💞بر اوج محبت علی اوجی نیست
💐در بحر به جز کرامتش موجی نیست
💞در کل ممالک و مذاهب به جهان
💐مانند علی و فاطمه زوجی نیست
#سالروز_ازدواج_آسمانی_امیرالمومنین_ع #و_حضرت_فاطمه_س_مبارک 🎊
✅ @asheghaneruhollah