#حکایت
✍روزى امیرالمومنین على علیه السلام از درب دکان قصـابى مى گذشتند که قصاب بـه آن حضـرت عرض کرد یا امیرالمؤمنین، گـوشت بسیـار خـوبى آورده ام، اگر می خواهید ببرید
🌹حضرت فرمـودند الآن پولی ندارم که بخـرم. عـرض کرد: مـن صبر می کنم، پولش را بعدا بدهید. مولا فرمود: من به شکم خـود می گویـم که صبر کند. اگر نمىتوانستم به شکم خود بگویم، از تو می خواستم که صبر کنى ، ولى حالا که می توانـم ، به شکم خود می گویم که صبر کند.
📚ارشادالقلوب دیلمى، ابیمحمد حسن دیلمی ص۱۱۹
امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمود: إِیَّاكُـمْ وَ الـدَّیْنَ فَـإِنَّهُ هَـمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّـهَارِ. از مقروض بـودن و قـرض گـرفتن دوری كنید ، چـون دِین همّ و اندوه شمـا در شب 'وقـتی که به فکر بدهی ها می افتید' و ذلت و خـواری شما در روز را 'وقتی طلب كار را می بیند' در پی دارد.
📚من لایحضره الفقیه ج۳، ص۱۸۲.
اللهم عجل لولیک الفرج
📚#حکایت
استادی با شاگردش از باغى میگذشت.
چشمشان به یک کفش کهنه افتاد شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم!
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین...
قدرى پول درون آن قرار بده .....
شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را دید با گریه ،
فریاد زد خدایا شکرت ....
خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى ....
میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همینطور اشک میریخت....
استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن
براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی
اللهم عجل لولیک الفرج
https://eitaa.com/asheghansarallh
▪️پاداش عجیب خدا برای منتظران ظهور
#حکایت زیبایی از پیرمردی که در زمان امام صادق علیهالسلام منتظر ظهور بود!
📚کفایة الاثر، ج1، ص264
#انتظار
#امام_صادق علیهالسلام
#امام_زمان
@asheghansarallh