eitaa logo
محبان حضرت زهرا(س)
230 دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
56 فایل
🌺دیده ی عالم ندیده زهره ای مانند زهرا(س)🌺 پیوستن شما به کانالمون باعث افتخارمونه😊 هدف ما شادی مادرمون حضرت زهراست #ایدی_کانال @aheghanzahra ورود با ذکر صلوات ارتباط با خادم کانال: @hobozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 علامه امينى شب #تاسوعا و #عاشورا براى امام زمان (عج) #صدقه کنار ميگذاشتند و ميگفتند: امشب قلب حضرت درفشار است. این پیام را ارسال نمایید تا ميليونها نفر براى آقامون صدقه دهند👆 @asheghanehazratezahra
📜 ۲۲ ذی‌الحجه 📜 🔰جُون، رفت تا عقال از پای شتر بر گیرد، مردی از تازه همراه شدگان، خود را به او رساند ••• + گفت: "این اُشتر چه بر گُرده دارد که اینچنین مراقبت می کنی؟" - گفت: "نامۀ کوفیان!" ••• مرد، به کنجکاوی نزدیکتر شد، و یکی از نامه های خورجین را برداشت ••• + گفت: "بخوانم؟" - جُون گفت: "اگر مشتاقی بخوان." 🔰و به صدای بلند شروع به خواندن کرد ••• + گفت: "بسم الله الرحمن الرحیم. از بزرگان کوفه به حسین بن علی. یابن رسول الله! باغها سرسبز و میوه ها رسیده و چشمه ها جوشیده و پُر آب اند و لشکری آمادۀ فرمان تو است، به سوی ما بیا که امام و مقتدایی نداریم." 🔻لحظه ای مکث کرد و سپس با صدایی آرام، نام نگارندگان نامه را بر زبان راند.🔺 + گفت: "عمرو بن حجاج، شبث بن ربعی، حجار بن ابجر. زید بن حارث." ••• و با خود نجوا کرد ••• + گفت: "اینها که بزرگان کوفه اند." + ناباور از جُون پرسید: "براستی اشراف کوفه هم خواهان اویند؟" 🔴جُون، اُشتر را از زمین بلند کرد و با نگاهی به او، تبسم تلخی بر چهره اش نشست.🔴 ● ۸ روز تا #محرم ● ● ۱۶ روز تا #تاسوعا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
📜 ۲۳ ذی‌الحجه 📜 🔘 #بخش_اول 🔰 سراسیمه آمده بود و بی توقف. پریشان و آشفته حال، به خیمه گاه رسید و به جستجوی قافله سالار،از سویی به سویی روان شد و او را خواند. کاروانیان در اطراف او حلقه زدند ••• ••• ولی او، لَب از لَب نگُشود ••• 🔸قافله سالار از خیمه برون آمد و با نگاه به چهرۀ پرسشگر یاران، به مرد نزدیک شد.🔸 ••• مرد، نفس نفس زد و لبان خشکیده به زبان تر کرد ••• + مرد گفت: "صلوات خدا بر جدّت. خبری دارم که اگر بخواهید در خفا بگویم." - گفت: "خَلوت و جَلوت من با یارانم یکی است." + گفت: "خبر از مصیبت است." 🔹قافله سالار، کاسه ای آب طلبید و به او داد.🔹 ••• مرد نوشید و نفس تازه کرد ••• - قافله سالار گفت: "حالا بگو چه شده؟" + مرد گفت: "در حالی از کوفه خارج شدم که مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را کُشته بودند، و با ریسمانی به پایشان، در کوچه و بازار می کشیدند." 🔺نفس ها در سینه ها ماندند و سکوت بود و سکوت، و نگاه مبهوت کاروانیان.🔻 🔵و قافله سالار پی در پی تکرار کرد. - گفت: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ" ✔️ ادامه دارد • • • ● ۷ روز تا #محرم ● ● ۱۵ روز تا #تاسوعا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
📜 ششم محرم 📜 🔰 روز از پس روز گذشته بود و هر روز، سربازان جهل و تعصب و فریب و طغیان،به گسیل آمده بودند تا عِدۀ خود را به هزاران رسانند و نسل آل محمّد را ریشه کن کنند ••• ••• و او مانده بود، با هفتاد دو همراه. هفتاد دو همدم. هفتاد دو یاور ••• 🔰 بلبل خرما در آسمان می چرخید و آواز تنهایی می سرود ••• ••• قافله سالار از خیمه برون شد ••• 🔰 پرنده پرواز کنان، سوی او پَرکشید و بر ریسمان خیمه نشست ••• 🔹قافله سالار نگاهی به پرنده کرد و تبسم نمود،🔹 ••• اسلم بن عمرو را صدا زد ••• + گفت: "می خواهم نامه بنویسم." 🔸اسلم رفت، و با قلم و تکه ای از پوست آهو آمد و در کنار قافله سالار نشست.🔸 ••• او گفت و اسلم بن عمرو نوشت ••• + گفت: 💠"بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیم. مِنَ الحُسینِ بنِ عَلیِّ الی مُحَمّدِ بنِ عَلیِّ. اَمّا بَعد، فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلام."💠 🔰"به نام خدای بخشنده مهربان از حسین بن علی، به محمد بن علی امّا بعد، گویی دنیایی وجود نداشته، همانگونه که آخرت همیشگی است. والسلام."🔰 ● ۳ روز تا #تاسوعا ● ● ۴ روز تا #عاشورا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
📜 هفتم محرم 📜 🔰اشراف، سربازان را به کنار فرات گماردند و بتاخت سوی خیمه گاه آمدند. به خیمه گاه که رسیدند، اسب گرداندند و عمرو بن حجاج فریاد کرد ••• - گفت: "از امروز آب بی آب!" _ شبث بن ربعی گفت: "راهی پیش رو ندارید جز بیعت با یزید." × و ابن اشعث گفت: "به دستور ابن زیاد آب را برویتان بستیم شاید سر عقل بیایید." 🔹کاروانیان با شمشیرهای آخته، برابر آنان به صف شدند.🔹 + مسلم بن عوسجه گفت: "کجا رفت آن الفاظ پُرفریب، سرسبزی باغها و رسیدن میوه ها و جوشیدن چشمه ها؟" - عمرو بن حجاج جواب داد: "داستان از این حرفها گذشته، فکری به حال خودتان کنید." ^ عابس گفت: "اشراف کوفه، مگر شما نبودید که نامه نوشتید و فرزند پیامبر را سوی خود خواندید؟ قحط آب است یا قحط معرفت؟ " _ شبث بن ربعی گفت: "حرف تنها که قیمت ندارد." # حبیب بر آنان نهیب زد: "فریب شیطان را نخورید، مگر شما چند سال دیگر زنده میمانید؟" × ابن اشعث گفت: "ما با حسین سر جنگ داریم مگر آنکه با یزید بیعت کند." ~ بُریر گفت: "سرنوشتتان را به باطل گره نزنید. پدرانتان هم بیعت شکنی کردند که سالها درمانده شدند.شما به پدرانتان اقتدا نکنید." 🔸عباس، سواره از بلندای تپه قد کشید و با لحظه ای تامل، از تپه سرازیر شد.🔸 ••• شبث بن ربعی سر اسب گرداند و رو به دیگران کرد ••• _ گفت: "برویم." 🔴اشراف سوی اردوگاه تاختند و زهیر قدمی پیش گذاشت. ¤ و فریاد زد: "حق این سوی میدان است." ¤ و سپس آرام با خود گفت: "چرا این را نمی فهمید!" ● ۲ روز تا #تاسوعا ● ● ۳ روز تا #عاشورا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
📜 هشتم محرم 📜 🔰 پرنده بر شاخسار نخل نشسته بود و حُزن آلود می خواند. و قافله سالار، در روز نشسته بود به اندیشۀ نابودی شب. به تک نخل بلند تکیه داده بود و سکینه، محو تماشای او ••• 🔰 مردان کاروان، اندک اندک آمدند و گِرد او حلقه زدند ••• ••• و او ساکت نشسته بود ••• + حبیب گفت: "مشتاق کلام شماییم یابن رسول الله." - بُریر گفت: "کلامی بگویید یابن فاطمه." ••• قافله سالار نگاهی به یاران کرد ••• * گفت: "آنانی را که دوستشان ‌دارم همه رفته‌اند. جدّم، پدرم، مادرم فاطمه، برادرم. و من مانده‌ام میان کسانی که هرگاه کینه سینه‌ها فرو می‌نشیند و خاموش می‌شود، پیوسته آن را شعله‌ور می‌سازند. خدا گواه است و قرآن گویای این حقیقت، کسانی که مقابلمان صف کشیده اند سلطه‌ای بر من ندارند." * "اگر چه روزگار می‌چرخد و مصائب و ناگواریها را بر ما فرود می‌آورد، ولی من با خوار زیستن و خوار مردن هر دو بیگانه‌ام." * "عزیزان من، آماده شوید که کوچ شتابانمان نزدیک است، جان من برای شهادت شتاب گرفته است و برای مرگی زیبا لحظه‌شماری میکند." 🔻سکینه در آغوش فاطمه بغض ‌ترکاند و هر دو با هم گریستند.🔺 ••• همهمه‌ای آرام میان یاران در گرفت ••• 🔵و لحظاتی به سکوت گذشت.🔵 🔹به صدای جُون، که به شادی فریاد می زد، یاران به خود آمدند.🔹 ~ گفت: "عباس از فرات آمد. عباس و علی اکبر آمدند. با مشکهای پُر آب!" ● ۱ روز تا #تاسوعا ● ● ۲ روز تا #عاشورا ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
سید رضا نریمانی12_Narimani_fadaeian-muharam96-08_(05)_(www.rasekhoon.net).mp3
زمان: حجم: 29.77M
•❥stic◎﷽◎ker❥•     @pbsb14 🎙 ✠بلندشو علمدار علم رو بلند کن...✠ تو از خیمه رفتی چقدر گریه کردم😭💔 @asheghanzahra
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم لحظات آخر قبل از شهادت شهید مصطفی صدر زاده در روز ... اینطوری این مملکت پابرجا مونده اونوقت چارتا هَوَل فکر میکنن با لخت شدن میتونن این مملکت رو نابود کنن! شما با لخت شدن و نیم تنه پوشیدن،فقط خودتو مفت و مجانی در معرض دیگران قرار دادی و فقط ازت استفاده ابزاری شده...