عاشقانه_شهدا❤️
.
❣خیلی #وابستش بودم بهش میگفتم زمان بیشتری رو توی خونه بمون.
.
❣وقتی هم #نمیتونست کار و وقتش رو طوری تنظیم کنه که کنارم باشه، من وقتم رو تنظیم می کردم که #کنارش باشم و همراهش می شدم.☺️❤️
.
❣چند بار پیش اومد که مصطفی قرار بود به #گشت شبانه بسیج بره و من با #اصرار همراهش شدم.
.
❣اعتراض می کرد می گفت: نمیتونم تو رو با بچه کوچیک توی ماشین#تنها بزارم 😒
.
❣اما من بهش می گفتم: در ماشین رو قفل می کنم و #منتظرش می مونم تا کارهاش تموم بشه.
.
❣برام مهم نبود که مثلا ساعت 12 شبه و توی ماشین منتظرشم همین که#کنار_مصطفی بودم خیییلی خوب بود.❤️👌
.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدر_زاده🌷 . .
#شبتون_شهدایی
📌 شهید صدرزاده و آموزش حجاب با عروس باربی
🔹️ اصلا آدمی نبود بخواد به کسی فقط تذکر لفظی بده، یادمه یه روز با فاطمه توی بازار رفته بودیم
◇ برای خرید فاطمه بهانه عروسک باربی گرفت من عصبانی شده بودم میگفتم نه.
◇ تا من رفتم دوتا مغازه اونطرف تر دیدم براش خریده نمیدونستم چه کنم؟
◇ چون یکی از قوانین خونه این بود جلوی فاطمه نباید به برخورد و رفتار هم اعتراض میکردیم.
◇ خلاصه با ایما و اشاره گفتم: چرا خریدی؟!
◇ وقتی سوار ماشین شدیم به فاطمه گفت: بابایی میره سوریه برای چیه؟!
◇ فاطمه گفت: با آدم بدا بجنگی
◇ گفت: چرا؟!
◇ گفت: چون نیان منو اذیت کنن
◇ بعد شروع کرد و گفت: میدونی بابایی آدم بدا این عروسکها رو درست میکنن که دخترای گلی مثل فاطمه عزیز بابا رو بد کنن؟
◇ فاطمه گفت :چطور؟
◇ گفت: مثلا بهش یاد بدن بلوزای اینطوری که تنگه وآستین نداره بپوشن موهاشون اینطوری کنن و روسری نداشته باشن و کفشاشونُ پاهاشونُ اینطور کنن
◇ چون خوب میدونن اگه فاطمه ی بابا دختر با حجابی نباشه .....
◇ بعد به من گفت: حالا مامانِ فاطمه بیا با هم سه تایی برای عروسکا چادر بدوزیم
◇ ما حتی نرسیدیم چادر بدوزیم چون اون عروسک فقط باز شد، حرف هایش اینقدر اثر داشت که فاطمه حتی یک بار باهاش بازی نکرد
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
@صبحانه ای با شهدا
📌 کسب آرامش به سبک مادر شهید صدرزاده
🔹️ مادر شهید مصطفی صدر زاده می گوید: کسی داغ جوانش را نبیند ، خیلی داغ سنگینی است‼️
◇ اما همین که می دانم الان مصطفی در جوار امام حسین (سلام الله علیه) و اهل بیت است و همین که می دانم عاقبت او به بهترین نحو ممکن ختم به خیر شد آرامش می گیرم و سنگینی داغش برایم قابل تحمل می شود.
◇ شهید صدر زاده در وصیت نامه اش خطاب به پدر و مادر خویش میگوید: چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم
◇ فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید.
◇ فقط خدا میداند که چقدر نگران کردهام اذیت کردهام و شما تحمل کردید زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبتبهخیر شود
◇ از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید.
◇ حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم
◇ حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچکس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم
◇ ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
#پدر_شهید
#مادر_شهید
#مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
@ صبحانه ای با شهدا