✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
💞 #پارت_صد_و_سه
اینقدر سرگرم صحبتهای بی بی شدم که نفهمیدم کی شب شد
با سر و صداهای مامان ،از جام بلند شدمو رفتم توی اتاقم لباسمو پوشیدم و چادر رنگیمو برداشتم
که در اتاق باز شد امیر داخل شد
امیر: آیه جان آخر نگفتی نظرت چیه درباره سید
- امیر ،خودش گفت یه فرصت بهم بده ،منم میخوام این فرصت و بهش بدم
امیر:باشه ،پس امشب با بابا صحبت میکنم ببینم چی میگه
- باشه
صدای زنگ در و که شنیدم چادرمو روی سرم گذاشتم و رفتم سمت پذیرایی
در باز شد و عمو و معصومه و زن عمو و وارد خونه شدن
بعد از احوالپرسی رفتم سمت آشپز خونه
که چند دقیقه بعد امیرو زهرا هم وارد خونه شدن
رفتم سمت زهرا و بغلش کردم: خیلی خوش اومدی زهرا جون
زهرا: خیلی ممنون،شرمنده مزاحمتون شدیم
- این چه حرفیه خیلی خوشحال شدم دوباره میبینمت
یه سلام آروم هم به رضا کردم و دوباره رفتم داخل آشپز خونه
سارا ،سینی چایی رو برداشت و رفت سمت پذیرایی
منم شیرینی و شکلات و برداشتم و همراهش رفتم
شیرینی و شکلات و گذاشتم روی میز که امیر بلند شدو به همه تعارف کرد
شب خوبی بود ،بعد شام با سارا و معصومه و زهرا رفتیم توی اتاق من ..
کلی حرف زدیمو خندیدیم
حالم خیلی بهتر شده بود ولی علت این حال خوب و نمیدونستم چیه
💕 #ادامه_دارد...
#بانو_سادات
✦
✦
✦
@ashejh
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
💞 #پارت_صد_و_سه
اینقدر سرگرم صحبتهای بی بی شدم که نفهمیدم کی شب شد
با سر و صداهای مامان ،از جام بلند شدمو رفتم توی اتاقم لباسمو پوشیدم و چادر رنگیمو برداشتم
که در اتاق باز شد امیر داخل شد
امیر: آیه جان آخر نگفتی نظرت چیه درباره سید
- امیر ،خودش گفت یه فرصت بهم بده ،منم میخوام این فرصت و بهش بدم
امیر:باشه ،پس امشب با بابا صحبت میکنم ببینم چی میگه
- باشه
صدای زنگ در و که شنیدم چادرمو روی سرم گذاشتم و رفتم سمت پذیرایی
در باز شد و عمو و معصومه و زن عمو و وارد خونه شدن
بعد از احوالپرسی رفتم سمت آشپز خونه
که چند دقیقه بعد امیرو زهرا هم وارد خونه شدن
رفتم سمت زهرا و بغلش کردم: خیلی خوش اومدی زهرا جون
زهرا: خیلی ممنون،شرمنده مزاحمتون شدیم
- این چه حرفیه خیلی خوشحال شدم دوباره میبینمت
یه سلام آروم هم به رضا کردم و دوباره رفتم داخل آشپز خونه
سارا ،سینی چایی رو برداشت و رفت سمت پذیرایی
منم شیرینی و شکلات و برداشتم و همراهش رفتم
شیرینی و شکلات و گذاشتم روی میز که امیر بلند شدو به همه تعارف کرد
شب خوبی بود ،بعد شام با سارا و معصومه و زهرا رفتیم توی اتاق من ..
کلی حرف زدیمو خندیدیم
حالم خیلی بهتر شده بود ولی علت این حال خوب و نمیدونستم چیه
💕 #ادامه_دارد...
#بانو_سادات
✦
✦
✦
@ashejh