شدهام سر تا پا
پرِ از بیم و امید
پرِ از غم شدهام
پرِ از داغ، ببین
داغِ یارانِ ولی
زده آتش جان را
جز ظهورت نَبُوَد
مرهمی این غم را
إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ
.
جهاد کردن فقط جنگیدن و به میدون
جنگ رفتن نیست تلاش کردن توی میدون
علم و تحقیق هم جهاد محسوب میشه!
این عرصه به شهریاری ها و
احمدی روشن ها هم نیاز داره . . .
شهید سیدحسن نصرالله:
«من دعا نمیکنم خدایا از عمر من کم کن و به عمرِ حضرت آقا اضافه کن، نه! میگویم خدایا بقیهی عمرِ مرا بگیر و به عمرِ ایشان اضافه کن. چرا که او عمودِ بلندِ خیمه است.»
بخوان در گوش دنیا ، "رتل القرآن ترتیلا"
بخوان از نصر از اسرا ... "و نزلناه تنزیلا"
بخوان: موسی به نفرین لب گشود آواره شد این قوم
که سرگردان و حیران شد از این صحرا به آن صحرا
بخوان هم سفره ی جالوت با دستان خون آلود
ندارد سهمی از خاک مقدس یک وجب حتی!
به دل های پر از طغیان و کفر و کینه : "قل موتوا"
به چشمانی که بازند و نمی بینند : "اُنظرنا"
دمشق و غزه و بیروت و بغداد است یا تهران
وطن جایی ست که پیچیده آنجا عطر خون ما
به نابودی آن فرعون ذی الاوتاد ، آن جلّاد
به خونخواهی خونی که چکیده از سرِ یحیی
عماد و صالح و قاسم، ابومهدی و اسماعیل
چنین پیمان خون بستند در سرتاسر دنیا
که خاکستر نگردد شاخه های کوچک زیتون
نسوزد خانه ای بر شانه های مسجدالاقصی
نبندد جای قنداقه ، کفن را بر تن نوزاد
در آغوشش نگیرد مادری فرزند بی سر را
جهان از درد می پیچد به خود ، آماده ی فجر است
شب تاریک خواهد رفت ، "وعداََ کان مفعولا"...
صدای غرّش آزادگان عالم است آری
به زودی می رسد یک لشکر آزاده از هرجا...
زمین باز هم بوی غربت گرفت
زمان باز از ما خسارت گرفت
دل هر مسلمان شکست از فراق
چرا درد هجران وخامت گرفت؟
کجای زمین رد ناشکری است؟
که از ما خدا باز نعمت گرفت
کجا حکمرانی نشسته عقب ؟
که دشمن توان جسارت گرفت
کجا قافیه باختن رسم شد؟
که شعر جهان رنگ غفلت گرفت
دوباره عزادار فرماندهایم
دگر داغ، خط نهایت گرفت
سگ هار صهیون دوباره ز ما
علمدار میدان غیرت گرفت
تن پاک سید حسن با وضو
به سوی شهیدان قرابت گرفت
شب تلخ بیروت، بغداد شد
دوباره غم و درد، کثرت گرفت
شب و شعله و شوق دیدار یار
به هم گشت و پرواز قدرت گرفت
چو شد ضاحیه کربلایی دگر
زمین رنگ سرخ شهادت گرفت
امالبنین_بهرامی