eitaa logo
🫀عـــاشــقــانــه🫀
16.7هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
2 فایل
『﷽』 اگه مطلبام به دل یه نفر هم بشینه برام کافیهـ...♥️ اینجا منبع آرامشهــ...✅ مدیر @Sahebe71 تبلیغات🤗 https://eitaa.com/joinchat/3588424045C082c0e014c هنرکده مون 🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/2542928188Cf741eaf47b
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 نوردودیده‌ام، سلام! از زمانی که شما قسمت من شده‌اید، چند صباحی می‌‌گذرد و شما مایه حیات‌ام، چه زیبا جان مایه‌ی حیات‌ام شده‌اید. حضرت متن‌هایم، شما زیباترین دلیل برای نشان دادن مهربانی خدا‌ و شکوه تک خالق هستی‌، هستید. شما همان عطر ناب هل و بادام شعله زردی‌‌ هستید که در پس اجابت حاجتی به دل من، واگذار شده‌است! چشمان شما پاکی و نجابت را از مادر خود باران، به ارث برده‌است و زبان‌تان دلبری را از پدرتان ماه... بی‌گمان فخرالزمان از فخر شما، فخر فروش شده‌است و بدون شک بنده از عشق شما، فروغ الزمان خواهم شد! شاهد من، عشق جاودانه‌ترین جادوی جهان است و شما، جادوگرترین جادوانه‌ی جهان‌اید. ناجی قلب تپنده‌ام! دلبری را دلبر رباید، جنون را مجنون ستاند و عشق را معشوق بخواند... و من را گر بخوانند هزارن شما، از آن سرازیر خواهد شد؛ هم‌سان کودکی که لکنت دارد و تنها کلمه‌ای که از کام‌اش خارج می‌شود، شمایید. ❤️ 🟣🟣برای اینکه همراه جمع 🫀عاشقانه🫀ماباشید،کلیک روی پیوستن یادت نره😍♥️ https://eitaa.com/joinchat/1417085210Cbfd988b451
♥ ‌ ꪶⅈ𝕜ꫀ بسم رب الفروغ جانِ شیرین، سلام!
حال که می‌خواهم به قلم تکانی بدهم و خانه تکانی کنم در ره عشق...
چندی پیش از آن که در زندگانی‌ام بیایی می‌پنداشتم که آوین افسانه و سمری در عهد تجهل است که عده‌ای رهگذر بی‌هیچ کار و باری آن را به حکایت‌ها آورده‌اند تا زمانه‌ای را در تب و تاب جعد موی خاتونی بی‌دست و پا خام کنند!
اما حال که خود در پس زمانه فروغ الزمان گشته‌ام و در کوچه دلدادگی واحد چشمان تو، جامانده‌ام عشق را درک نموده و نادم گشته‌ام.
آری به مردمان شهدالزمانه بگویید که تعشق‌هایشان را پنهان مکند تا که شهری در پس شیدایی وارث شود و مرثیه‌ای به وسعت میراث عشق را به آینده‌گان خلعت دهد.
نمی‌دانم که لیلا در پس شیرین به آوین رسید یا که خسرو در ره فرهاد به معشوق رسید!
ولیکن قصه‌ی مجنون همسان خونی در رگ‌های شاملو به وقوع پیوست و حادثه‌ی من، در پی رخدادی ناممکن به وقوع پیوست و فروغ بی‌فروغ دستانم دوباره پرفتوح گشت...
آری دخت شهر سمر و روایت‌ها با قلمی پر شده ز شهد عشق، به راه خود امیدی دوباره داد!
بی‌گمان قلم مرا به فراسوی نهایت‌ها فرا می‌خواند و من با وجودی پر ز غم به قلمم ادامه خواهم داد. پایان نامه! بخشی از کتاب نقطه‌ی آشیل من 📃 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌••♥️『 @Ashghanh_love 🦋🗝 ‌‌   ♡ ㅤ   ❍ㅤ      ⎙ㅤ     ⌲    ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ