eitaa logo
عــشــ♥️ــق جـانـم امـام زمـانـم..🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
5.9هزار ویدیو
51 فایل
به کانال امام زمانی خوش اُومدید اقا براتون دعوت نامه فرستاده مبادا رد کنی ها....... سلام امام زمانم...♥ ♡بـــه خــاطـــر دل مـــهــدی فـاطــمــه گـــنـاه نـکـــنـــیم♡ ارتباط با ادمین 👇 @AghilehBaniHashem_69
مشاهده در ایتا
دانلود
حج ناتمام_۱.mp3
13.78M
۱ ویژه اتمامِ حج در رَمیِ جمرات، یا قربانی کردن، نیست! خود را کنیـد.... حتی اگر هرگز به مکه مشرّف نشدید!
حج ناتمام_۲.mp3
11.74M
۲ ویژه‌ بزرگترین کنگره ی مذهبی مسلمانان است، اما استفاده از ظرفیتِ آن، برای مبارزه با ها و دشمنی ها،ممکن نیست! براستی چرا؟ چه باید کرد؟ @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠💌💠
حج ناتمام_۳.mp3
15.44M
۳ ویژه ، جاده ای را در تاریخ گسترانیده که از آغاز و در ، به مقصود نهایی اش میرسد؛ حادثه ای باشکوه در تاریخ💫... @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠💌💠
4_5825498747563415279.mp3
4.23M
▪️طواف خورشید ▫️ دختر آیت‌الله اراکی به محضر امام عصر علیه‌السلام، در کنار خانه‌ی خدا 💔💔😭 📚 برکات سرزمین وحی، ص ۸۹. @ashgjanam_amamzamanam 💠💌💠💌💠💌💠💌💠
◼️ پیرمرد مسلمان و نوکر امام حسین(ع) نزدیک بود... مانند یهود بمیرد..! 🖋کنار منزلش در شیراز مسجدی ساخته بود. هر شب بعد از نماز روضه ای خوانده میشد و بساط شام را پهن می‌کرد. مردم می‌خوردند و می‌بردند. اینگونه به فقرا هم رسیدگی می‌کرد. 🔹روزها گذشت تا اینکه پیر شد و حالش بد شد. حالات مرگ را به چشم می‌دید. به فرزندانش گفت مرا به مسجدم ببرید. لحظات مرگش بود. 💥اما یکباره همه چیز تغییر کرد از سکرات مرگ خارج شد. بلند شد و نشست حالش خوب شده بود! همان سال تدارک سفر حج را دید و راهی خانه خدا شد. پسرش تا بیرون شهر بدرقه اش کرد. 🔹لحظه خداحافظی به پسرش گفت: تعجب نکردی که آن شب من تا پای مرگ رفتم و برگشتم؟ پسر گفت: برای ما خیلی عجیب بود چه شد در آن لحظات؟! پدر گفت: من مشاهده کردم که دو ملک بالای سرم آمدند. خواستند جان مرا بگیرند اما به من نشان دادند که جایگاهم در برزخ مانند یهود است! من جایگاه بدی را دیدم که بوی تعفن شدیدی از آنجا به مشام می‌رسید. 🔹 گفتم من عمری عبادت کردم، من هزاران عمل خوب انجام دادم، چرا اینجا؟ گفتند: تو مسلمان و واجب الحج بودی اما چرا مکه نرفتی⁉️ همانجا توسل به (ع) کردم و گفتم عمرم را در راه شما سپری کردم، هر شب بساط روضه داشتم، به داد من برسید. یکباره دیدم فضا عوض شد. دیگر از آن بوی بد خبری نبود. جایی شبیه بهشت را دیدم، بوی عطری پیچید و به من گفتند به پاس خدمات شما ده سال به عمرتان افزوده شد تا حج واجب را به جا آوری. آقا ابا عبدالله (ع) شفاعت کردند که چند سال دیگر زنده باشد و بعد از انجام خانه خدا از دنیا بروم. 📗کتاب بازگشت