وای از اسارت....
اسیر و بی تو قافله، ستمگرانه می برند
مرا به ضرب نیزه ها چه وحشیانه می برند
چه شعله ای کشیده از دلم زبانه می برند
"به سمت شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند
نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند "
....................
مرا به زور کعب نی کشانده دشمن علی
تو رفتی و کنار من که مانده؟... دشمن علی
عذاب من به اوج خود رسانده دشمن علی
"سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی
نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند"
.................
کجاست دست ساقی و کجاست صاحب علم
کجاست غیرتی من کجاست حافظ حرم
کجاست کاشف الکروب ، بگیرد از سه ساله غم
به یاد علقمه ببین گرفته ام دوباره دم
نمی روم ولی مرا از این کرانه می برند
..................
تو روی نیزه می روی کنار تو منم اسیر
ز ناله های دخترت شدم از این زمانه سیر
قدم قدم به پای تو شدم چگونه پیر پیر
کبوتری شدم، پَرم پُر از نشان سنگ و تیر
نمی روم ولی مرا ز آشیانه می برند
...............
چگونه قاری مرا به نیزه سنگ می زنند
چرا به موی دختر سه ساله چنگ می زنند
هنوز این حرامیان که حرف جنگ می زنند!
به صورت حرم ببین کبود رنگ می زنند
به چهره های خسته خون زده جوانه می برند
...........
نگاه کن به خواهرت به ناله های خسته ام
به این نماز وتر من به سجده ی نشسته ام
به زخم تازیانه ها به دست های بسته ام
برای احترام این حرم ببین شکسته ام
شکسته ام عیال تو محقرانه می برند
..............
ببین که شام می روم در ازدحام می روم
شبیه صید خسته ای به سمت دام می روم
نه اینکه من اسیر نه، پی امام می روم
به همّتِ رساندن همین پیام می روم
طناب بسته دست من، ببین به شانه می برند
..................
به زخم معجر حرم چقدر شعله دوختند
چه گوشواره ها که رفت و قیمتی فروختند
چه چشم ها به اهلبیت مصطفی ندوختند
چقدر دختران تو در این میانه سوختند
شتاب روز یک طرف، مرا شبانه می برند
جابر عابدی
#اسارت #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #قافله_اسرا #کوفه #شام #حرکت_کاروان #دفن_شهدا #جابر_عابدی #صابر
@sherozekr