#ایت_الله_ابوالقاسم_کبیر_قمی
روزی شخصی از ثروتمندان مقداری برگه هلو یا زردآلو یا از این قبیل چیزها به رسم هدیه برای معظم له آورد. آقا هدیه را قبول کرد،اما مصرف نکرد و به اهل خانه نداد، بلکه در گنجه اتاقش پنهان کرد. چند روزی گذشت و همان شخص که هدیه آورده بود، آمد و درباره اختلاف خویش با دیگری، استفتایی که نوشته بود، خدمت آقا داد که پاسخ آن را دریافت کند. آقا اول برخاست، برگه ها را از گنجه آورد و در مقابل صاحب نامه گذاشت و فرمود: این برگه ها خدمتتان باشد،آنگاه من درباره اختلاف شما با دیگری حکم می کنم و فتوا می دهم.
منبع:اختران قم ص۲۵۴
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea